طلای جهانی در موجی تازه
بهنام علیخانی
کارشناس اقتصادی
در تاریخ بازارهای مالی، لحظاتی وجود دارند که تنها ارقام نیستند که ثبت میشوند، بلکه مفاهیم عمیقتری در پس آنها نهفته است. عبور قیمت طلای جهانی از مرز ۴٬۰۰۰ دلار به ازای هر اونس، یکی از همین لحظات است؛ نقطهای که نهتنها رکوردهای قبلی را پشت سر گذاشت، بلکه نوعی بازتاب از شرایط حاد سیاسی، اقتصادی و روانی حاکم برنظم جهانی کنونی بود. این رویداد، از منظری صرفاً قیمتی، ممکن است نشانهای از فشار تقاضا یا کاهش عرضه تلقی شود؛ اما در واقع، بروز آن حاصل همافزایی چندین نیروی بنیادی است که از سالهای اخیر، جهان را در وضعیتی پرتلاطم نگه داشتهاند. طلا، بهعنوان داراییای که هزاران سال است نقش ذخیره ارزش را ایفا میکند، در چنین شرایطی نهتنها کارکرد سنتی خود را بازیابی کرده، بلکه وارد مرحلهای تازه از تاریخ خود شده است؛ مرحلهای که در آن، سیاستهای پولی نامتعارف، رقابتهای ژئوپلیتیکی، بیاعتمادی نسبت به ارزهای فیات و رفتار بازیگران بزرگ، آن را به کانون توجه بازگرداندهاند. نخستین نیروی عمدهای که باید به آن پرداخت، رشد تنشهای ژئوپلیتیکی در سطح بینالمللی است. جهان از زمان آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین، وارد فاز جدیدی از بیثباتی شده است؛ فازی که در آن، تقسیمبندی بلوکهای قدرت، محدود به حوزه نظامی یا اقتصادی نیست، بلکه به شکل بنیادینی در ساختارهای مالی، ارزی و حتی فناوری نمود پیدا کرده است. این جنگ نهتنها باعث فروپاشی بسیاری از زنجیرههای تأمین شد، بلکه پایههای همکاری بینالمللی را نیز لرزان ساخت. اعمال تحریمهای گسترده، بلوکهشدن داراییهای ارزی روسیه، و پاسخ متقابل این کشور از طریق تغییر در ذخایر مالی خود، به ویژه تمرکز بر خرید طلا، پیامدهای بلندی برای اعتماد جهانی به نهادهای مالی غربی در پی داشت. در چنین فضایی، طلا دوباره بهعنوان "پناهگاه امن" جایگاه دیرینهاش را بازیافت. افزون بر این، ظهور مجدد تنش میان آمریکا و چین، که در دهه اخیر بیشتر جنبه تجاری و تکنولوژیک داشته، به بحرانهای ادواری در بازارهای جهانی دامن زده است. چین که بهصورت سنتی بزرگترین دارنده ذخایر ارزی دلاری در جهان بوده، طی سالهای گذشته سیاست تنوعبخشی به ذخایر خود را دنبال کرده و بهویژه پس از تحریم روسیه، خرید طلا را بهعنوان ابزاری برای کاهش ریسک ژئوپلیتیکی و ارزی تشدید کرده است. برخی گزارشها حتی حاکی از آن است که بانک مرکزی چین بخشی از خریدهای خود را بهصورت غیرشفاف و خارج از گزارشهای رسمی انجام داده، تا مسیر وابستگی به دلار را بیسروصدا کوتاه کند. از سوی دیگر، باید به متغیر مهمی به نام «نرخ بهره واقعی» توجه داشت که در تحلیل بلندمدت قیمت طلا نقش کلیدی ایفا میکند. نرخ بهره واقعی، به معنای تفاوت میان نرخ بهره اسمی و نرخ تورم، زمانی که در سطح منفی یا نزدیک به صفر قرار گیرد، جذابیت داراییهایی نظیر طلا را که بازده بهرهای ندارند، به شکل چشمگیری افزایش میدهد. از زمان همهگیری کووید–۱۹، بانکهای مرکزی در سراسر جهان، برای حمایت از رشد اقتصادی، سیاستهای پولپاشی و تسهیل کمی را در دستور کار قرار دادند. این سیاستها نهتنها تورم پنهان و سپس آشکاری به همراه داشت، بلکه سبب شد نرخهای بهره واقعی در بسیاری از کشورها به سطح منفی سقوط کند. اکنون، با افزایش گمانهزنیها درباره شروع دورهای جدید از کاهش نرخهای بهره، بهویژه در ایالات متحده، دوباره طلا در مرکز توجه سرمایهگذاران نهادی و خرد قرار گرفته است. عامل دیگری که کمتر مورد توجه عموم قرار میگیرد، اما نقش مهمی در روند صعودی طلا داشته، رفتار بانکهای مرکزی جهان در زمینه ذخیرهسازی فلزات گرانبهاست. افزایش خرید رسمی طلا توسط این نهادها، که در بسیاری از موارد به دلایل استراتژیک، ژئوپلیتیکی و احتیاطی انجام میشود، باعث شده تا عرضه موجود در بازار کاهش یابد و فشار تقاضا افزایش پیدا کند. کشورهایی نظیر روسیه، چین، ترکیه، هند و حتی برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس، در سالهای اخیر نهتنها خرید طلا را افزایش دادهاند، بلکه در مواردی، آن را به جای دلار و یورو، بهعنوان بخشی از سیاستهای مالی خود وارد معادلات بینالمللی کردهاند.


