انجام کار‌های بزرگ  فقط یک راه دارد

«اتکا به درون» در حکمرانی چند فایده مستقیم و چند نتیجه غیرمستقیم دارد. برعکس این گزاره هم صادق است: بی‌توجهی به «اتکا به درون» در حکمرانی عواقب جبران‌ناپذیری  دارد. 
۱- چشمداشت به بیرون در سیاست، باعث ندیدن ظرفیت‌های داخل می‌شود. راه التفات به توان بومی، قطع ارتباط با بیرون نیست، اما عطف کامل توجه به خارج، خواه‌ناخواه تیزی چشم‌ها را به‌روی ظرفیت‌های داخلی می‌بندد. یافتن راهکار حل مسائل در داخل، خودش فی‌نفسه ظرفیت‌گشا است. حتی در مواردی که احساس اولی این است که توان داخلی کفاف برخی نیاز‌های داخلی را نمی‌دهد، کنکاش مختصر ثابت می‌کند، دوای همه درد‌های داخلی، در همین داخل کشور وجود دارد. مثال‌های متعددی می‌توان ذکر کرد که در آن این روند‌ها آزموده شده و نتایج مثمر آن عیان شده است. رکوردشکنی فروش نفت و بازگشت ارز حاصل از آن در شدیدترین دوران تحریم‌های نفتی، از این دست  مثال‌هاست. 
۲- نادیده گرفتن ظرفیت‌های ملی و اتکای پیشرفت داخلی به بیرون، پیشرفت ایران را شرطی می‌کند. برآوردن «اگر»‌های پیشرفت در چنین فرضی هم، خارج از ایران است. نانوشته پیداست که چنین پیشرفتی، بر فرض محقق‌شدن نسبی آن، موقتی، متزلزل و همیشه دست‌دوم است. به بیان دیگر، حتی اگر پیشرفت داخلی با اتکا به منابع غیرملی محقق هم شود، پیشرفتی در لبه دانش یا پیشرفتی روزآمد نیست. پرمبرهن است که اعطاکنندگان چنین پیشرفتی، هرگز تمام منابع پیشرفت را در اختیار دیگران نمی‌گذارند و همیشه خودشان یک گام، بلکه چندین گام، جلوتر از منابع اعطایی‌شان به سایرین حرکت می‌کنند. 
۳- پیشرفت اعطایی که نتیجه نادیده گرفتن منابع ملی است، عزت‌سوز و ناقض استقلال است. کشور‌هایی از این دست، اطراف ایران وجود دارد. عربستان یک نمونه آن است: ظاهری در حال پیشرفت، اما بدون عزت و غیرمستقل. خرده‌پیشرفت‌های کشور‌هایی نظیر عربستان و امارات، وابسته به خارج از عربستان و امارات است. به بیان دیگر، کافی است کشور‌های امریکایی و اروپایی اراده کنند عربستان و امارات (و سایر کشور‌های نظیر آنها) نتوانند از یک واحد تولیدی هم بهره‌برداری کنند یا در فلان زمینه علمی نتوانند به دستاوردی برسند، آنگاه و اکنون دست این کشور‌ها از زمین و زمان کوتاه است. به حاشیه رفتن علم بومی و پیشرفت بومی علم‌پایه در کشور‌هایی نظیر عربستان و امارات، به دلیل همین التفات کامل به خارج و نادیده گرفتن ظرفیت‌های بومی است. حراج عزت و استقلال، نتیجه گریزناپذیر اتخاذ چنین رویکردی است. 


۴- تسهیل و تسریع در پیشرفت، نیازمند اتکا به درون است. این تصور غلط و رایجی است که برای تسهیل و تسریع در پیشرفت ملی، باید به بیرون متوسل شد. ظاهر فریبنده چنین ادعایی این نکته واضح را نادیده می‌گیرد که اولویت‌های پیشرفت بومی، لزوماً همان اولویت‌هایی نیستند که می‌توان آن‌ها را در خارج از مرز‌های یک کشور جُست و تأمین کرد. به بیان دیگر و به عنوان یک مثال، پیشرفت کشاورزی و خودکفایی در تولید و تأمین کالا‌های اساسی در اقلیم ایران، به همان شیوه‌ای فراهم نمی‌شود که در سوئیس رخ می‌دهد. ایجاد اینهمانی بین نیاز‌های بومی و آورده‌های بیرونی و در نهایت آغاز یا تکمیل پیشرفت داخلی، زمانبر و مانع تسریع در پیشرفت است. گاهی اوقات تفاوت سنخیت نیاز‌های داخلی با داده‌های بیرونی، اساساً کار پیشرفت را در نگاهی که «اتکا به درون» را طرد می‌کند، قفل می‌کند. 
۵- بی‌توجهی به «اتکا به درون»، علاوه بر اینکه عقب‌ماندگی نسلی به دنبال دارد، ذهن و عملکرد چندین نسل را هم خسته  و فشل می‌کند. 
بازیابی ذهنی و عملکردی چنین ملتی، خودش نیازمند کار عمیق و آمدوشد چندین نسل است. صاحبان ایده، دارامندان و پیشه‌وران پیشرو وقتی متوجه شوند به ایده، دارایی و پیشه آن‌ها توجه درخوری نمی‌شود و از آن‌ها بهره‌برداری‌های لازم صورت نمی‌گیرد، از پویایی افتاده و دچار رخوت می‌شوند. در فرضی تأسف‌برانگیزتر، ایده‌های برتر، دارایی‌های پیشرفت‌ساز و خدمات تحول‌گرا وقتی بی‌توجهی ببینند، ایده‌ها، دارایی‌ها و خدمات خود را به امید توجه بیشتر و بهتر به خارج از مرز‌های ایران منتقل می‌کنند. 
این‌ها و چندین دلیل منطقی دیگر باعث شده است رهبر معظم انقلاب بار‌ها و بار‌ها دست‌اندرکاران را نسبت به «اتکا به درون» حساس کنند. ایشان با ادبیات مختلف این راهبرد و ابعاد مختلف آن را تبیین کرده‌اند. آخرین نمونه آن روز گذشته و در دیدار با جمعی از خانواده‌های شهدا و دست‌اندرکاران ستاد کنگره ملی شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد بود که فرمودند: «ملت ما [با هنر بزرگ امام (ره)]احساس کرد که با اتکا به نیرو و توان درونی خود قادر به انجام کار‌های بزرگ است و دست دشمن آنچنان که وانمود می‌کند، پُر نیست.»