دولت‌سازی با میانه‌رو‌های غرب‌گرا

جوان آنلاین: سفارت امریکا در ۲۵ سال پایانی عمر رژیم پهلوی، نقش اصلی را در دولت‌سازی در ایران ایفا می‌کرد. در اسناد ساواک گزارش‌هایی وجود دارد که صراحتاً دیپلمات‌های امریکا باافتخار به نقش خود در عزل و نصب نخست‌وزیران ایران اشاره می‌کردند. با وقوع انقلاب‌اسلامی، این روند متوقف شد. اما سفارت امریکا دنبال احیای قدرت دولت‌سازی خود با ائتلاف‌سازی از نیرو‌های حامی امریکا بود و تلاش‌های آن از لابه‌لای اسناد برجای‌مانده قابل‌ارزیابی است.    پروژه احیای نفوذ سیاسی وزارت امور خارجه امریکا در ۱۸ ژوئن ۱۹۷۹ [۲۸ خرداد ۱۳۵۸] در سندی سری که صرفاً برای کاردار سفارت در تهران ارسال شده، ضمن توصیه به رعایت حفاظت و پوشش‌های لازم، بر ضرورت حفظ ارتباطات سفارت برای پیشبرد پروژه «احیای نفوذ در ایران» تأکید می‌کند: «درحالی‌که ما از هر عملی که برای پرسنل امریکایی ایجاد خطر کند باید اجتناب ورزیم، نباید احساس کنیم منعی درباره برقراری تماس‌ها یا آشکار ساختن نقطه‌نظر‌های مشترک وجود دارد. باید توجه داشته باشیم مسائلی که به وخامت اوضاع می‌انجامد را به وجود نیاوریم و کوشش کنیم مشکلات موجود بین دو کشور را حل کرده و برای توسعه عملی نیز تماس‌هایی را در سطح بازرگانی و خصوصی گسترش دهیم.»  هدف از این نفوذ در ابتدا نوعی نقش کنترل‌کنندگی در میان جریانات سیاسی پس از انقلاب‌اسلامی عنوان می‌شد. چند روز بعد در سندی سری با عنوان «موقعیت امریکا در ایران: حرکت در چه جهتی باشد؟» و با شماره ۵۵۸۶ به تاریخ ۳۱ می‌۱۹۷۹ [۱۰ خرداد ۱۳۵۸]جان استمپل می‌نویسد: «وجود ما می‌تواند به‌عنوان یک عامل کنترل‌کننده افراطیون و حداقل حمایت معنوی برای عناصر میانه‌رو در ساخت سیاسی ایران باشد. این ما را در موقعیتی قرار می‌دهد که بتوانیم به سیاست‌های آرام خود علیه افراطیون چپ و راست  ادامه دهیم.»     کار کردن روی میانه‌رو‌های غرب‌گرا اما در واقع مداخله سیاسی سفارت امریکا برای چیزی بیش از اینها بود. در واقع نوعی شبکه‌سازی برای هدفی بزرگ‌تر مدنظر بود؛ شبکه‌ای از وفاداران امریکا در ایران که حتی در میان مخالفان شاه هم حضور داشتند. هنوز انقلاب پیروز نشده بود که امریکا کار کردن روی این نحله را آغاز کرده بود. جک سی میکلوس، معاون سفارت گزارشی سری را به واشینگتن ارسال می‌کند که رونوشت آن را در اول دسامبر ۱۹۷۸ [۱۰ آذر ۱۳۵۷]به سفارت امریکا در لندن می‌فرستد. در این گزارش آمده است: «بسیاری از رهبران مخالف میانه‌رو به کارمندان سفارت به‌طور خصوصی اطمینان داده‌اند که آنها هیچ دعوای اساسی با دولت امریکا ندارند و فقط تقاضا دارند که دولت امریکا دست از حمایت شاه بردارد. بسیاری از آنها احتیاج اساسی ایران به یک حامی بزرگ مانند امریکا، علیه دشمن دائمی مرز‌های ایران، یعنی روسیه را مورد تأکید قرار داده‌اند. در حقیقت بسیاری از این میانه‌رو‌ها حرکت‌شان را برای آزاد کردن ایران از شاه، در این زمان مناسب می‌بینند، چون خطر نفوذ کمونیسم در ایران را ناچیز و جزئی می‌دانند. نگرانی‌ای که آنها به سفارت ابراز داشتند، این است که دولت امریکا ممکن است از رژیم ورشکسته شاه به کمک قدرت سرکوبگر نظامی، برای مدت طولانی حمایت کند و بدین‌ترتیب عده بیشتری را از روی ناچاری و نومیدی به اردوی کمونیسم بکشاند. اما تعداد کمی از این رهبران واقعاً نگران چنین احتمالی هستند، چون درهرحال مطمئن هستند شاه نمی‌تواند مدت بیشتری دوام بیاورد.»  در اسناد به‌جای مانده از سفارت امریکا نیرو‌های غرب‌گرای لیبرال، سرمایه و دارایی‌های امریکا در ایران معرفی می‌شوند. به‌عنوان نمونه در ۲۰ اوت ۱۹۷۹ [۲۹ مرداد ۱۳۵۸]، وزارت امور خارجه امریکا در گزارشی بر اهمیت این دوستان امریکا چنین تأکید می‌کند: «در زمینه اقتصاد، دارایی‌های ما بدون اهمیت نیستند. آن نیرو‌های غیرچپ که در میدان سیاسی دوستان طبیعی ما هستند، همان‌هایی هستند که نیاز‌های مستمر ایران را برای تماس‌هایی با غرب در زمینه تجارت و فناوری تشخیص می‌دهند. ما باید به مؤسسات تجارتی امریکایی در مورد موضوعات حل‌نشده سرمایه‌گذاری در ایران توصیه نماییم تا با بردباری، پافشاری و مقدار معتنابهی درک دوستانه از یک جو ناسیونالیستی که بر حداقل حضور تکنیکی و مدیریت خارجی امر می‌نماید، آن را تحمل نمایند.»  ازاین‌رو در ادامه همین سند بر باز گذاشتن دست همین نیرو‌های به‌اصطلاح میانه‌رو تأکید می‌شود: «دوام انقلاب هنوز از قطعیت دور است، ولی بعضی بیانیه‌های مثبت از جانب ما در مورد درک دوره انتقال مشکلی که ایران از آن می‌گذرد، می‌تواند دست میانه‌رو‌هایی را که خواهان روابط خوب با ما هستند محکم‌تر کند. درحالی‌که فشار عمدتاً بر دوش دولت موقت است تا به طریقی عمل کند که موجب تقویت وجهه‌اش در کنگره و بین مردم امریکا گردد.»    امید به تکنوکرات‌های تحصیلکرده غرب یکی از نقاط امیدبخش برای امریکا در ایران، شبکه‌ای از تحصیلکردگان غرب و به‌ویژه ایالات‌متحده در ایران بودند که به‌زعم عناصر سفارت، می‌توانستند در جهت تأمین حداکثری منافع امریکا در ایران حرکت کنند. در سندی تحت عنوان «ایران: مشکلات محیطی ارتباطات، دورنماها، ایده‌ها» یکی از امکانات قابل بهره‌برداری برای امریکا در ایران چنین توصیف شده است: «تعداد زیاد ایرانیان تحصیلکرده ایالات‌متحده و غرب که در میان آنان ما می‌توانیم یک منبع اصلی از حسن‌نیت را انتظار داشته باشیم و در میان آنان می‌توانیم تصمیم‌گیری در جهت غرب را انتظار داشته باشیم.»  سال‌ها بعد جوزف نای، اندیشمند معروف امریکایی، هنگامی‌که نظریه معروف «قدرت نرم» را ارائه می‌داد، تصمیم‌گیری در جهت غرب را به مفهوم قدرت نرم تعریف کرد: «این توانایی که کاری کنید دیگران بدون پرداخت مالی یا اجبار کاری را انجام دهند که شما می‌خواهید و چیزی را بخواهند که شما می‌خواهید را من «قدرت نرم» می‌نامم!» بر این اساس واشینگتن امیدوار بود تحصیلکردگان غرب، راه نفوذ مجدد امریکا در ایران پس از انقلاب را هموار سازند. چنانکه آژانس ارتباطات بین‌المللی ایالات‌متحده امریکا در ۱۰ ژوئیه ۷۹ [۱۹ تیر ۱۳۵۸]در سندی خیلی محرمانه به شماره ۶۰۵۲ خطاب به سفارت امریکا در تهران می‌نویسد: «ایرانیان بسیاری ضرورت یک نوع تماس خارجی را همچنان به رسمیت می‌شناسند و بسیاری از آنها و به‌ویژه آنهایی که دارای تحصیلات غربی هستند با خفقان‌های شدید بنیادگرایان اسلامی مخالفت می‌کنند. علاقه به آموختن زبان‌های خارجی و به‌ویژه انگلیسی همچنان در سطح بالا قرار گرفته است و تعداد زیادی از دانشجویان ایران گرایش به آموزش‌وپرورش غربی و امریکایی دارند.» مشابه چنین شخصیت‌هایی را امریکا در میان دولت موقت مشاهده می‌کرد و در حال ارزیابی توان آنها در این زمینه بود. به‌عنوان نمونه کاردار سفارت پس از ملاقات با محمدحسین بنی‌اسدی، داماد مهندس بازرگان و وزیر مشاور در دولت موقت در ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۹ [۱/۷/۱۳۵۸]این ملاقات را برای واشینگتن گزارش می‌کند و در ضمن آن با اشاره به علاقه بنی‌اسدی برای الگوگیری از فدرالیسم امریکایی، شخصیت او را تحلیل می‌کند. کاردار در این گزارش می‌نویسد: «اسدی در مورد دولت محلی و ایالتی امریکا خیلی علاقه‌مند بود بداند و ما می‌خواهیم تعدادی کتاب در این مورد برای او فراهم سازیم. نظر اسدی همان تیپ تکنوکرات غربی است که آدم آرزو دارد تأثیری در جمهوری اسلامی داشته باشد، ولیکن ما شک داریم که او بتواند خیلی مؤثر باشد.»      شبکه‌سازی و ائتلاف‌سازی در اسناد برجای‌مانده از سفارت نشانه‌های آشکاری از تلاش برای شبکه‌سازی این غرب‌گرایان میانه‌رو مشاهده می‌شود. هدف از این اقدام فرصت‌هایی است که در آینده برای امریکا ممکن است فراهم آید. هنری پرت در ۱۳ اکتبر ۱۹۷۹ [۲۱ مهر ۱۳۵۸]یکی از بایسته‌های پیش روی امریکا را اعتدالی کردن سیاست‌های جمهوری اسلامی توصیف می‌کند: «اعتدالی کردن سیاست‌های رژیم کنونی و کمک به پیشبرد روش عملی بیشتر (پراگماتیزم)، سازش و بازسازی اقتصادی و کمک به حفظ و تقویت عناصری در ایران به‌ویژه در میان گروه‌های نظامی و مذهبیون اعتدالی و غیرمذهبی که ممکن است در آینده با روشن شدن صحنه سیاسی نقش سودمندی ایفا کنند.»  لذا سفارت هم مراقب است به‌گونه‌ای عمل کند تا میانه‌رو‌ها شانس موفقیت بیشتری داشته باشند. چارلز ناس در ۱۴ ژوئن ۱۹۷۹ [۲۴ خرداد ۱۳۵۸]در سند خیلی محرمانه ۶۲۰۸ به واشینگتن گوشزد می‌کند که: «عمل صحیح امریکا و برخورد صحیح امریکا، شانسی به گروه‌های انقلابی میانه‌رو می‌دهد تا موفق‌تر شوند.»  با مروری بر اسناد سفارت روشن می‌شود که امریکایی‌ها در سال ۱۳۵۸ مشغول همگراسازی جریانات منتسب و همسو با خود برای شکل دادن به ائتلافی از نخبگان و نیرو‌های سیاسی غرب‌گرای میانه‌رو بوده‌اند.  رئیس ایستگاه سیا در تهران یک هفته قبل از تسخیر سفارت در ۷ آبان ۱۳۵۸ برای سازمان سیا این تلاش‌ها را گزارش می‌کند: «کاری که از دست ما برمی‌آید و من هم‌اکنون درگیر آن هستم، این است که سران بالقوه یک ائتلاف متشکل از لیبرال‌های سیاسی، چهره‌های دینی میانه‌رو و سران ارتشی متمایل به غرب «هنگامی‌که ظهورشان شروع شد» را شناسایی کرده و آماده حمایت از آنها شویم. کسی که پیش از دیگران احتمال داده می‌شود این ائتلاف را سرعت بخشد آیت‌الله شریعتمداری است؛ من به‌طور جداگانه با چند تن از حامیان وی تماس‌هایی داشته‌ام.»  اشاره به نام آیت‌الله شریعتمداری، یادآور جلسات مکرری که نمایندگان و وابستگان سفارت با او داشته‌اند. ایستگاه سیا پس از ملاقات باروز، رئیس اتاق بازرگانی ایران و امریکا با کاظم شریعتمداری در سندی به تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۵۸، این نقشه را نخستین بار تشریح کرده بود، نقشه‌ای که به دنبال ائتلافی از سکولار‌های میانه‌رو بود: «قصد ما در تماس با شریعتمداری کمک به ایجاد یک «راه‌حل میانه» است. هدف ما ایجاد شکاف در نهضت اسلامی نیست، بلکه می‌خواهیم نیرو‌های میانه‌رو درون آن را تا حد حاکم شدن توسعه دهیم. وجود یک جناح میانه‌رو قوی که بر نهضت حاکم باشد، می‌تواند به‌خوبی آنهایی را که در سرتاسر کشور صاحب افکار میانه‌رو دنیوی [سکولار]هستند حداقل در شکل یک ائتلاف جذب کند. درحالی‌که آشکار است که جناح‌های چپ رادیکال همچنان دشمنان هرگونه نهضت میانه‌رو خواهند بود، آنها بار دیگر ناچار از اتخاذ مواضع افراطی چپ خواهند شد. امیدواریم که نهضت میانه‌رویی با پایگاه وسیع سر برآورد که گروه‌های چپ و راست در حاشیه آن واقع باشند.»  این ائتلاف البته صرفاً سیاسی نبود و همان‌طور که ایستگاه تهران یک هفته بعد در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ به واشینگتن گزارش داد حتی کارکرد‌های نظامی نیز داشت: «همان‌طور که در طرح فوق ابراز شده، هدف ما این است که میانه‌رو‌های طرفدار امریکا را از حوزه‌های دینی، غیردینی سیاسی و نظامی گرد هم آوریم.»    دولت‌سازی با میانه‌رو‌ها  نخستین گام آن بود که ائتلافی که از میانه‌رو‌های حامی امریکا شکل می‌گیرد، بتواند در ایران دولتی همسو با اهداف امریکا را سر کار آورد. در یکی از اسناد به‌جای‌مانده از ایستگاه سیا در تهران، «اقدام سیاسی» روی کار آمدن دولتی معرفی می‌شود که مطابق منافع امریکا فعالیت کند: «برای تشخیص اینکه آیا زمان مناسب «با در نظر گرفتن آشفتگی وضع عمومی ایران» جهت شروع طرح‌ریزی برای اقدام سیاسی فرارسیده، ما به آگاهی از واقعیات بیشتری در مورد اوضاع محل احتیاج داریم. هدف از اقدام سیاسی ما در ایران روی کار آمدن دولتی است که نسبت به منافع ایالات‌متحده نظر موافق داشته باشد.»  تصور امریکایی‌ها ابتدا آن بود که عناصر وابسته به امریکا خود می‌توانند این هدف را محقق کنند، اما گذر زمان نشان داد که کار به این سادگی‌ها هم نیست. در ارزیابی‌ای که شش ماه پس از پیروزی انقلاب انجام شده، ایستگاه سازمان سیا با اشاره به ناکامی تلاش‌های انجام‌گرفته در این مدت، پیشنهاد «عملیات مخفی» برای روی کار آمدن چنین دولتی را ارائه می‌دهد. در سندی به تاریخ ۱۰ مرداد ۱۳۵۸ آمده است: «اینک شش ماه از موقعی که رژیم فعلی قدرت را در ایران به دست گرفت می‌گذرد. امید این بود که اگر ایرانی‌ها برای مدتی کم‌وبیش به خود واگذاشته شوند یک دولت باثبات، میانه‌رو و نسبتاً طرفدار امریکا شاید سر برآورد. واقعیت این‌طور نبوده و ما با عدم ثبات مستمر در ایران، مداخله روزافزون شوروی در کشور مجاور افغانستان و یک بحران انرژی روبه‌رو هستیم. براساس این اوضاع ما می‌خواهیم مکانیسم‌های عملیات مخفی را به کار اندازیم تا درصورتی‌که از ما خواسته شد، سیاست علنی را پشتیبانی کنیم.»  ازاین‌رو امریکایی‌ها متوجه شدند افتادن انقلاب به دست لیبرال‌های غرب‌گرا در کوتاه‌مدت ممکن نیست و تحقق آن نیازمند زمان بیشتری است. میز ایران در وزارت امور خارجه در ۵ سپتامبر ۱۹۷۹ [۱۴ شهریور ۱۳۵۸]در سندی حاکمیت ملی‌گرایان غیرمذهبی و میانه‌رو را جزو اهداف بلندمدت امریکا  اعلام می‌کند: «در بلندمدت ما خواهان کار کردن برای ایرانی می‌باشیم که ناسیونالیست‌های غیرمذهبی میانه‌رو در اداره کشور مسلط باشند. ولی قبل از اینکه ما بتوانیم در ایران اعمال‌نفوذ کنیم بایستی که یک وضعیت اعتماد و احترام به وجود آوریم. ما معتقدیم که ما اکنون بایستی روی یک سری مشکلات دوجانبه شروع به حرکت نماییم.»  پروژه دولت‌سازی امریکایی در ایران، در مدت‌زمان برپایی سفارت به جایی نرسید و پس از تسخیر سفارت امریکا در تهران و استعفای دولت موقت، عملاً آخرین امید‌های امریکا نیز از میان رفت.    ادامه دارد...    منابع در دفتر روزنامه موجود است.