حكمراني با ميانه‏روي

ايران بهاي گزافي  براي تندروي پرداخته است 
 با توجه به تظاهرات 22 بهمن 1401 و التهابات شديد اقتصادي و نگاهي به مشكلات دولت سيزدهم مجددا موضوع حكمراني همراه با ميانه‌روي ذهن دوستداران انقلاب اسلامي را به خود جلب كرده است و يادآوري آن خالي از حكمت نيست. الگوي كارآمد براي اداره كشور بر پايه قواعد اسلامي، خواسته ديرپايي است كه در طول اعصار گذشته - هر كس به تناسب درك و دريافت خود از متون شريعت - پاسخي به آن داده است. گروهي بر اجراي دقيق و نعل به نعل احكام و قوانين اسلام - همان‌گونه كه در كتاب و سنت آمده است - تاكيد داشته‏اند و گروهي ديگر بر اجتهاد و نگاه روزآمد به مقوله حكمراني و توجه به مقتضيات روزگار جديد، اصرار كرده‏اند. نحله‌هاي گوناگون فكري هر كدام وقتي به مرحله عمل رسيده، تبعات و نتايج كاملا متفاوتي داشته است. اما حقيقت چيست و راه درست كدام است؟  برخي اعتدال را در شرايط كنوني و در روابط‏ كنوني ژئوپليتيك جهان چنين تعريف مي‌كنند: پرهيز از خشونت و راه‏حل‏هاي سرسختانه‏اي كه ساختارها، نهادها و رفتارهاي اجتماعي را زير و رو مي‌كند و طبعا بهاي آنها نيز سنگين است و لزوما ضمانتي نيز براي رسيدن به نتايج بهتري از اعتدال ندارند. به زبان ساده، براي تحقق اعتدال بايد به نوعي قواعدبازي «ملي» و «بين‌المللي» در عرصه‌هاي مختلف، به ويژه عرصه سياسي تن داد و بر اساس قوانين و با پرهيز از تندروي به سوي اهداف حركت كرد.   به بيان بهتر مهم‌ترين مولفه‌هاي اعتدال را بايد در قانون‏گرايي، خشونت‏گريزي، افزايش سعه‏صدر و كاهش نابردباري‏ها، فساد و بي‏عدالتي و نابرابري اجتماعي، ميانه‏روي در گفتار و رفتارهاي سياسي و پرهيز از تك‌صدايي و طول‌الامل جست‌وجو كرد و البته تلاش براي رسيدن به نوعي خرد جمعي كه بيشترين ميزان از كنشگران اجتماعي را در يك نظام با يكديگر سازش بدهد و مخرج مشترك‏شان باشد.  نظريه اعتدال، يكي از تقريرهاي فضيلت‏گرايي اخلاقي است كه بر اساس آن تمام فضايل اخلاقي در حد وسط بين دو طرف افراط و تفريط قرار دارد و براي رسيدن به حد فضيلت در هر عمل و عاطفه‏اي، بايد ميانه‏روي و اعتدال پيشه کرد. 
در جهان اسلام، در بين فيلسوفان و حكماي اسلامي اين نظريه رواج و گسترش زيادي يافت و حكماي مسلمان با افزودن نكات ابتكاري و جديد هم آن را كامل كردند و هم صبغه ديني و اسلامي به آن بخشيدند. البته دليل رواج اين نظريه در جهان اسلام، سازگاري آن با متون ديني و كتاب و سنت بود. 
 بسياري از علما و صلحا، از تعاليم وحي و رهنمودهاي شريعت اسلام چنين برداشت مي‌كنند كه اسلام، نظام عالم را به عنوان نظامي اعتدالي معرفي كرده و انسان را در تمامي ابعاد و عرصه‌هاي زندگي، به ميانه‏روي و اعتدال فراخوانده و در هر كاري و هر خصلتي افراط و تفريط را مذمت و محكوم كرده و اعتدال و ميانه‏روي را در تمام امور زندگي مفيد دانسته و پسنديده است و بر اين اساس مي‌توان گفت كه دين اسلام، به عنوان كامل‏ترين و ساده‏ترين برنامه و راهنماي زيستن، ديني معتدل است. امت مسلمان هم امتي ‏عادل، فاضل، معتدل، متوازن و به دور از هرگونه افراط و تفريط و بر صراط مستقيم در حركت به سوي كمال مطلوب است.
ريشه بسياري از انحرافات فردي و اجتماعي را مي‌توان در عدم رعايت اصل اعتدال جست. اصولا شأن عقل، اعتدال است و شأن جهل، عدم اعتدال؛ يعني انسان عاقل، انساني متعادل است و انسان جاهل غيرمتعادل. 
بنابراين اعتدال و ميانه‏روي يك ارزش ديني است. اين ارزش ديني، همسان ديگر باورها و ارزش‌هاي ديني، در لايه‌هاي تمدن اسلامي جاي گرفته است. 


البته اين ‏گونه نيست كه بتوان فهرستي ثابت از فعاليت‏ها و رفتارهاي دور از اعتدال تهيه كرد و همگان را همواره از آنها بر حذر داشت.
 براي نمونه، گاه يك رفتار مشخص در يك متن فرهنگي و سياسي يا برش زماني، مصداق افراط به شمار مي‏آيد و همان رفتار در يك فضا يا زماني ديگر مصداق اعتدال است. معتدل‏ بودن يا نبودن يك رفتار در صحنه اجتماعي با مصلحت و خرد جمعي سنجيده مي‏شود. بنابراين، در نگاهي كلي از يك سو اعتدال يعني ميانه‏روي در هر رفتاري كه ميانه‏روي در آن امكان ‏پذير است و بنا بر خرد جمعي، پسنديده شمرده مي‏شود و از سوي ديگر اعتدال در هر امري متناسب با خود آن امر معنا مي‏يابد و شرايط زماني و مكاني در تشخيص اين تناسب نقش محوري دارند. بنابراين، اعتدال در صحنه رفتارها، قالبي ثابت ندارد و در هر موضوعي متناسب با آن موضوع و با توجه به شرايط گوناگون، با مصلحت و خردجمعي سنجيده مي‏شود. اين مصلحت مي‏تواند برخاسته از آموزه‌هاي وحياني نيز باشد.
تندروي و راديكاليسم- شخصيت‌هاي خردمند هيچ‌گاه دست به كارهاي تند و ناگهاني نمي‏زنند. از آنجا كه كار ملك و مملكت، با تدبير و تامل برمي‏آيد و حزم و احتياط از شرايط كشورداري است، خط مستقيمي ميان سياست و عقل برقرار مي‌شود و از آنجا كه عقل بر ميانه‏روي و اعتدال فرمان مي‌دهد، معادله خود به خود به صورت «عقل= سياست = ميانه‏روي» ترسيم مي‌شود.
هرگاه بخواهند درختي را از ريشه درآورند، آن را آنقدر به راست و چپ مي‏كشند تا درآيد. تمدن‌ها و نظام‏هاي سياسي و اجتماعي هم به همين صورت از ريشه درمي‏آيند. 
قانونمندي و عقلانيت رعايت حقوق شهروندي، ايجاد فرصت‌هاي برابر، مدارا، مشروعيت، كارآمدي، آسايش آرامش، امنيت در سايه اقتصادي پويا همراه با توليد ثروت از مهم‌ترين شاخص‌هاي يك حكمراني خوب و معتدل است. 
در دولت سازندگي، اصلاحاتي مورد توجه قرار گرفت كه با محوريت منافع بلندمدت كشور و با اجتناب از هرگونه منافع شخصي و حزبي اعمال شد كه يقينا هزينه قابل توجهي را بر شخص رييس دولت تحميل مي‌كرد. هزينه‌هايي همچون خطر ريزش راي در انتخابات بعدي و كاهش محبوبيت. در اين مقطع، سياست‌هايي همچون بازسازي زيرساخت‏هاي اقتصادي و صنعتي، آزادسازي قيمت‏ها، توسعه روابط خارجي و اصلاح ساختار مديريتي كشور در دستور كار دولت قرار گرفت. 
آيت‌الله هاشمي، سردار سازندگي كه پيش‌تر نقش بسزايي در خاتمه جنگ 8 ‌ساله داشت، به خوبي توانست يك چرخش از يك اقتصاد دچار توقف، به اقتصادي متحرك ايجاد كند. ايشان نقطه قعر سال 1367 را شناسايي كرد و با مديريت تحولات، توفيق يافت اقتصاد را در مسيري روبه بهبود قرار بدهد. چنانكه پس از سال‌هاي جنگ تا به امروز، بيشترين رشد اقتصادي كشور طي سال‌هاي 1368 تا 1372 به ثبت رسيده است. دوره اول دولت سازندگي، موفق‏تر بود، چرا كه حركت‌هاي تندروانه و افراطي كه سم توسعه و پيشرفت است، غالبا كنترل شده بود. اما در دوره دوم، افراط‌گري در عرصه سياسي، فرهنگي و اجتماعي پا گرفت و دولت توان مهار كامل آن را نيافت. بنابراين همپاي تند شدن فضاي سياسي و اجتماعي، حركت توسعه كندتر و ناموزون شد.
گفتمان اعتدال بدون ورود به عرصه فرهنگ، نمي‌تواند جايگاه واقعي خود را پيدا كند. فرهنگ بنايي است كه مبين تمامي باورها، رفتارها، دانش‏ها، ارزش‎ها و مقاصدي است كه شيوه زندگي هر ملت را مشخص مي‌كند. از طريق فرهنگ است كه اعضاي جامعه مي‏آموزند كه چگونه بينديشند و چگونه عمل کنند. 
ميانه‏روي در عرصه فرهنگ، با استفاده گسترده از منطق مذاكره و گفت‌وگو در مقابل رفتارها و گفتارهاي تخاصمي تعريف مي‌شود. افراط‏گرايان تلاش دارند، دعاوي خود را به شيوه‏اي ارعاب‏آميز همراه با سركوب پيش ببرند، اما اعتدال‏گراها در برابر منتقدان خود، وارد گفت‌وگو و مذاكره مي‌شوند. 
انديشه اعتدال هاشمي، مربوط به امروز و ديروز نيست. اين انديشه براساس مكتب اسلام، مذهب تشيع و تعاليم درسي، ديني و سياسي امام راحل در وجود او شعله‌‏ور شده بود. پايه‏ريزي تمدن اسلامي بر اساس انديشه اعتدال، آرمان غايي آيت‌الله بود كه اميد است روزي در اين سرزمين كهن به بار بنشيند.
 بعد از عدم احراز صلاحيت، ايشان به نوعي سبك شد؛ هم به دين و تعهدي كه به مردم داده بود عمل كرد و هم مجبور به قرار گرفتن در مسووليت رياست‌جمهوري نشد و با حمايت از آقاي روحاني، شوك منفي رد صلاحيت خود را به هيجان مثبت اجتماعي براي نجات كشور تبديل كرد و ديديم كه چه جهشي در آراي دكتر روحاني ظرف چند روز ايجاد شد. اين فضا به طيف‌هاي تندرو و پرشور اصلاح‌طلبان هم كمك كرد كه ببينند واقع‌گرايي و عبور از منافع و مصالح شخصي، مي‌تواند به چه نتيجه و موفقيتي برسد و براي همين در انتخابات 94 و 96 اين فضا تكرار شد.
به تعبيري تفكر‌ اعتدالي بعد از او، تا حدود زيادي تبيين و ريشه‌يابي و تبديل به مكتبي شده است كه ديگر فردي نيست و نخبگان مي‌توانند از اين تفكر و مكتب استفاده كنند. اما از بعدي اين خلأ هنوز ترميم نشده است؛ چرا كه فضاي سياسي كشور در دوره ملتهب و ناپايداري به سر مي‌برد و هنوز شخصيتي نتوانسته اين جايگاه تعادل بخش و مرضي‌الطرفين را تثبيت كند كه اميدوارم اين اتفاق توسط يك يا چند نفر از بزرگان رخ بدهد و جامعه شاهد حضور‌ مكتب اعتدالي در عرصه مديريت كشور باشد.
 عرصه سياست، عرصه خردورزي است. ايران بهاي گزافي براي تندروي پرداخته است و امروز ما ناگزير از انتخاب راه اعتدال و ميانه‏روي هستيم. خوشبختانه افكار عمومي به حدي از كمال رسيده كه ديگر كمتر تحت تاثير افراط‏گرايان و تندروها قرار مي‌گيرند. «اعتدال» اكنون به گفتماني غالب در ايران تبديل شده است. پرچم اعتدال در ايران بلند است تا مرز مشخصي را با حفظ حدود عقلاني، در مقابل افراط‏گرايي، تماميت‏خواهي، اقتدارگرايي، راديكاليسم و خشونت‏گرايي ترسيم كند. نيروهاي معتقد به مكتب اعتدال در كشور بايد دست به دست هم بدهند و هم‏افزايي كنند و با انگيزه و نشاط، به همراه تهذيب نفس و سلامت مستمر روح و روان، در پي اعتلاي هر چه بيشتر نظام مردم‏سالار باشند و در كسب موفقيت‏هاي بيشتر و جلب رضايت شهروندان بيش از پيش كوشش كنند.