نگاهی به افسانه ها ی ایرانی از ققنوس و هما تا شیردال و اژدها

علیرضا کاردار-وقتی بچه بودیم، پدربزرگ ها و مادربزرگ ها قصه‌هایی برایمان می‌گفتند که پر بود از راز و رمزها، موجودات افسانه‌ای و قهرمانانِ رویین‌تن. افسانه‌هایی که ما را به سفری به دنیای ناشناخته‌ها می‌برد و با شخصیت‌ها و موجودات و اتفاقاتی آشنا می‌کرد که بخش مهمی از تاریخ شفاهی و عامیانه سرزمین‌مان به حساب می‌آید. داستان‌هایی که سینه به سینه منتقل شده بود و مردم پشت به پشت، برای هم نقل می‌کردند و به ماجراها و قهرمانانی که پاسخگوی حس کنجکاوی و غرور و وطن‌پرستی‌شان بود می‌بالیدند. بیشتر این افسانه‌ها، در روزگار باستان شکل گرفته که در کتاب «اوستا»، مجموعه‌ای ازکهن‌ترین نوشتار و سروده‌های ایرانیان گرد آمده؛ بخشی از این عناصرخیالی هم ساخته و پرداخته ذهن و قلم شاعر بزرگ ایرانی، «ابوالقاسم فردوسی» در کتاب شاهنامه یا مجموعه اطلاعات کتاب «عجایب‌المخلوقات و غرایب‌الموجودات» تالیف «محمدبن محمودبن احمد طوسی» است و گروهی دیگر، خرافه‌هایی ساخته و پرداخته ذهن خلاق پیشینیان از اتفاقاتی است که تا آن روز، تعریف دقیق علمی برایش وجود نداشت. پرونده امروز «زندگی‌سلام» قرار است سفر شگفت‌انگیزی داشته باشد به دنیای هیجان‌انگیز این افسانه‌ها. از آنجا که هر کدام از این شخصیت‌ها و عناصر، نقش تاثیرگذاری در جذاب و پرکشش کردنِ قصه‌های کهنی دارد که بخش مهمی از کودکی‌هایمان را شکل داده، مرور دوباره‌شان خالی از لطف نیست. با ما همراه باشیـد.
 
 سیمُرغ؛ آشیان گـُـزیده در البرز
مرغی افسانه ای با دُم طاووس، بدن عقاب و پنجه های شیر که نقش مهمی در داستان های شاهنامه دارد. کُنامش، کوه اسطوره ای«قاف» است. دانا و خردمند است و به رازهای نهان آگاهی دارد. پیشینه حضور این مرغ اساطیری در فرهنگ ایرانی به دوران باستان می رسد. «سام» پدر «زال» فرمان می دهد فرزندش را که با موهای سپید به دنیا آمده در صحرا رها کنند تا از بین برود. سیمرغ به سبب مهری که خدا در دلش می افکند، زال را به آشیانه می برد و می پرورد. سرانجام وقتی سام به دنبال خوابی که دیده است به پای البرز کوه (جایگاه سیمرغ) به سراغ زال می آید، سیمرغ بعد از وداع با زال، پری از خود را به او می دهد تا به هنگام سختی از آن استفاده کند. غیر از شاهنامه فردوسی، کتاب های دیگری هم در ادبیات فارسی هست که در آنها نشانی از سیمرغ و خصوصیاتش آمده. از جمله «منطق الطیر» عطار که در آن داستان سفر گروهی از مرغان به راهنمایی هدهد به کوه قاف برای رسیدن به آستان سیمرغ است.
 


 قالیچه پرنده؛ فرشی بر فراز آسمان
یک قالیچه جادویی که گویا از آن برای حمل و نقل و رسیدنِ سریع به مقصدهای دور استفاده می شده. در افسانه ها آمده این قالیچه در زمان هخامنشیان و از ابریشم هایی بافته شده است، به طوری که کرم های ابریشم از برگ درختان توت باغی در کاشان تغذیه و آن را تولید کرده اند. خاک این باغ از کویر«ریگ جن» در جنوب سمنان آمده بود و به دلیل ضد جاذبه بودنِ ریگ های این کویر، این خاصیت ضد گرانشی به درختان و سپس به کرم های ابریشم منتقل شده بود و این، رازِ به پرواز درآمدن قالیچه بر فراز زمین بوده است. همچنین نقل شده «اسکندر» برای دست یافتن به قالیچه پرنده به ایران حمله کرد و تخت جمشید را آتش زد و در خرابه های آن، چند تار ابریشم با این خاصیت به دست آمده است. داستان دیگری هم درباره قالیچه پرنده نقل شده  است که می گوید این قالیچه هم مانند قالیچه های معمولی روی دار بافته می شده و تفاوت آن با قالیچه های معمولی در مرحله رنگرزی بوده است. صنعتگران آن دوران گُل مخصوصی «به دست آمده از چشمه های کوهستان» کشف کرده بودند که هنگامی که در معرض حرارت شدید، «داغ تر از آتش حلقه هفتم جهنم» در ظرفی محتوی روغن یونانی قرار می گرفت، خاصیت ضد مغناطیسی پیدا می کرد. با توجه به مغناطیسی بودن کره زمین، قالیچه هایی که الیافشان به این گُل آغشته می شد، می توانستند از سطح زمین فاصله بگیرند!
 
پری‌دریایی؛ زنی با دُم ماهی
در فرهنگ عامه دنیا، پری دریایی یک موجود افسانه ای آبزی است که سر و بالاتنه ای به شکل یک زن زیبا و دمی شبیه به ماهی دارد. پری دریایی، در بسیاری از افسانه ها این طور تصویر شده که در کنار ساحل می ایستد و با یک دست در حال شانه کردن موهای بلندش و با دست دیگرش، آینه ای را نگه می دارد. پریان دریا، معمولا به پیشگویی اتفاقات آینده می پردازند؛ گاهی از روی اجبار، نیروهای فراطبیعی خود را به انسان ها می بخشند و گاهی عاشق انسان ها شده یا با فریفتن انسان های فانی که دل در گرو عشق آنها بسته اند، آنها را به قعر دریا می برند. گاهی اوقات مهربان و خوش نام اند و گاهی پلید تصویر شده اند. هدایایشان بدیمنی می آورد و اگر آزرده خاطر شوند، موجب به پاشدن توفان و سایر بلایا می شوند، به طوری که دیدن آنها در دریا، نشانه غرق شدن کشتی بوده. در ایران هم افسانه هایی درباره پری دریایی وجود دارد؛ به خصوص در جنوب ایران، در مجاورت خلیج فارس. چنان که در داستان های «منیرو روانی پور» به آنها اشاره شده است. «حمدا... مستوفی» در بخش جانورشناسی «نزهةالقلوب» هم که با استناد به عجایب المخلوقات نوشته شده است از «آدمی آبی» نام می برد. او آدمیان آبی را از همه حیث مثل آدمیان خشکی خوانده، جز آن که کوچک ترند و دم ماهی دارند.
 
بَختَک؛ نامرئیِ سلب کننده توانایی
در باور عامیانه ایرانی موجودی نامرئی است که شب هنگام بر بدن انسان چیره می شود و تمام بدن را در اختیار گرفته و قفل می کند و در این حالت انسان فقط نظاره گر ناتوانی خود است. ترسی بدون دلیل وجود انسان را در بر می گیرد و انسان توان کوچک ترین واکنشی نسبت به این ترس ندارد. برخی دیگر بر این باورند که بختک در درون انسان رخنه می کند و بدن را در اختیار می گیرد. اصطلاح «بختک روی زندگی اش افتاده» هم از این جا وارد ادبیات فارسی شده است. به عقیده عوام، بختک کنیز اسکندر بود. هنگامی که کلاغ به مشک محتوی آب حیات که اسکندر با خود از ظلمات آورده بود منقار زد و آن را درید و آب حیات بر زمین ریخت، این کنیز بی درنگ مشتی از آن آب را برداشته، نوشید و اسکندر که سخت خشمگین شده بود به ضرب شمشیر، بینی او را برید! کنیز از گِل، بینی برای خود ساخت و از آن به بعد، چون کسی را به پشت خفته ببیند، بر سینه او می جهد. اگر در آن حالت شخص خفته بیدار شود و چنگ در بینی او اندازد، بختک از بیم آن که بینی اش کنده شود گنجی از گنج های اسکندر را رشوه خواهد داد تا دست از بینی اش بردارد! بختک به عقیده عوام در تاریکی و به‌خصوص زیر درخت ها، در جنگل ها و باغ ها می گردد. ظاهرا این اعتقاد از ناآگاهی مردم قدیم به وجود گاز کربنیکی که شب ها از گیاهان متصاعد می شود و کسی را که در جنگل یا در زیر درخت خفته باشد خفه می کند، ناشی شده است. پدیده پزشکی «فلج خواب» هم در واقع همان بختک است.
 
اژدها؛ مار عظیم‌الجثه بدطینت
اژدها یا اژدر به معنی «مار یا افعی مهیب و سهمگین با دهان فراخ و گشاد» است. اژدها تنها موجود اساطیری است که در فرهنگ و کتب تاریخی تمام ملل مثل چین، ژاپن، ایران، مصر، یونان، روم، شمال اروپا و... از آن یاد شده است. آن طور که از افسانه های ایرانی برمی آید، اژدها با تاختن بر ایرانشهر و چیرگی بر پادشاه این سرزمین، فرمانروایی را در دست می گیرد، زندگی مردمان و چهارپایان آنان را تباه، باران و آب را زندانی و خشکی و فقر را بر سرتاسر زمین حکمفرما می سازد. منتها سرانجام این فرمانروای دژخیم با ابزار جنگی جادویی، توسط قهرمان بی‌همتایی از تبار پادشاهان نیکوی ایرانی، مغلوب و تباه می شود و به دنبالش آشتی، آرامش و زیبایی بر ایران زمین حکمفرما می شود. در نزدیکی شهر دهلران در استان ایلام، «چشمه قیری» وجود دارد که بنا به گفته های مردم محلی، این چشمه، خون اژدهایی است که در جنگ با «اسفندیار رویین تن»، به هلاکت رسیده است.
 
 هُما؛ مرغِ سعادت و کامروایی
پرنده هما یا همای، در اسطوره های ایرانی جایگاه مهمی دارد و معروف است که سایه اش بر سر هر کس بیفتد، به سعادت و کامرانی خواهد رسید؛ به همین دلیل به مرغ سعادت معروف شده است. در قصه ها و مثل های ایرانی از هما به عنوان پرنده ای استخوان خوار و بی آزار یاد شده است. نقش این پرنده در کنده کاری ها و برخی از سر ستون های پارسه  پیداست. در خرابه های تخت جمشید که پایتخت هخامنشیان بوده است، دو مجسمه سنگی از هما وجود دارد که نشان می دهد هما در زمان ایران باستان هم به عنوان پرنده سعادت معروف بوده است. در ادبیات فارسی، او را نماد فرّ و شکوه می دانند و به شگون نیک می گیرند.
 
 نسناس؛ جانورِ چهارچشمِ سرخ روی
گفته می شود نوعی جن است؛ بدنش نیمی از اعضای انسان را دارد: یک پا، یک دست و یک چشم. برخی معتقدند نسناس دو جنس نر و ماده دارد. این نام گاهی در گذشته در متن های زیست شناسی فارسی در برابر واژه میمون به‌کار می رفته. همچنین در برخی فرهنگ های فارسی نسناس این گونه تعریف شده است که جانوری است چهارچشم، سرخ روی، سبزموی، قد بلند، در محدوده هندوستان که مانند گوسفند، اهل هندوستان او را صید می کنند و می خورند. نوعی از حیوان که بر یک پای می‌جهد و به شکل انسان است ولی خوی و سرشت انسانی در وی نیست.
 
شیردال؛ نگه دارنده در برابر اهریمن و جادو و دروغ
یک موجود افسانه ای با تن شیر و سر عقاب و گوش اسب که تندیس های زیادی براساسش شکل گرفته و ساخته شده. درباره شیردال ها داستان های زیادی هم وجود دارد؛ مانند این که شیردالی بر دروازه شهر «تِبس» در مصر باستان می نشست و از رهگذران، ضرب المثل می پرسید؛ هر کسی پاسخ غلط می داد، او را روی تختی می خواباند و اگر بدنش بزرگ تر از تخت بود، قسمت های اضافه را می برید و اگر کوچک تر بود، بدنش را می کشید تا به اندازه تخت شود! هخامنشیان شیردال را «نگهبانی در برابر اهریمن، جادو و دروغ» می دانستند و سرستون های مشهور کاخ های هخامنشی هم که یکی از مشهورترین مصنوعات بشری است، شیردال ها را نمایش می دهند. نام این جانور در پارسی میانه «بشکوچ» است؛ خیلی ها اعتقاد دارند سیمرغ در ادبیات کلاسیک پارسی نو، نمود نوینی از شیردال یا بشکوچ است.
 
غول؛ وابسته به شیشه عمر
موجود افسانه ای بسیار بزرگ جثه با دو شاخ و یک دم که شیشه عمر دارد. او را می توان با یک ضربه کشت، اما ضربه دوم او را احیا می کند.
پری؛ فرشته تبعید شده
پری ها موجوداتی بالدار، بسیار دلنشین و با ظاهر فرشته آفریده شده اند. در طبقه بندی موجودات اسطوره ای، آنها آفریده هایی مابین فرشته و ارواح شیطانی هستند.

 
 دیو؛ موجود شاخ و دُم دار
موجود خیالی که هیکل او شبیه انسان اما بسیار تنومند و زشت و مهیب و دارای شاخ و دم است. در اسطوره ها آمده است که پس از آنکه اهورامزدا دست به آفرینش جهان مینوی و مادی زد و امشاسپندان و ایزدان و فروهرها پدید آمدند، اهریمن هم بیکار ننشست و دست به آفرینش جهان بدی زد و در برابر ایزدان، دیوان را پدیدآورد. به این ترتیب در برابر هر ایزدی، دیوی به کار گمارده شد.

 
 مُرغ آمین؛ دعاگوی مردمِ روی زمین
در فرهنگ مردم ایران، نام فرشته ای است که مدام در پرواز است و دایماً «آمین» می گوید. معروف است که اگر کسی نیازی داشته باشد و آن را بیان کند و همان دم مرغ آمین از فراز سر او بگذرد، دعاهای او برآورده می شود. در عقاید عامه هم آمده است که گاهی در حین دعا یا نفرین، اگر مرغی به نام مرغ آمین در پرواز باشد، می تواند باعث برآمدن و مستجاب شدن آن نفرین یا آفرین شود. همچنین«آمین»، نام ستاره ای هم هست که به هنگام طلوع آن، دعا مستجاب می شود.
 
قُقنوس؛ پرنده تنهای خاکسترنشین
ققنوس یک پرنده مقدس افسانه ای است که در اساطیر از آن نام برده شده است. درباره این موجود افسانه ای گفته می شود وی، مرغی نادر و تنهاست و جفت و زایشی ندارد. اما هزار سال یک بار، بر توده ای بزرگ از هیزم، بال می گشاید و آواز می خواند و چون از آواز خودش به وجد می آید، به منقار خویش آتشی می افروزد و با سوختن در آتش، تخمی از وی پدید می آید که بلافاصله آتش می گیرد و می سوزد و از خاکستر آن، ققنوس دیگری متولد می شود. ققنوس در فرهنگ ما ایرانی ها، نماد جاودانگی و عمر دگرباره است.