همه با هم كنار آمدند

«کفگير به ته ديگ خورده»؛ اين توصيف سعيد حجاريان از کابينه‌اي است که روحاني به مجلس معرفي کرده است. حجاريان علت اين موضوع را در اين دو جمله خلاصه کرده است: «نه کسي را باقي گذاشته‌ايم و نه نيرويي تربيت کرده‌ايم». حجاريان در ارزيابي خود از عملکرد فراکسيون اميد در جريان رأي‌دادن به کابينه هم به «جماران» گفته است: «من زياد دنبال نکردم، ولي لابد قول‌هايي به نمايندگان داده شده است. واقعيت اين است که همه با هم کنار آمده‌اند؛ مجلس با دولت، فراکسيون‌ها با وزرا، رئيس مجلس با رئيس‌جمهور، بالا با پايين همه با هم کنار آمده‌اند». او درباره اينکه چرا روحاني چنين ترکيبي را به مجلس معرفي کرد، گفت: «بضاعت روحاني در مقطع فعلي در همين حد است، چراکه ما از اول انقلاب تا به امروز کادرسازي نکرده‌ايم، اگر کادرسازي مي‌کرديم الان کابينه بهتري داشتيم». حجاريان اضافه کرده: «خود آقاي روحاني هم نيرويي بهتر از اين وزراي پيشنهادي نداشت، اگر داشت معرفي مي‌کرد. مسئله اين است که کفگير به ته ديگ خورده است و نه کسي را باقي گذاشته‌ايم و نه نيرويي تربيت کرده‌ايم». او در پاسخ به اين سؤال که آيا عملکرد امروز فراکسيون اميد نتيجه عملکرد شوراي سياست‌گذاري نيست، گفته است: «شوراي سياست‌گذاري کاري نمي‌توانست بکند، گزينه ديگري نداشت. خودشان مي‌دانند من دخالتي در شوراي سياست‌گذاري ندارم، ولي درمجموع فکر مي‌کنم روند آن بايد کمي اصلاح شود».
مشكل كادرسازي
شايد مهم‌ترين سخن حجاريان در اين گفت‌وگوي کوتاه، تأکيد او بر «کادرسازي» باشد؛ مهمي که اتفاق نيفتاده، نيرويي تربيت نشده و در بزنگاه‌هايي مثل معرفي اعضاي کابينه يا تکميل يا ترميم بدنه مديريتي، چهره‌هايي معرفي مي‌شوند و پا به عرصه مي‌گذارند که نه‌تنها معرف اصلاح‌طلبي نيستند، بلکه افکار عمومي را هم نمي‌توانند قانع کنند. نگاهي به سن کابينه و سن بدنه مديريتي در کشور هم گوياي درجازدن و کادرنساختن است. شايد آخرين تجربه اصلاح‌طلبان در ساختن بدنه اجتماعي و مديريتي، عمر دولت‌هاي اصلاحات باشد؛ ذخيره‌اي که جريان اصلاحات در هر انتخابات هنوز هم به آن ناخنک مي‌زند و در توجيه گزينه‌هايي که براي هر انتخابات يا سمت معرفي مي‌کند، گفته مي‌شود فلاني جزء مديران دوره اصلاحات است. اين همان کادرنساختن از نيروهاي اجتماعي است که همواره پايبندي خود را به جريان اصلاحات با نوع رأي خود نشان داده است؛ نيروهايي که در دوره احمدي‌نژاد فارغ از نوع برخوردهايي که صورت گرفت، اما از سوي احزابي هم که مجوز فعاليت داشتند، رها شدند. اين فرصت در دولت اول روحاني هم از دست رفت. با آنکه تشکل‌هاي سياسي جديدي در اين دوره مجوز فعاليت گرفتند، اما تربيت نيروي سازماني که بعدا بتوان آن را به بدنه قدرت وارد کرد، جزء برنامه‌هاي جريان اصلاحات نبوده است. خلأ اين موضوع آن‌قدر جدي است که سعيد حجاريان در ميانه‌هاي سال 96 به هر بهانه‌اي بر آن تأکيد مي‌کند. او چندي پيش در نامه‌اش به بچه‌هاي حزب اتحاد در نازي‌آباد هم همين نکته را گوشزد کرده بود. حجاريان در بخشي از آن نامه آورده بود: «نازي‌آباد محله‌اي است كارگري و رهبران محلي نقش مهمي در هدايت و سازماندهي اقشار كارگري به‌عهده دارند كه اگر حزب نازي‌آباد بتواند از اين رهبران محلي تبعيت كند بار سنگيني را برداشته است. در پايان يادآور مي‌شوم كه تشكيل جلسات كتاب‌خواني و سخنراني و آموزش دانش سياسي و انتقال تجربيات سينه‌به‌سينه كه دوركردن ما از فضاي مجازي را به دنبال دارد از جمله ضرورت‌هايي است كه به مرور اعضاي پايه را به كادرهاي حرفه‌اي حزبي تبديل مي‌كند و به‌هيچ‌وجه نبايد آن را ناديده بگيريد».
جاي خالي احزاب


فعاليت حزبي و سازماني، رفتار سازماني را در پي دارد. آنچه در جريان رأي ‌اعتماد به کابينه دوازدهم ديده نشد، همه از لابي‌هاي فردي و زدوبندها حرف زدند و در نتيجه ورود نيروهايي که يا سازماني وارد مجلس نشده‌اند يا اگر در حزب و گروهي بوده‌اند، تحت تربيت حزبي قرار نگرفته‌اند، رفتار فراکسيوني مي‌شود که نتوانسته در برخي بزنگاه‌ها افکار عمومي را قانع کند. ناصر ايماني، فعال اصولگرايي است که البته نسبت خويشاوندي هم با حجاريان دارد. او در مصاحبه‌اي با ايرنا، به نقل از حجاريان درباره فراکسيون اميد گفته بود: «... ايشان مي‌گفت اعضاي فراکسيون اميد مي‌توانستند خيلي بيشتر از آن چيزي که تاکنون از خود نشان داده‌اند تأثيرگذار و مفيد باشند، حتي اگر تعداد آنها کمتر از رقم موجود بود. حجاريان مي‌گفت سازماندهي و تشکيلات فراکسيون اميد ضعف دارد».
حجاريان پيش‌تر هم در مصاحبه‌اي درباره «سياست‌ورزي» در ايران تلويحا همين موضوع را مورد اشاره قرار داده و گفته بود: «به دليل حاکم‌بودن شرايط ناهنجار در ايران، سياست همواره ناپايدار و پيش‌بيني‌ناپذير است. حتي اگر شخصي علم سياست را هم بداند، قادر به پيش‌بيني شرايط و طراحي نقشه موفقيت نيست. در جامعه‌اي که سازمان‌ها و نهادهاي سياسي وجود دارند و هنجار‌ها، ارزش‌ها و سازوکارها دقيق عمل مي‌کنند و دموکراسي فعال است، امور هم قابل پيش‌بيني و سياست هم حرفه‌اي است. در بستر سياست حرفه‌اي، تصميم‌گيري‌ها کاملا کارشناسي‌شده اتخاذ مي‌شوند؛ مثلا در کشورهاي راقيه براي چگونگي حضور در انتخابات نظرسنجي انجام مي‌گيرد و بررسي مي‌شود که در چه مواردي بايد سرمايه‌گذاري صورت گيرد و چه صحبت‌هايي ردوبدل شود و درکل چه اقداماتي انجام شود. هرکدام از اين تصميم‌گيري‌ها را يک بخش مجزا انجام مي‌دهد. به همين علت است که در انتخابات با ظرايف زيادي مواجه مي‌شويم و مي‌بينيم ماه‌ها سياست‌مداران حرفه‌اي گويي که در حال بازي شطرنج هستند، مدام مهره‌ها را جابه‌جا مي‌کنند و براي پيروزي در انتخابات برنامه‌ريزي مي‌کنند، اما در ايران همه‌چيز يک‌هفته‌اي تمام مي‌شود و اين موضوع به آن معناست که ما هنوز براي امر سياست طراحي نداريم». او در همين مصاحبه به موضوع سن چهره‌هاي سياسي در ايران هم اشاره کرده و گفته بود: «وقتي شرايط هرج‌ومرج حاکم است و اوضاع مثل يک بازار سياه و آشفته‌بازار مي‌ماند، کار يک فرد بي‌سواد بالا مي‌گيرد، اما يک دکتر اقتصاد نمي‌تواند کار کند. در اينجا نتيجه يک کار، کارشناسي‌شده تضمين‌شده نيست. معلوم نيست که پيش‌بيني کارشناسي شما درست از کار درآيد. در چنين شرايطي انگيزه‌اي براي سياست‌ورزي حرفه‌اي وجود ندارد. اصلا آماتور در لغت به معناي نابالغ است و ما در ايران پيرمردهاي نابالغ سياسي زياد داريم... . وقتي در مسير علم سياست حرکت کنيم و به سمت انديشه سياسي برويم، وارد دنياي تازه و جذابي مي‌شويم. در دنياي غرب بسياري از افراد ميان نظر و عمل پيوند برقرار مي‌کنند؛ هم تحصيل آکادميک مي‌کنند، هم در احزاب هستند و سال‌ها سياست‌ورزي حرفه‌اي مي‌کنند و هم سال‌ها در دولت کار مي‌کنند».
خطر حذف
حجاريان در همين گفت‌وگو تير خلاص را هم زده و گفته بود: «تا در عرصه سياست شما احساس نکنيد که خطر حذفتان جدي است و بقاي سياسي‌تان را در خطر نبينيد، به سمت حرفه‌اي‌شدن حرکت نمي‌کنيد... و البته براي کساني که در سياست به‌جاي پله‌ها از آسانسور بالا مي‌آيند و به اين شکل، مدارج سياسي را طي مي‌کنند، پذيرش ضرورت حرفه‌اي‌شدن، بسيار سخت است». حرفه‌اي‌شدن و کادرسازي، براي نخوردن کفگير به ته ديگ از ضرورت‌هايي است که رئوس جريان اصلاحات هنوز به ضرورت آن پي نبرده. هنوز هم در بر پاشنه برخي چهره‌ها و اسامي مي‌چرخد. احزاب متعددي شکل مي‌گيرند، ارکان خود را تشکيل مي‌دهند، شاخه‌هاي استاني و...، اما از دل اين فعاليت‌ها تاکنون نيروهايي تربيت نشده‌اند که بتوانند در بزنگاه‌ها عرضه شوند.