چند تامل در باب مسموميت دانش‌آموزان!

دخيل كردن رسانه‌هاي مستقل و منتقد براي بحث و گفت‌وگو درباره بحران ضروري است
سه‌شنبه در دانشكده ارتباطات دانشگاه علامه، داور پايان‌نامه‌اي در خصوص «استيگماي رسانه‌اي كارتن‌‌خواب‌ها» بودم. با متصاعد شدن يك بوي نامطبوع در سالن دفاع، جلسه براي لحظاتي مختل شد، تا اينكه از آبدارخانه خبر رسيد كه فن تهويه هوا دچار اشكال شده است. اين وضعيت نمونه‌اي از شرايط رواني-اجتماعي جامعه در اين روزهاست. پيرامون مساله مسموميت دانش‌آموزان در مدارس، چند نكته قابل تامل است:  اين پديده نشانگر وجود نوعي ناامني رواني تسري يافته مزمن در جامعه است. پيش از اين نيز شواهد زيادي از احساس ناامني در جامعه وجود داشته است. پژوهش‌هاي صورت گرفته در قالب چند پايان‌نامه نيز نشان مي‌دهد كه احساس عدم امنيت -به دلايل متعدد - در مواقعي به مراتب بيش از شاخص‌هاي قابل اندازه‌گيري امنيت بوده است. تداوم اين وضعيت در درازمدت، منجر به به هم خوردن تعادل رواني جامعه و آسيب‌پذير شدن و كاهش مقاومت ذهني نسبت به هر پديده‌اي (درست يا غلط) شده است. اين روزها گزاره و جمله‌اي را بسيار مي‌شنويم كه فارغ از جنسيت، قوميت و تفاوت نسلي بيان مي‌شود؛ «حال ما خوب نيست!» بيان متعدد گزاره «حال من خوب نيست» نشان‌دهنده احساس جمعي ناخوشايند در جامعه است. 
بخشي از اين نگرش بي‌ترديد حاصل احساس ناامني مزمن شده در جامعه است. اين ناامني‌ها ناشي از پيش‌بيني‌ناپذير بودن شرايط اقتصادي، تصور «امروز بهتر از فردا»، واهمه از كنترل‌هاي اجتماعي، عدم امنيت شغلي و مواردي از اين قبيل است.  شواهد رخ داده در جهان نشان مي‌دهد مسيري كه نظام‌هاي هوشمند اتخاذ مي‌كنند، اين است؛ باوقوع هر پديده‌اي بلافاصله در قالب كميته‌هاي اطمينان‌بخش، از كمك روانشناسان فردي و اجتماعي و همچنين جامعه‌شناسان و كارشناسان رسانه براي سياستگذاري درست بهره مي‌برند.ضروري بود تا در اين مورد مسوولان و رسانه ملي با تشكيل ميزگردهايي با حضور متخصصان مرتبط با دامنه اتفاق، از متخصصان عفوني و سم‌شناس گرفته تا جامعه‌شناس، روانشناس و حتي كارشناس امنيتي و متخصص در امور قضا و جزا، مشاركت داده شوند.هم جديت سيستم براي فهم مساله و هم جديت در برخورد با متخلفان از همان ساعات اوليه نشان داده شود.
فقدان چنين واكنشي در روزهاي اول و در مواجهه با حادثه مهسا اميني و چابهار بحران‌ساز شد. به نظر مي‌رسد چنين وضعيتي ناشي از دو امر؛ فقدان آمادگي ساختاري و دانشي و نيز ترديد در موضع‌گيري به علل موهوم-كه به سندروم عدم پاسخگويي تبديل شده- باشد. تبيين دقيق‌تر اين نارسايي نشانگر اين است كه: 
۱- متاسفانه نظام اطلاع‌رساني رسمي با عملكرد غيرپاسخگو در موارد متعدد و به‌طور متمادي باعث بي‌اعتمادي، عدم خوانش همراهانه و پذيرش پيام‌هاي رسمي توسط جامعه شده است.اتفاقا كوچ مرجعيت رسانه‌اي نيز ناشي از اين عدم پذيرش رخ داده است، به گونه‌اي كه تماميت ذهني جامعه كه ارزش آن كمتر از تماميت ارضي جامعه نيست، به راحتي مي‌تواند از سوي هر جرياني نفوذپذير شود. متاسفانه به علت ادراك نادرست از مفهوم امنيت، در مقابل پديده مهم «بي‌اعتماد‌سازي» نه تنها هيچ برنامه مشخص امنيت‌ساز وجود نداشته، بلكه با تداوم روش‌هاي اشتباه گذشته، خود زمينه‌‌ساز نفوذ بدخواهان را فراهم مي‌سازند.
 ۲- بخشي از بي‌اعتمادي به اظهارات مقامات رسمي به دلايل نقصان نظام اطلاع‌رساني، بيان اظهارات متناقض، غيرشفاف با تاخير بسيار و گاها همراه با كتمان حقايق به وجود آمده است. كافي است نگاهي كنيد به اخبار و روند خبري چند ماه اخير، از مذاكرات برجام گرفته تا سياست‌هاي اقتصادي، ماجراي مهسا اميني و اين ‌بار بحث مسموميت‌ .در اين ميان اظهارات اخير رهبري و جنايت بزرگ و غيرقابل اغماض خواندن اين ماجرا حايز اهميت بود و تعجب‌برانگيز اينكه چرا پيش از اين، مقامات ديگر با مواضعي شبيه به بيانات ايشان، اقدام به كاهش نگراني جامعه و دور كردن اتهام نكردند.
۳- عدم برخورد با پديده‌هاي مشابه مثل اسيدپاشي‌هاي اصفهان، حمله به دوچرخه‌سواران دختر، به هم زدن غيرقانوني رويدادهاي -حتي مجاز فرهنگي- حمله به برخي سفارتخانه‌ها و... روشن نشدن فرجام اين پرونده‌ها، در مجموع سبب به وجود ‌آمدن قضاوت عمومي و بي‌باوري نسبت به ساختارهاي رسمي شده است. 
۴- به نظر مي‌رسد كه سيستم ناتوان از تصميم‌گيري و واكنش به موقع شده است. اين وضعيت از يك سو حكايت از ناتواني سيستمي دارد كه در يك جامعه ناآرام ذهني و معترض عاجز از واكنش مي‌نماياند و اين عجز به انباشت ابهامات مدام دامن زده است. از سوي ديگر خارجي‌ها سعي كرده‌اند به طرزي زيركانه و سريع بر اين اتفاق موج‌سواري كنند و با استفاده از واژه‌هايي نظير حمله شيميايي به دختران يا ساختن عكس‌هايي همسان با سريال چرنوبيل، پروژه مسموم كردن افكار عمومي را سوار بر مسموميت دانش‌آموزان پيش برند.
در اين مورد تشكيل كميته‌هاي تخصصي با اعضاي تركيبي مورد اشاره در فوق و ايجاد زمينه نظارت و پيگيري مطبوعات و رسانه‌هاي آزاد -برخورد با خبرنگار رسانه‌اي در قم بدترين اقدام ناشيانه و منفي در اين روند قلمداد مي‌شود- مي‌تواند علاوه بر افزايش احساس امنيت از نظام شبهه‌زدايي كرده و هم الگويي براي موارد مشابه باشد. 
هرچند من اطلاع دقيقي از ماجراي مسموميت‌ها ندارم، اما بنا بر تجربه و دريافت داده‌هاي متفرقه، حجم و اندازه گزارشات و نگراني‌ها بيش از واقعيت احتمالي صورت ‌گرفته بوده كه ناشي از هراس عمومي و بي‌اعتمادي گسترده است. 
اين موضوع با پيگيري‌هاي مداوم، اطلاع‌رساني‌هاي به موقع و صحيح و دخيل كردن رسانه‌هاي مستقل و منتقد براي بحث و گفت‌وگو و از همه مهم‌تر بيان بي‌كم و كاست واقعيت هر چه كه بوده است، مي‌تواند دستاوردي براي افزايش اعتماد عمومي را به همراه داشته باشد.