دولت ائتلافی یا دولت وحدت ملی؟

یکی از اصطلاحاتی که در جریان انتخابات اخیر بر سر زبان افتاده، وفاق ملی و دولت آن است. روشن است که این اصطلاح باید تبیین شود و معنای به نسبت مشترکی از آن به دست آید. این عنوان با دولت ائتلافی چه تفاوتی دارد؟ اگر یکی است، پس چرا از عنوان ائتلافی استفاده نمی‌شود و اگر تفاوت دارد آن تفاوت چیست؟ دولت‌های ائتلافی مربوط به نظام‌های پارلمانی هستند که هیچ حزبی اکثریت مطلق را به دست نمی‌آورد. در چنین شرایطی حزبی که بیش‌ترین رأی را دارد ولی هنوز به نصف به علاوه  یک نمی‌رسد، با نزدیک‌ترین حزب دیگر که امتیازات کمتری از آنها بخواهد یا به لحاظ فکری به هم نزدیک باشند، ائتلاف می‌کنند و چند وزارتخانه را نیز به آنان می‌دهند. افراد مزبور با  معرفی حزب دوم وارد کابینه می‌شوند. دولت‌های ائتلافی در برخی از موارد بسیار شکننده هستند. دولت ائتلافی ممکن است با کوچک‌ترین مساله‌ای که پیش آید دچار انشقاق شوند و ائتلاف از میان برود. این دولت‌ها مخصوص جوامعی هستند که مساله‌ای ملی و غیر قابل حل یا سخت آنان را از یکدیگر جدا نکند. در واقع در جامعه‌ای که وحدت ملی و وفاق ملی در امور کلان وجود نداشته باشد، دولت ائتلافی بی‌معناست. بلکه دولت وحدت ملی یا دولت وفاق ملی معنادار است. برای نمونه برخی از کشورها در شرایط جنگی که خاک کشورشان اشغال می‌شود و مهم‌ترین مساله آنان، با فاصله بسیار زیاد، آزاد کردن خاک میهن و شکست دشمن است، یا تنش‌های شدید درون کشوری شدید است، دولت وفاق ملی یا جبهه مقاومت را تشکیل می‌دهند که از چپ‌ترین گروه‌ها تا راست‌ترین آنها در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند تا دشمن را شکست داده و سرزمین خود را آزاد کنند یا اختلافات درونی را کاهش داده و  به یک تفاهم عمومی برسند. دولت‌های وفاق ملی با یک مساله موردی و جزیی مواجه نیستند، بلکه با یک مساله کلی و ملی که انسجام و وحدت ملی یا تمامیت ارضی و بقای کشور را تهدید می‌کند، مواجه هستند. اگر بخواهیم از تمثیل استفاده کنیم، دولت ائتلافی مثل اداره یک کشتی است که به جز ایرادات جزیی و موردی مشکل خاصی ندارد و مسیر کلی آن با کم و زیادی، مورد توافق همه سرنشینان است، فقط برای اداره و هدایت این کشتی باید اکثریت داشت. ولی دولت وفاق ملی درباره اداره یک کشتی است که سوراخ است، در وسط دریا مانده، یا اگر هم راه می‌رود تفاهمی درباره مقصد آن وجود ندارد و هر از گاهی به یک سو در حرکت است، وضعیت آن همه سرنشینان را تهدید می‌کند.
با این حساب دولت وفاق ملی رویکردی کلی در جهت حل یک مساله کلی و مشترک دارد و ائتلافی نیست. در واقع همه اعضای آن باید در فهم آن مساله مشترک با هم توافق داشته باشند، به عبارت دیگر این دولت باید دولت واحد و منسجمی باشد که متاثر از توافق جبهه‌ای و ملی برای حل یک مشکل عمومی است. با این ملاحظه دولت وفاق ملی در ایران باید براساس چه مسائلی شکل بگیرد؟ مسائلی که مبتلابه همه است و همه باید در جهت حل آن قدم بردارند.
اولین مساله، شکاف عمیقی است که در ساختار قدرت وجود دارد. آخرین نمونه آن اظهارات سخنگوی سپاه درباره سیاست موشکی ایران است که مورد نقد شورای امنیت ملی و وزیر خارجه وقت قرار گرفته، ولی فرمانده وقت سپاه او را تشویق کرده که گفته‌های خود را تکرار کند. گرچه بخشی از این خبر از طرف سخنگوی قبلی شورای عالی امنیت ملی تکذیب شد، ولی این تکذیب اصل ماجرا را تغییری نداده است. با وجود این حد از شکاف درون ساختار که اقدامات و سخنانی در بالاترین سطح زده می‌شود که علیه مذاکرات رسمی تلقی می‌شود و این رفتار نیز آگاهانه انجام می‌شود، طبعا به معنای غیر ممکن بودن پیشرفت و توسعه برای کشور است. بدون حل شکاف درون قدرت نمی‌توان کار چندانی کرد، حتی اگر بتوان با وجود شکاف میان دولت و ملت، پیشرفتی را تجربه کرد، با وجود شکاف درون ساختاری  چنین چیزی غیر ممکن است.
شکاف دوم شکاف میان مردم با دولت و حکومت است. اکنون آرای کلی مردم حدودا به نسبت ۵۰، ۳۰ و ۲۰ تقسیم شده است. ۵۰ درصد به نسبت منتقد رادیکال هستند، ۳۰ درصد نیز منتقد امیدوار به اصلاح و حدود ۲۰ درصد نیز مدافع نسبی وضع موجود که از این به بعد آنان نیز منتقد وضع موجود خواهند شد. عبور از این شکاف نیز وظیفه مهم دولت است. دولت وفاق ملی باید توانایی لازم برای کاهش این دو شکاف را داشته باشد، در غیر این صورت شکست آن قطعی است. طبعا معیارهای لازم را برای ایجاد این دو وفاق باید تعیین کرد.