رویکرد فشار حداکثری آمریکا در قبال ایران شکست خورده و نتیجه معکوس داشته است

      سرویس سیاسی-   فرید زکریا نظریه‌پرداز واقع‌گرایی تهاجمی و تحلیلگر مسائل بین‌الملل در آمریکا روز جمعه 16 اوت (26 مرداد) در یادداشتی در واشنگتن پست سیاست فشار حداکثری و رویکرد آمریکا در قبال ایران را شکست خورده دانسته و معتقد است که بایدن و ترامپ هر دو در مهار ایران شکست خورده‌اند. زکریا عنوان می‌دارد: خاورمیانه امروز بیشتر از هر زمانی به یک جنگ منطقه‌ای گسترده نزدیک شده است. توضیحات زیادی برای این واقعیت متشنج وجود دارد، اما یک نیروی بر همه آنها سایه افکنده و آن نیرو ایران است. وی افزود: ایران تصمیم گرفته است که با دنبال کردن یک سیاست تهاجمی علیه واشنگتن و متحدانش در منطقه، قدرت خود را بیشتر کرده و از دست ندهد. این واقعیت جدید و خطرناک بیش از هر چیز ناشی از یک عامل یعنی فروپاشی هرگونه سیاست منسجم ایالات متحده در قبال ایران است. این نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل در ادامه خاطرنشان می‌کند: شکست رویکرد فعلی واشنگتن را در نظر بگیرید. از زمان خروج دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا از توافق هسته‌ای ایران در ماه می ‌2018، سیاست ایالات متحده در قبال ایران «فشار حداکثری» بوده است.  تعداد تحریم‌ها علیه ایران از 370 مورد در دوران باراک اوباما به بیش از 1500 مورد در دوران دولت ترامپ افزایش یافت و ایران را به رکورد‌دار تحریم در جهان تبدیل کرد. وی افزود: این در حالی است که دیگر طرفین در مذاکرات هسته‌ای (قدرت‌های اروپایی، روسیه و چین) با این امر مخالفت کردند ولی ایالات متحده از تحریم‌های ثانویه استفاده کرد تا عملاً مانع از تجارت بیشتر آنها با تهران شود. دولت بایدن عمدتاً سیاست ترامپ را با چند تغییر و تخفیف کوچک ادامه داده است. زکریا با طرح این پرسش که نتیجه سیاست فشار حداکثری ترامپ و بایدن چه بوده است، اظهار می‌دارد: ایران که (با خروج آمریکا از برجام) از محدودیت‌های توافق هسته‌ای رها شده‌، برنامه هسته‌ای خود را به‌طور گسترده‌ای پیش برده است. به گفته آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، اکنون اورانیوم غنی شده این کشور 30 ​​برابر بیشتر از حد مجاز توافق شده است. این تحلیلگر مسائل بین‌الملل خاطرنشان می‌کند: توافق (برجام) یک «زمان‌ گریز» یکساله ایجاد کرد، این زمان به معنی مهلتی مورد نیاز برای تولید سوخت هسته‌ای مورد نیاز برای یک سلاح است. ماه گذشته، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، گفت که تهران یک تا دو هفته با نقطه ‌گریز فاصله دارد. «محور مقاومت» مشترکاً  اسرائیل را وارد طولانی‌ترین  و خطرناک‌ترین جنگ خود  در دهه‌های اخیر کرده است زکریا خاطرنشان کرد: در همین حال، ایران با ایجاد روابط نزدیک‌تر با مجموعه‌ای از گروه‌های فرعی در منطقه- حزب‌الله لبنان، حماس در غزه، حوثی‌ها در یمن، و شبه‌نظامیان در عراق و سوریه، به فشارهای خارجی پاسخ داده است. این «محور مقاومت» با هم، اسرائیل را وارد طولانی‌ترین و خطرناک‌ترین جنگ خود در دهه‌های اخیر کرده، حدود 70 درصد از تردد کشتی‌ها را از دریای سرخ منحرف کرده و عراق و سوریه را به کشورهای وابسته تبدیل کرده است. با هر معیاری، سیاست واشنگتن در قبال ایران شکست خورده است. این ستون‌نویس واشنگتن پست در بخش دیگری از این یادداشت خود عنوان می‌دارد: حقیقت این است که، برای تقریبا یک دهه، واشنگتن رویکردی(مخالفت و فشار بی‌امان(حداکثری) نسبت به ایران داشته است اما این یک استراتژی نیست. دولت اوباما رویکردی را امتحان کرد که در آن تحریم‌های شدید همراه با راه‌حلی برای ایران (توافق در صورت محدودسازی برنامه هسته‌ای) اعمال می‌شد. با مهار قوی‌ترین تهدید ایران، (برنامه هسته‌ای) اوباما امیدوار بود که این کشور در نهایت کمتر تهاجمی ‌شود. کارشناسان بین‌المللی موافق هستند که ایران تا حد زیادی به توافق هسته‌ای پایبند بوده است. با این حال، تهران فعالیت‌های منطقه‌ای خود را (که هرگز بخشی از معامله نبود) متوقف نکرد. دولت بایدن می‌توانست  مسیر ترامپ را تغییر دهد  اما می‌ترسید که انجام این کار واکنش شدید جمهوری‌خواهان را به دنبال داشته باشد فرید زکریا تصریح کرد: این غیرممکن است که پیش‌بینی کنیم، آیا مذاکرات هسته‌ای می‌تواند به نوعی کاهش گسترده‌تر تنش‌ها منجر شود؟ زیرا در طی دو سال، ترامپ قدرت را در دست گرفت و سیاست ایالات متحده را به کلی معکوس کرد. وی اذعان می‌دارد: دولت بایدن می‌توانست مسیر خود را تغییر دهد، اما می‌ترسید که انجام این کار واکنش شدید جمهوری‌خواهان را به دنبال داشته باشد. مشکل این است که رویکرد فعلی به یک استراتژی تبدیل نمی‌شود.  در عوض، این نگرشی است که اساساً مبتنی بر تشویق مخاطبان داخلی آمریکایی از طریق «سخت» به نظر رسیدن (رویکرد آمریکا در قبال ایران) است. این یک تصور مبهم است که مخالفت بی‌امان چیزی همچون فروپاشی خود حکومت ایران به همراه خواهد داشت. زکریا در پایان این یادداشت عنوان می‌دارد: ایالات متحده و متحدانش باید سیاستی را در قبال ایران طراحی کنند که واقعیت وجود جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسد و سپس تهدیدها و مجازات‌هایی را برای بازدارندگی از آن وضع کنند، اما همچنین مشوق‌هایی را به‌کار گیرند تا ایران دلیلی برای کاهش تنش‌ها داشته باشد.  این نه منجر به همکاری با ایران و نه منجر به تنش‌زدایی می‌شود ولی می‌تواند اصطکاک‌های بسیاری را که ممکن است این منطقه ناآرام را به یک جنگ طولانی و خونین تبدیل کند، کاهش  دهد.