خوانندگان 300برابر حقوق نوازندگان را میخواهند!
[ شهروند ] ارکستر موسیقی ملی ایران که در سال ۱۳۷۷ توسط فرهاد فخرالدینی راهاندازی شد، در نزدیک به سه دهه فعالیت مستمرش- که باعث افزوده شدن بیش از ۲۷۰ قطعه موسیقی به گنجینه موسیقی این سرزمین شده- کنسرتهای پرشماری را در ایرانزمین اجرا کرده است. کنسرتهای متعدد و پرتعدادی در قالب برنامههای متنوع- که استقبال مردم از این کنسرتها، بیش و پیش از هر چیزی نشان ازاین دارد که موسیقی اصیل ایرانی بهرغم تمام فرازوفرودهایش این قابلیت را دارد که در جامعه جاری و ساری شود. ارکستر موسیقی ملی ایران که تاکنون با رهبری دائمی فرهاد فخرالدینی، بردیا کیارس و فریدون شهبازیان و رهبری مهمان لوریس چکناواریان، سهراب کاشف، نزهت امیری، فریدون شهبازیان، روبن آساتریان، آقاوردی پاشایف، نادر مرتضیپور، وحید علیپور، اسماعیل واثقی و نادر مشایخی اجراهایش را برگزار کرده؛ از سال 1402 تحت رهبری همایون رحیمیان قرار گرفته است. یکی از آهنگسازان شناختهشده معاصر بعد از سالها فعالیت درحوزه موسیقی و آهنگسازی بیش از ۱۰۰ قطعه موسیقی و عضویت یا رهبری در ارکسترهای مجلسی رادیو و تلویزیون، ارکستر سمفونیک تهران، ارکستر سمفونیک البرز، ارکستر رودکی، ارکستر صبا و تدریس در هنرستان موسیقی دختران و هنرستان موسیقی صداوسیما در سالهای اخیر بهعنوان رهبر دائم ارکستر ملی انتخاب شده است. آنچه در پی میآید؛ گفتگوی آزاده صالحی با این رهبرارکستر درباره وضعیت ارکستر ملی است که به زودی با اجرای قطعاتی از آهنگسازان موسیقی نواحی با حضور خوانندگان مناطق مختلف و همچنین برگزاری «شب منوچهر بیگلری» از نوازندگان پیشکسوت ترومپت که مدتهاست خانهنشین شده؛ دوباره روی صحنه خواهد رفت...
با توجه به اینکه از زمان ورود شما بهعنوان رهبر دائم به ارکستر ملی، کنسرتهای متعددی به وسیله این ارکستر برگزار شده است، امروز ارزیابی شما نسبت به وضعیت ارکستر ملی چیست؟
یکی از مهمترین دغدغههای فعلی ما در ارکستر ملی این است که رپرتوار متنوع ایجاد کنیم و این کار بسیار سختی است. درواقع اگر بخواهم مقایسهای بین ارکسترملی و ارکسترسمفونیک تهران داشته باشم؛ باید بگویم که ارکستر سمفونیک تهران از رپرتوار کلاسیک برخوردار است و اصولا به لحاظ کمیت، با رپرتوارهای بیشتری در این ارکستر مواجه هستیم. این در حالی است که در ارکسترملی به نحو آشکاری با کمبود رپرتوار مواجه هستیم. بههرحال باید به اجرای قطعات ایرانی بپردازیم که این مسئله محدودیتهایی را پیش پای ما قرارمیدهد. مگر آهنگسازان قدیمی مثل استاد روحالله خالقی چقدر کار ساختهاند که حالا بتوان آنها را اجرا کرد؟ البته ممکن است با تعدد قطعات در موسیقی اصیل ایرانی مواجه باشیم، اما باید به این نکته توجه کرد که همه این آثار قابلیت اجرا در ارکستر ملی را ندارند و با ضعفهای فنی و اجرایی مواجه هستند. در نتیجه، یافتن رپرتوار برای ارکستر ملی سخت است.
شما در این یک سال و چند ماه که از رهبریتان در ارکستر ملی میگذرد، برای مقابله با این شرایط چه کردهاید؟
از زمانی که من تصدی رهبری ارکستر ملی را به عهده گرفتم، برای مقابله با این وضعیت و این کمبود با بنیاد رودکی وارد گفتوگو شدم. خوشبختانه با حمایتهای بنیاد، در حال حاضر، با آهنگسازان خوبی وارد مذاکره شدهایم تا علاوه بر این که یک سری از کارها، برای ارکستر تنظیم مجدد شوند، تعدادی کار جدید هم به وسیله این گروه از آهنگسازان خوشقریحه ساخته شود تا به مدد این تولیدات، برای فعالیت ارکستر خوراک کافی داشته باشیم.
این یعنی تنها مشکل یا حداقل اصلیترین مشکل شما در ارکستر ملی بوده؟
نه. اتفاقا ما با مشکلات دیگری هم در این ارکستر مواجه هستیم- که شاید یکی از مهمترینهاشان این باشد که نمیتوانیم دائم کارهای بیکلام اجرا کنیم. دلیلش هم این است که برخی از مخاطبان ترجیح میدهند به تماشای کنسرتهایی از ارکسترملی بنشینند که با خواننده توام باشد.
آسیب خوانندهمحوری درحالی امروز از سوی برخی از اهالی موسیقی مطرح میشود که به نظرمیرسد وجود نگاههای سودجویانه برخی از هنرمندان هم بیشتر به این وادی، رنگوبوی تجاری بخشیده تا فرهنگی. در این زمینه صحبت میکنید؟
همینطوراست. متاسفانه برخی از خوانندگان مشهور به آن شکلی که باید دراین زمینه همکاری نمیکنند و کملطف هستند. تالار وحدت گنجایش 700 مخاطب را دارد، درحالیکه این گروه از خوانندگان عمدتا مبالغی را طلب میکنند که از تعداد فروش صندلیهای این سالن بیشتر است و با منطق همخوانی ندارد. بارها به این مسئله اشاره کردهام علیرغم اینکه برخی از خوانندگان خود را مردمی میدانند، اما حاضر نیستند از دستمزد خود بکاهند و به خاطر مردم درتالار وحدت برنامه اجرا کنند. از سوی دیگر، با این که ارکستر ملی یکی از شاخصترین ارکسترهای فعلی ما به شمار میرود، اما نوازندگان این ارکستر حقوق و مزایای کمی دارند. این اما در حالی است که پیشنهاد خوانندگان مطرح برای همکاری با ارکستر، 300 برابر حقوق نوازندگان است! ازاین جهت با یک جور عدم تعادل دراین زمینه مواجه هستیم. تمام نوازندگان ارکسترملی، دانشآموختگان دانشکدههای موسیقی درمقطع کارشناسی ارشد هستند و برای رسیدن به نوازندگی حرفهای سالها تلاش کردهاند. ازآنجایی که خودم هم سالها نوازنده بودهام، بهخوبی میدانم که این کار چقدر دشواراست، اینکه برای یک اجرا باید هرروز چندین ماه متوالی تمرین کنند و زحمت بکشند، ولی یک خواننده برای یک شب 400 میلیون طلب میکند! از طرفی، امروز شاهد قدرت گرفتن موسیقی پاپ درجامعه هستیم؛ و وقتی بهطور دائم فقط موسیقی پاپ از رادیو و تلویزیون پخش میشود و بیلبوردهای شهری هم بهوقت برگزاری کنسرت متعلق به این نوع موسیقی است و ارکستر ملی برای برگزاری کنسرت خود حتی یک بیلبورد هم حوالی تالار وحدت ندارد، چطور میتوانیم انتظار داشته باشیم که سطح ذائقه شنیداری مخاطب از موسیقی نازل پاپ که کلام و ملودی بیکیفیتی دارد ارتقاء پیدا کند؟! پس میبینیم که این مسئله مانند حلقههای زنجیر به هم پیوسته است و طبیعی است که اگر یکی از حلقهها دراین بین مفقود باشد، نمیتوان چشمانداز روشنی را دراین حیطه متصور شد.
پس به نظر میرسد ارکستر ملی برای صیانت از موسیقی اصیل ایرانی با این شرایط کار بسیار دشواری پیشرو داشته باشد...
بله، خیلی سخت؛ البته ناگفته نماند که بنیاد رودکی درسالهای اخیر سعی کرده در قالب تخصیص سوبسید از جریان موسیقی ایرانی حمایت کند؛ ولی واقعیت این است که موسیقی ملی ما آنطور که باید و شاید دراین سالها مورد توجه و حمایت قرارنگرفته است. با این حال، تمام تلاش ما در ارکستر ملی این است که نگذاریم این موسیقی به انزوا برود و بهرغم تمام مشکلات همچنان درصدد تولیدات درخشان هستیم.
به نظر شما چرا با وجود تکثر و رشد موزیسینها درسالهای اخیر، هنوز هم دراغلب کنسرتها مردم خواهان اجرای قطعات بازخوانیشده و به بیان سادهتر نوستالژیبرانگیز هستند و گرایش چندانی به قطعات جدید ندارند؟
دلیلش این است که دیگر بهندرت میتوان با آثار ماندگار مواجه شد. درگذشته هنرمندان قدیمی با عشق کارمیکردند؛ بهعنوان مثال، روحالله خالقی، رهی معیری و خوانندهای مثل بنان دورهم جمع میشدند، درباره ملودی و شعر یک قطعه نظر میدادند و برای به سرانجام رسیدن اثر از ته دل و بدون چشمداشت مادی کارمیکردند و به همین دلیل هم حاصل آن کارها اغلب درخشان و ماندگار میشد. امروز اما دیگر اینطورنیست و گرفتاریهای معاش باعث شده تا موسیقیدانان یکشبه کار بسازند و برخی از خوانندگان هم با کمک تکنولوژی و صداسازی دستگاههای الکتریکی، این قطعات را که فاقد حس هستند و حداقل اینکه حسی به مخاطب منتقل نمیکنند، بخوانند. ازاین رو، معتقدم موسیقی ایرانی ما نیازمند خلق آثار تازه و درعین حال جذاب است. درست است که بتهوون هم 9 سمفونی دارد، ولی بحث موسیقی کلاسیک با موسیقی ایرانی فرق میکند و ما ازاین منظر دچار کمبودهای بیشتری هستیم. هرچند اخیرا پیشنهاد کردهام که از ظرفیت آهنگسازان جوان درارکستر ملی استفاده شود. بهخصوص اینکه ما نوازندگان خوبی در ارکستر داریم که به نظرم سطح توانایی آنها درسالهای اخیر بهتر هم شده است.