مساله جمعيت و ارزش‌هاي ثابت

عباس عبدي
روزنامه‌نگار و تحليلگر
هنگامي كه از يك قاعده اسلامي صحبت مي‌كنيم، طبعا و به‌طورمعمول منظورمان قاعده‌اي نيست كه مشمول محدوديت‌هاي زماني و مكاني شود. در اين صورت بايد به تبعات آنچه مي‌گوييم ملتزم باشيم؛ بحث جمعيت و رشد آن از جمله اين موارد است. ابتدا بايد متذكر شد كه در حال حاضر وضعيت رشد جمعيت در ايران نيازمند توجه است. چون در صورت ادامه روند كاهش رشد جمعيت، آنچنان كه در دو دهه گذشته رخ داده عوارض زيادي را متوجه ساختار جمعيتي كشور خواهد كرد. بنابراين با اذعان به اينكه شاخص‌هاي جمعيتي در ايران در شرايطي هستند كه بايد نگران كاهش بيش از اين ميزان در زادوولد شد و سياست‌هايي را با هدف اصلاح اين مشكل اتخاذ كرد ولي اين امر بدان معنا نيست كه افزايش رشد جمعيت را هميشه و در همه حال يك اصل ديني و ارزش فراعقلي بدانيم و دستور به رعايت و انجام آن دهيم چرا؟ به اين علت كه زاد و ولد در گذشته به گونه‌اي بود كه با وجود طبيعي بودن و زاد و ولد زياد آن، به علت بالا بودن مرگ و مير، رشد جمعيت همچنان نزديك به صفر بود. صدها سال طول مي‌كشيد كه جمعيت يك جامعه دو برابر شود. در اين فاصله طولاني جمعيت مي‌توانست نقل مكان يا مهاجرت كند يا به اصلاحات ديگري دست بزند تا بتواند رشد جمعيت را تحمل و هضم كند. بنابراين طبيعي است كه در چنين جامعه‌اي فرزندآوري تشويق شود. به ويژه در جامعه عربستان كه محيطي رو به گسترش بود و مردمان زيادي را براي سلطه بر اراضي ساير كشورها فرستادند و در آنجاها ساكن شدند. 
اين وضع در نيم‌قرن اخير براي ما فرق كرده است. جامعه ايران كه طي قرن‌ها جمعيتي حول و حوش 10 تا 12 تا 15 ميليون نفر داشت، به يكباره طي 50 سال از 1335 تا 1385 از حدود 18 ميليون به بيش از 70 ميليون نفر بالغ شد. يعني چيزي حدود 9/3 برابر شد كه شايد اين رشد از كل نسبت رشد جمعيت ايران در 2000 سال گذشته آن بيشتر باشد. حالا فرض كنيد كه بخواهيم از همين رشد دفاع كنيم در 50 سال بعد يعني سال 2035، جمعيت ايران به حدود 280 ميليون نفر و در سال 2085 يعني يك قرن بعد به حدود يك ميليارد نفر خواهد رسيد! 


خوب حتما بايد در اين فاصله سطح رفاه و بهره‌مندي آنان هم چند برابر شود در اين صورت چگونه ممكن است كه يك ميليارد نفر در سرزمين خشك ايران زندگي كنند؟ با همين جمعيت فعلي نيز كه يك دوازدهم آن است، زندگي مشكل است، چه رسد به اينكه جمعيت ايران به آن اندازه برسد. 
آنچه گفته شد مقدمه‌اي بود براي نقد اين نگاه كه از طرف دو تن از علماي محترم بيان شده است كه به نظر آنان: «1- نگاه فقه اسلام درباره جمعيت موضع روشني است و ازدياد نسل و تكثير در درجه اول مورد تاكيد فقه اسلامي است. نگاه به فرزندآوري در منطق اسلام در حد مستحب موكد است و آيات و روايات در اين باب بسيار زياد است. 2- گاهي اوقات كاهش جمعيت به خاطر گناهان به بشر تحميل مي‌شود... اگر قرار باشد حركت نظام اسلامي ما اسلامي باشد، كثرت جمعيت صحيح است... كاهش جمعيت نسخه‌اي است كه غرب براي مسلمانان نوشته است.» 
آيا تبعات اين گزاره را كه بايد رشد جمعيت همواره وجود داشته باشد، مي‌پذيريم؟ آنچه گفته شد فقط در صد سال آينده است و ظاهرا قرار نيست كه دنيا در آنجا به پايان برسد. حالا اگر فرض كنيم كه صد سال ديگر هم به عمر بشر و جامعه ايران اضافه شود حتما بايد جمعيت چندميلياردي را تجربه كنيم؟ برخي از ارزش‌ها و رفتارهاي توصيه شده مربوط به شرايط و ويژگي‌ خاصي است. تامين نياز جامعه و جانشيني نسل با 2 فرزند هم شدني است. اگر از همين امروز هم داشتن حداقل 2 فرزند را بپذيريم جمعيت ايران باز هم تا حدود 50 درصد ديگر رشد خواهد كرد. و ظرفيت كشور براي جمعيتي بيش از اين رقم به نسبت محدود است و بعيد است كه ايران بتواند جمعيتي بيش از 150 ميليون نفر را تامين كند. فراموش نكنيم جمعيت 150 ميليون نفر يعني 15 برابر جمعيت ايران در ابتداي قرن. در همين قم جمعيت در سال 1335 زير يكصد هزار نفر بود، الان و پس از حدود 50 سال اين جمعيت به 10 برابر رسيده است...
اگر همين وضع در 50 سال آينده ادامه پيدا كند به احتمال زياد جمكران جزو مناطق داخلي شهر قم خواهد بود! البته اين فقط يك فرض است، زيرا هيچ كدام از مناطق ايران چنين ظرفيتي را ندارند كه جمعيت آنها دو برابر رقم فعلي شود. بحث جمعيت بيش از اينكه محصول اراده اين و آن باشد ناشي از الزامات اجتماعي حاكم بر جامعه است. آن را بايد خارج از گزاره‌هاي قطعي فرازماني و فرا مكاني طرح و بحث كرد. هرچند توصيه‌هاي اخلاقي براي تداوم نسل بد نيست ولي بدانيم كه مسائل اجتماعي بيش از آنكه راه‌حل‌هاي اخلاق‌گرا و توصيه‌اي داشته باشند، راه‌حل‌هاي اجتماعي دارند. پيش از انقلاب هم تاكيدهاي بيش از حد بر كاهش 
زاد و ولد تاثير عكس گذاشت.