خطر بی‌اعتباری درکمین اسناد دفاع مقدس

  الهه آرانیان- احمد یوسف‌زادۀ نوجوان، وقتی برای اولین بار می‌خواست از کرمان راهی جبهه‌ها شود، با مخالفت سردار قاسم سلیمانی، همشهری‌اش مواجه شد. چون با سن کمی که داشت، اگر اسیر می‌شد عراقی‌ها این موضوع را دستمایه تبلیغاتی‌شان قرار می‌دادند. همین اتفاق هم افتاد و ماجرای «آن بیست و سه نفر» شکل گرفت. احمد یوسف‌زاده، یکی از آن بیست‌وسه نفری است که در عملیات بیت‌المقدس به اسارت رژیم بعث درآمد و پس از بازگشت پیروزمندانه‌اش به وطن، خاطرات آن روزها را در کتاب مشهور «آن بیست‌وسه نفر» نوشت. یوسف‌زاده چندسال بعد از اسارت به‌دلیل علاقه‌ای که از کودکی و نوجوانی به کتاب و داستان داشت، وارد حوزه روزنامه‌نگاری و نویسندگی شد و هروقت سردار سلیمانی را می‌دید، نوشته‌هایش را برایش می‌خواند. احمد یوسف‌زاده، نویسنده آزاده کشورمان حالا پنج سال بعد از شهادت سردار قاسم سلیمانی، کتاب «باران گرفته‌است» را که مفصل‌ترین زندگی نامه مستند این شهید است، منتشر کرده‌است؛ کتابی پر از جزئیات و نکته درباره کودکی، نوجوانی و جوانی حاج قاسم سلیمانی. این کتاب خواندنی در مدت کوتاهی که از انتشارش می‌گذرد، به چاپ هشتم رسیده‌است. در ادامه گفت‌وگوی ما را با احمد یوسف‌زاده درباره کتاب «باران گرفته است» و لزوم توجه به ظرفیت‌های مغفول‌مانده ادبیات دفاع مقدس و جهانی‌سازی آثار این حوزه می‌خوانید.   «باران گرفته‌است»، اثری داستانی به حساب می‌آید یا مستند؟ این اثر داستانی نیست و کاملا مستند و واقعی با یک قلم داستانی نوشته شده‌است.   ذکر این همه جزئیات درباره زندگی سردار سلیمانی از کودکی تا جوانی، حاصل چه مدت زمان تحقیق و پژوهش است؟ برای نگارش کتاب حدود شش ماه تحقیق و پژوهش کردم. با خانواده، دوستان، هم‌محله‌ای‌ها و هم‌روستایی‌ها مصاحبه کردم و بر اساس آن‌ها دوران کودکی، نوجوانی و جوانی سردار سلیمانی را نوشتم. این یک زندگی نامه مفصل از حاج قاسم است با جزئیات محل زندگی، پدر و مادر، معلم‌ها، روستای قنات‌ملک کرمان، سرگرمی‌ها، نوع زندگی، اقوام و خویشاوندان، رفت‌و‌آمدهای خانوادگی و... تا جایی که ایشان در کرمان مشغول کار و پیش از انقلاب دستگیر و شکنجه می‌شود و بعد از پیروزی انقلاب می‌خواهد وارد سپاه شود که در ابتدا پذیرفته نمی‌شود و بعد از عضویت در سپاه مسئول آموزش نیروها می‌شود. با شروع جنگ، علی‌الحساب بخش اول زندگی حاج قاسم هم تمام می‌شود. زندگی ایشان باید در چهار بخش نوشته شود که من بخش اول را نوشته‌ام. بخش دوم درباره هشت سال جنگ است. سومین جلد درباره فعالیت‌های شهید در استان‌های شرقی برای تامین امنیت و جلد چهارم درباره سپاه قدس و مبارزه با داعش است.   گویا این کتاب مفصل‌ترین اثر درباره زندگی شهید سلیمانی است. بله صد در صد. حداقل در بخشی که من نوشته‌ام، مفصل‌ترین است. یک زندگی نامه مفصل با قلم داستان اما مستند. اسامی همه شخصیت‌ها در کتاب آمده و به نوعی پژوهش جامعه‌شناسی درباره زندگی سردار و محل زندگی‌اش در کرمان است. ناشر هم «مکتب حاج قاسم سلیمانی» و فرزند شهید، مسئول آن است.   جلدهای دیگر را نویسنده‌های دیگر می‌نویسند؟ احتمال دارد نویسنده جلد دوم هم من باشم.   یک نویسنده در قالب داستان دفاع مقدس چقدر اجازه دخل و تصرف دارد؟ به خودش بستگی دارد یا چهارچوبی داریم؟ بستگی دارد به قصد خودمان. اگر قرار است خاطرات یک شهید را جمع‌آوری کنیم، باید بر اصل ایمان داشته باشیم و رعایت امانت کنیم. گاهی می‌خواهیم بر اساس زندگی فلان شهید یک رمان خلق کنیم که اشکالی ندارد و زیاد این اتفاق می‌افتد؛ اما نویسنده باید با خواننده صادق باشد و نباید داستانی تخیلی بنویسد و بگوید این خاطرات فلان شهید است. باید همان اول کتاب یادآور شود که از زندگی فلان شهید الهام گرفته‌‌است.   با توجه به فعالیت نویسندگان در شاخه‌های خاطره‌نویسی، زندگی نامه‌نویسی و... با محوریت شخصیت‌های دفاع مقدس و شهدا، به‌ویژه در سال‌های اخیر، به نظر شما چه ظرفیت‌های مغفول‌مانده‌ای در این حوزه وجود دارند؟ ما داریم به سمت وضعیت خطرناکی پیش می‌رویم و آن محو شدن خاطرات است. خاطراتی که الان بخواهد جمع‌آوری شود، نمی‌توان به اعتبار و سندیتشان مطمئن بود. واقعا اگر الان نجنبیم، هفت، هشت، ده سال دیگر به ندرت رزمنده‌ای را می‌توان پیدا کرد که سر پا باشد و بتواند جلوی دوربین بنشیند و خاطره بگوید یا آن‌ها را ثبت کند. در زمان عجیب و غریبی قرار داریم که اگر در دو سه سال آینده بخش زیادی از خاطرات را جمع‌آوری نکنیم، بعد از آن از کیفیت و اعتبار می‌افتند و نویسنده‌ای که می‌خواهد درباره خاطرات شهید بنویسد، آن‌قدر مطلب کم می‌آورد که مجبور می‌شود از تخیل خود استفاده کند و این به نظر من خیلی بد است.   این‌که حواسمان چندان به ترجمه آثار فاخر دفاع مقدس هم نیست، چطور؟ با انتظاراتمان درباره جهانی‌سازی ادبیات معاصر منافات ندارد؟ ما هم می‌خواهیم ادبیاتمان را جهانی کنیم و هم دلمان نمی‌آید در این زمینه هزینه کنیم. یادم است سردار سلیمانی روی این قضیه اهتمام داشت و با پیگیری ایشان چند کتاب من به عربی ترجمه شد. ناشرها چون این کار برایشان سودی ندارد، به دنبالش نمی‌روند. اگر نهادهایی این کار را انجام بدهند و با ناشران کشورهای دیگر ارتباط برقرار کنند، حداقل در کشورهای همسایه می‌توانیم آثار دفاع مقدس را ترجمه کنیم. اما ای کاش می‌شد این آثار را به زبان‌های پرمخاطب‌تر مثل انگلیسی ترجمه کرد. خیلی از کتاب‌های ما این قابلیت را دارند مثل کتاب «آن بیست‌وسه نفر».