روزنامه اعتماد
1396/06/12
تشييع دختران هرمزگاني روي شانههاي شهر
هديه كيمياييخانواده دختران فوت شده هرمزگاني عصر ديروز به گلزار شهداي بندرعباس رفتند تا پيكر دختران نوجوانشان را به خاك بسپارند. دختراني كه صبح يك روز جمعه خبر سفر بيبازگشتشان را آوردند. دختراني كه قرار بود چشم و چراغ هرمزگان باشند حالا قصه زندگي شان به آغوش خاك سرد گورستان ميرسد. بخشي از مراسم تشييع ششدانشآموز هرمزگاني در محل گلزار شهداي بندرعباس عصر ديروز برگزارشد. «مطهره گفت من خيلي لواشك دوست دارم. منتظر بود آقاي راننده اتوبوس را نگه دارد و با شيوا بروند از مغازه بين راه خريد كنند. لواشكها را خريدند و ميان بچهها تقسيم كردند. خانم فرهي (سرپرست) گفت ساكت باشيد تا آقاي راننده استراحت كند. ما هم آرام با هم حرف ميزديم و ميگفتيم توي اردو چه كار كنيم كه بيشتر به ما خوش بگذرد. داشتيم براي تيم استانهاي ديگر خط و نشان ميكشيديم تا مسابقه را ببريم و تيم مان بيشتر از شهرهاي ديگر امتياز بگيرد. فاطمه صادقي نسب (دانشآموز فوت شده) يك ليوان آب از آب سرد كن اتوبوس خورد و گفت: هيچ آبي مثل آب برنتطين (روستاي محل اقامتشان در نزديكي ميناب) نميشود. فاطمه خيلي خندهرو بود و مدام با كارهايش دخترها را ميخنداند.» اينها حرفهاي زينب رحيمي است. دختر مينابي كه در حادثه واژگوني اتوبوس دختران هرمزگاني حضور داشت و حالا در كنار خانوادهاش در ميناب است. صداي مادربزرگش از پشت تلفن ميآيد كه گريه ميكند و با زبان جنوبي قربان صدقهاش ميرود. زينب ميان حرفهاي مادربزرگ ميگويد: «اگر ميدانستيم قرار است چه اتفاقي بيفتد هيچوقت سوار آن اتوبوس نميشديم. ما همه براي رفتن به آن اردو اميد و آرزو داشتيم. در اردوي فرزانگان قرار بود مربياني از شهرهاي مختلف دعوت شوند و به ما درسهايي را آموزش بدهند، بعد ما به شهر خودمان برويم و همان درسها را به بچههاي ديگر آموزش دهيم. حالا بايد براي از دست دادن دوستانمان غصه بخوريم».
عجله داشتيم زودتر برسيم
زينب جعفري هم در اتوبوس كنار دوستانش حضور داشته. او از بقيه دانشآموزان بزرگتر است و در هنرستان بندرعباس معماري ميخواند. حاضر نيست حتي يك كلمه درباره حادثه اتوبوس صحبت كند. ميگويد: «حالم بد ميشه.» بيشتر ميخواهد از ساعتهايي بگويد كه هنوز روي سياه سفرشان را نديده بودند. لحظههايي كه با انگيزه تمام خودشان را براي قهرماني در اردو و رقابت با تيمهاي ديگر آماده ميكردند. او و فاطمه صادقينسب راه ميناب تا بندرعباس را در ميني بوس كنار هم نشسته بودند. ميگويد: « او دوسال از من كوچكتر بود و هنوز براي رشته درسياش انتخاب رشته نكرده بود. ميگفت به رياضي علاقه دارد. اين براي من كه رشتهام هنري بود جالب بود. با هم از زندگي و درسهايمان گفتيم.» داستان به اينجا كه ميرسد صداي زينب بالاتر ميرود، لحنش تندتر ميشود و ميگويد: «حالا نميتوانم باور كنم كه او را ديگر نميبينم. اصلا مگر ميشود، تا ديروز با هم حرف ميزديم. توي اتوبوس خيلي شوخي ميكرد. مربي مان ميگفت آنجا فضايي را براي ورزش گذاشتهاند و قرار است در چادرها استراحت كنيد. بعد فاطمه تند تند از سرپرست سوال ميپرسيد. انگار عجله داشت زودتر برسيم.» زينب هنوز در بيمارستان داراب بستري است و قرار است او را ترخيص كنند. از محبتهاي مردم داراب خوشحال است و ميگويد: «از روزي كه رسيديم داراب مردم ميآيند و به ما سر ميزنند و با ما همدردي ميكنند. پرسنل بيمارستان هم با ما مهربان هستند.»
خيال كردم دارم خواب بد ميبينم
«خيال كردم دارم خواب بد ميبينم. با خودم گفتم چرا بيدار نميشوم. اما وقتي اتوبوس ايستاد و تكانهايش تمام شد متوجه شدم كه بيدارم و ما تصادف كردهايم. آن روز من از نفرات اولي بودم كه خودم را از داخل اتوبوس نجات دادم... » اين را انسيه گلزاري ميگويد كه هنوز در بيمارستان بستري است. پدرش بالاي سرش ايستاده و گوشي را روي گوشش نگه داشته تا همين چند جمله كوتاه را بگويد. پدرش ادامه ميدهد: «سوال من اين است كه چرا اين بچهها را تا ساعت يازده شب توي آموزش و پرورش نگه داشتهاند و ديروقت حركت كردهاند كه اين اتفاق بيفتد. دخترم امسال ميرود كلاس نهم و ميخواست انتخاب رشته كند. اينجا پدر و مادرهايي هستند كه دست راست و چپ دخترشان را قطع كردهاند. ما اينها را ميبينيم و نميدانيم بايد به كجا اعتراض كنيم.» زهرا ذاكري هم هنوز در بيمارستان داراب بستري است. بازو و دست راستش شكستگي دارد و يك قطعه بزرگ از شيشه ماشين داخل زانويش فرو رفته. قرار است ساعت 3 عملش كنند. پدرش ميگويد: «روي دستهايش هم پر از زخمهاي عميقي است كه به خاطر شيشههاي ماشين است كه داخل آن فرورفته.اي كاش اين اتفاق نميافتاد.اي كاش ما بچههايمان را نميفرستاديم. كاش ساعت يازده شب جلوي ماشين را ميگرفتم و اجازه نميدادم حركت كند. بچههاي ما را به خاك و خون كشيدند. اينها با چه مجوزي دانشآموزان را با ماشيني كه ايمني ندارد به اردو ميبرند. دخترم ميگفت: ماشينمان كمربند ايمني هم نداشته. باز هم خدا را شكر كه بچه من از اين حادثه جان سالم به در برد. اما همه دختراني كه در اين اتفاق فوت شدند مثل دختران ما هستند.» پدر زهرا كلافه است. پشت گوشي تلفن بغض ميكند و از صبحي ميگويد كه خبر واژگوني اتوبوس را به او دادند: «آن روز صبح دختر دوستم كه داخل يك اتوبوس ديگر از دانشآموزان بود به گوشي من زنگ زد و گفت كه اتوبوس زهرا و دوستانش چپ كرده. من همان موقع با ماشين خودم به سمت داراب راه افتادم. به چند كيلومتري داراب كه رسيدم از بيمارستان با من تماس گرفتند. گفتند دخترم لباسهايش پاره شده بود و به پرستارها اصرار كرده تا با من تماس بگيرند و بگويند كه برايش لباس ببرم. اين در حالي است كه مسوولان مدرسه ساعت يك و ربع با من تماس گرفتند. آنقدر حالم بد بود نتوانستم گوشي تلفنم را بردارم. به برادرم زنگ زدم و شروع كردم به درددل كردن. وقتي به بيمارستان رسيدم و مادر و پدرهايي را ديدم كه بچههايشان را از دست دادهاند درد خودم را فراموش كردم. همين كه فاطمه را روي تخت بيمارستان ديدم كه نفس ميكشيد و نگاهم ميكرد، بغلش كردم و سخت بوسيدمش. وقتي هم استانيام را ديدم كه گوشه بيمارستان نشسته و گريه ميكند نميدانستم به او چه بگويم. كنارش نشستم و نميدانستم چه بگويم. هيچ حرفي بار دلشان را سبك نميكند. مسوولان بايد زودتر كاري ميكردند تا اين اتفاق پيش نيايد. اين دخترها افتخار ما بودند. همهشان نخبههايي بودند كه قرار بود براي هرمزگان قدر و قيمت علمي بياورند حالا بايد سينه خاك دفنشان كنند.»عصر ديروز مراسم رسمي تشييع جنازه 6 نفر از 9 دانشآموز فوت شده برگزار شد. به گزارش ايلنا، استاندار هرمزگان گفت: حملونقل و آموزش و پرورش مسوول حادثهاندو بايد به اين مساله رسيدگي شود. ساعت 11 شب حركت دادن دانشآموزان بيتدبيري بود. فيض؛ معاون پرورشي و فرهنگي وزير آموزش و پرورش با اشاره به اينكه خوابآلودگي راننده منجر به فاجعه دردناك شده است، گفت: تا پايان روز شنبه 15 مصدوم ديگر از بيمارستان مرخص ميشوند.
سایر اخبار این روزنامه
اشتغال« زنانه» ميشود
در جست وجوي استاندار
روحاني به سوي اصولگرايان متمايل نشدهاست
شفافيت براي همه
قاتلي كه قرار نبود قاتل باشد
و جناب رييسجمهور
واكنش عاطفي سازماني به حوادث؛ هيجان وفراموشي
عيادت عبدالله نوري از عليرضا رجايي
تشييع دختران هرمزگاني روي شانههاي شهر
احتمال ممنوعيت حركت اتوبوس بينشهري در شب
مقابله با «هنر و تجربه» خودزني سينما است
کودکآزاری علل ژنتیک ندارد
فعاليت شوراي عالي اصلاحطلبان بايد ادامه يابد
راه استيضاح باز شد
« رضايتمشروط» مطهري
فقدان فرهنگ كار جمعي داريم
كمالوندي :درخواستی برای بازدید از تاسیسات نظامي وجود ندارد