ناگفته هایی از جنگ تحمیلی به روایت رئیس سازمان حفظ آثار دفاع مقدس ارتش

هادی محمدی – امیر سرتیپ دوم ابراهیم گلفام رئیس سازمان حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران،  از آن کهنه سربازانی است که اگرچه بیش از 35 سال از عمر 54 ساله خود را در نظام و ارتش سپری کرده اما همچنان پر انرژی، سرزنده و پا در رکاب تلاش می کند تا یک عمر نظامی گری و تجربیاتش از جنگ و دفاع مقدس را در طبق اخلاص گذاشته و به نسل جدید منتقل کند . امیر گلفام معتقد است جنگ یک علم است، نظم و دیسیپلین ارتش و آموزش های مناسب  باعث شد تا این نهاد نظامی در دوران دفاع مقدس شرایط خوبی داشته باشد. امیر گلفام تبیین همه ابعاد و زوایای دفاع مقدس را مهم ترین وظیفه   یادگاران آن زمان می داند و می افزاید :
« اگر تنها به پیروزی ها بپردازیم و از جنگ، مفاهیمی خاص را شرح دهیم، برای جوان امروزی باور پذیر نیست و ممکن است آن را کمتر باور کند. »بنابراین گلفام و همکارانش در سازمان حفظ آثار و نشر ارزش های  دفاع مقدس ارتش می کوشند تا چهره ای زیبا و در عین حال واقعی از رشادت ها و نبوغ و البته کاستی های دفاع مقدس به نمایش بگذارند. گفت و گوی خراسان با امیر سرتیپ گلفام را در ادامه می خوانید.

 از حضورتان در دفاع مقدس بگویید.


سال 1360وارد ارتش شدم و در سال اول که در دانشگاه جنگ، شاگرد شهید صیاد شیرازی بودم برای دوره های کارورزی به جنوب و منطقه عملیاتی فتح المبین اعزام شدم . در سال های بعد نیز در جبهه حضور داشتم و عملا اوایل سال 64 به عنوان فرمانده گروهان و فرمانده آتشبار در منطقه شمال غرب در سردشت، بانه و پیرانشهر مشغول خدمت شدم که هم دفاع از مرزها بود و هم با عناصر متعدد ضدانقلاب از جمله کومله ، دموکرات و منافقین که ورود می کردند درگیر بودیم. در آخرین روزهای جنگ که تهاجم گسترده دشمن شروع شد، در عین این که بمباران بسیار شدیدی روی مواضع ما شد، عراقی ها نیز تلفات بسیاری دادند و همه در سینه کش ارتفاعات کشته شدند. ما توانستیم در این منطقه صعب العبور ایستادگی و منطقه را حفظ کنیم که این مقاومت تا سال 70 به طول انجامید و عملا چند سال پس از پایان جنگ را نیز شامل می شد زیرا پس از جنگ با بعثی ها، ما با منافقین و ضد انقلاب هم درگیری داشتیم.

امیر از فضای جبهه و ارتش برایمان بگویید. به هر حال ارتش شاید از نگاه
خیلی ها اقتضائات خودش را در مواقع حساس داشته باشد...
ارتش یک نظام سلسله مراتبی است و امام هم روی این سلسله مراتب و نظم تاکید داشتند. واقعا یکی از چیزهایی که در ارتش به چشم می خورد، انضباط نظامی بود. اگر ما در بعضی جاها مدیریت کردیم و تعداد کمتری از جوانان مان را از دست دادیم باید برای ما افتخار باشد چون سربازانی که پیش ما بودند امانت محسوب می شدند ضمن این که خیلی از فرماندهان ما هم به شهادت رسیدند . ویژگی ما این بود که برای تمام برنامه های آفندی و پدافندی عملیاتی، برنامه داشتیم و مهم ترین مسئله در جنگ این است که شما بتوانید بنیه نیروی انسانی خود را حفظ کنید یعنی کمتر مجروح و کشته بدهید البته شهادت به معنای فردی و اجتماعی فوز عظیم است اما به لحاظ رزمی اگر تعداد زیادی از نیروهای شما کشته یا شهید شوند، این نقطه ضعف شما خواهد بود و دشمن بر شما چیرگی می یابد . یکی از ویژگی ها و برنامه ریزی های ما در امور نظامی این بود که بتوانیم حداکثر دفاع از جان سربازان مان را داشته باشیم و جلوی تهاجم دشمن را هم بگیریم.
ما جوان هایی بودیم که به عنوان افسران بعد از انقلاب  ورود کردیم و پیش کسوت هایی هم حضور داشتند اما همه از نظر علم و دانش و قدرت بدنی بسیار خوب بودند و این خیلی به حضور جهادی کمک کرد . به نظر من جنگ یک دانش و یک علم است . خیلی جاها ما کارهایی کردیم که شاید عجیب و غریب به نظر می رسید اما ناشی از علم بود و کارهایی کردیم که  رکورد به حساب می آمد و اگر آن زمان حواسمان بود در کتاب گینس می توانستیم آن ها را  ثبت کنیم . همچنین سادگی زندگی در ارتش در زمان دفاع مقدس در همه جا مثال زدنی است . در برخی مواقع در دوران دفاع مقدس 9 ماه گوشت به ما نمی دادند و وزارت بهداشت می گفت باید غذای بدون گوشت بخورید و بعد دستور پخت آبگوشت بدون گوشت می دادند اما یک بار ندیدیم سربازها یا کادر ما از غذا گلایه کنند . ساده ترین و ارزان ترین غذاها را بدون هیچ شکایتی می خوردند. حتی اقلیت های مذهبی هم داشتیم که ایرانی بودند و به شکل بسیار خوبی خدمت کردند و تعدادی هم شهید شدند . در زمان هایی که جنگ فروکش می کرد، ما برنامه های آموزشی پشت خط جبهه برای این که آمادگی سربازان را بالا ببریم، داشتیم و روی مباحث فرهنگی کار می کردیم و واقعا «آتش به اختیار» در این حوزه کار می کردیم تا از فرصت ها و زمانی که بود استفاده مناسب کنیم . ما در گروهان های خود سنگر نماز جماعت ایجاد کرده بودیم و همیشه غذای یکنواخت پخش می کردیم و با این که کم بود پایین ترین سرباز می دانست که فرمانده اش هم همین مقدار غذا را با همین کیفیت می خورد و همین باعث می شد ایستادگی خوبی داشته باشند.

انتقال این مفاهیم و ارزش ها به نسل جدید چگونه بوده و چه مشکلات و موانعی را در این راه می بینید؟
فکر می کنم ما تنها به یک شاخص مهم مثل شهادت پرداختیم و به شاخص های دیگر یا نپرداختیم یا کم رنگ بوده است . یادمان رفته که حتی نیش و نوش های سربازی را بگوییم ،طنزها، نبوغ، سختی ها و بیماری ها را بگوییم و ... وقتی شما از یک واقعه فقط یک قسمت را بیان می کنید، نسل امروز فقط یک تکه را می فهمد و نمی تواند به همه تسری بدهد . مسئله دیگر این است که بالاخره در جنگ شکست ها و پیروزی ها بوده و نسل امروز باید بداند ما در برخی بخش ها و مقاطع موفق نبودیم . در جاهایی دشمن قوی بوده و گاهی ارزیابی ما درست نبوده یا تجهیزات آن ها برتری داشته یا نفوذی داشتیم و شکست خوردیم . می گفتند نگوییم شکست، بگوییم عدم الفتح اما من می گویم اسمش را هر چیزی که می خواهید بگذارید، در واقع گاهی موفق نبودیم و جوان دوست دارد همه وضعیت ها را بداند؛ چه پیروزی و چه شکست و این طبیعت جنگ است . آخر جنگ گلوله هایی که وارد می کردیم آن قدر نیاز وجود داشت از بندرعباس که تریلی بار می زد در آتشبار خالی می کرد و به انبار مهمات نمی رفت ، زمانی هم که این مهمات نمی رسید گاهی اوقات می گفتند هر روز یک و نیم گلوله می توانید شلیک کنید در حالی که طرف مقابل هیچ محدودیتی نداشت و اگر عملیات می کرد ممکن بود پیروز شود . باید همه زوایای  جنگ را گفت و اگر نگوییم جفا به نسل جدید است. اگر این ها را نگوییم جوان می پرسد چرا پس این همه سال طول کشید و این همه شهید دادیم؟ یک جاهایی ناخودآگاه خود تحریفی کردیم و فکر کردیم اگر خوبی ها را فقط بگوییم کار درستی است در حالی که جنگ دیگر اسناد طبقه بندی ندارد ،  تاریخ است و باید تحلیل شود . وقتی همه را با هم بگوییم جوان بهتر قبول می کند و اگر دشمن را پست و ذلیل و خود را قوی معرفی کنید باورکردنی نیست . به نظرمن باید به همه زوایای جنگ بپردازیم و مخاطب هم می پذیرد که ما در  جاهایی نتوانستیم و شکست هم خوردیم و شما را محکوم نمی کند، این طبیعت جنگ است، باید احساس را کنار بگذاریم و منطقی جنگ را روایت کنیم تا فهم جنگ برای همه بیشتر شود.