اين پرونده تا كي باز خواهد بود؟

آقاي دكتر فاضل كه با انتخاب و راي بالا دوباره وارد سازمان نظام پزشكي كشور شدند، براي جامعه ايران فردي شناخته شده و محترم هستند، هم به لحاظ تخصص پزشكي و هم از منظر رفتار انساني و اخلاقي. از اين رو با آمدن دوباره ايشان اين انتظار وجود داشت و همچنان هم دارد كه برخي زخم‌هاي وارده به اعتماد ميان پزشك و بيمار كه در سال‌هاي گذشته از سطح به عمق رفته بود، درمان شود و التيام يابد. ولي متاسفانه در يكي از نخستين اظهارنظرات خودشان نتوانستند اين مسير اعتمادزايي را هموار كنند، آنجا كه گفتند: «متاسفانه هميشه سعي مي‌كنيم از كاه، كوه بسازيم و خبر رسانه‌هاي ما خوب و دقيق براي مردم نيست. پرونده كيارستمي نيز از اين موضوع مستثنا نبود.» واقعيت اين است كه اينگونه سخن گفتن نه تنها هيچ كمكي به التيام اين زخم نمي‌كند كه به طور قطع آن را بدتر مي‌كند. قضيه اين نيست كه آقاي دكتر فاضل نبايد نظرشان را بگويند. اين نوع گفتار سراسر داوري است در حالي كه انتظار مي‌رود كه سازمان نظام پزشكي گزارش دقيق و بي‌طرفانه‌اي ارايه كند تا اجازه ندهد كساني از كاه كوه بسازند. مشكل اصلي در اين ماجرا متوجه نحوه برخورد و اطلاع‌رساني سازمان نظام پزشكي بود. بحث اين نيست كه آيا برخورد خانواده مرحوم كيارستمي درست بود يا نادرست؟ آيا انتقال آن مرحوم به فرانسه درست بود يا نادرست؟ آيا پزشكان فرانسوي در فوت كيارستمي مقصر بودند يا نبودند؟ كه همه اين پرسش‌ها مي‌تواند و بايد هم بررسي شود. آنچه مربوط به سازمان نظام پزشكي ايران است، رسيدگي و اظهارنظر نسبت به دوره درمان مرحوم كيارستمي در تهران است.
به علاوه اگرچه جان و زندگي هر انساني اعم از پزشك، سياستمدار، هنرمند و يك كارگر عادي محترم و ارزشمند است و بايد در برابر همه اينها مسووليت‌پذيري داشت، ولي ارزش خبري اين جان‌ها يكسان نيست. روزانه حدود هزار نفر در ايران فوت مي‌كنند ولي هيچ‌كدام اهميت خبري پيدا نمي‌كند و در اين ميان فقط مرگ برخي از افراد مهم و برجسته مي‌شود. از اين رو لازم است كه بيش از موارد ديگر مورد توجه قرار گيرد. حداقل به خاطر افكار عمومي بايد به آن توجه بيشتري كرد. آقاي فاضل گفته‌اند كه با تشكيل گروه ويژه جهت رسيدگي به اين موارد مخالف هستند. علي‌القاعده اين ديدگاه درست است و رسيدگي‌ها بايد به نحوي باشد كه نيازمند رسيدگي ويژه نباشد. ولي اين يك وجه ماجراست. هنگامي كه افكار عمومي حساس مي‌شود، آيا مي‌توان در برابر آن بي‌تفاوت بود؟ اين نوع رسيدگي‌ها به خاطر احترام به افكار عمومي است.
بارها تاكيد شده است كه پزشكان نه تنها از اقشار مورد احترام و اعتماد مردم هستند، بلكه اعتماد به آنان از الزامات و ابزار حرفه‌اي آنان نيز هست. كسب اعتماد و حفظ آن وظيفه پزشكان است.
با اين ادبيات نمي‌توان اعتماد را حفظ كرد. اعتمادي كه متاسفانه در دو سال گذشته تا حدي خسارت ديده است. به نظر مي‌رسد كه جامعه پزشكي نتوانست در جريان پرونده مرحوم كيارستمي به گونه‌اي رفتار و عمل كند كه موجب رفع سوءتفاهمات شود. درست است كه پزشكان به صورت عادي طرف جامعه پزشكي را خواهند گرفت، ولي هنگامي كه در مقام داوري و رسيدگي به ادعاها هستند، به طور قطع بايد حداقل بي‌طرف باشند، هرچند طرفداري نسبي از بيمار نيز پسنديده است. زيرا بيمار كسي را ندارد كه در برابر پزشك از او حمايت كند، جز وجدان و اخلاق پزشكي كه بايد در رفتار و گفتار مسوولان نظام پزشكي بازتاب پيدا كند. بهترين دفاع از پزشكان، محكوم كردن ديگران نيست، ابراز همدردي با كساني است كه عزيزان‌شان را از دست داده‌اند، به علاوه بيان شفاف و روشن مسائل و اتفاقات است. اينكه پزشكان فقط در دفاع از خودشان و همكاران‌شان سخن بگويند، حتي اگر اين دفاع معقول و منطقي هم باشد، مشكلي را حل نمي‌كند. مخاطب بايد حس كند كه با مجموعه‌اي بي‌طرف سروكار دارد كه به جز حقيقت، به چيز ديگري پاي‌بندي ندارند. شايد بردن مرحوم كيارستمي به فرانسه اشتباه بود و شايد هم آنجا در درمان وي مرتكب خطا شده باشند و در نتيجه اگر فوت نمي‌كرد، اين حساسيت‌ها به وجود نمي‌آمد يا خيلي كمتر بود، ولي نظام پزشكي بايد به موارد پيش از رفتن وي بپردازد و پرونده آن را حل‌وفصل كند. شايد يك علت مهم بردن وي به فرانسه به وجود آمدن همين بي‌اعتمادي به نظام پزشكي بود. انتخاب ادبيات مناسب براي ورود به اين مقولات بسيار مهم است.‌اي كاش اين پرونده با چنين ادبياتي باز گشوده نمي‌شد.
فارغ از همه اين موارد، معلوم نيست كه تا كي بايد اين پرونده‌ها كش داده شود. در نهايت ‌بايد سازمان پزشكي قانوني يا يك مرجع صلاحيت‌دار اظهارنظر نهايي كند. اينكه پرونده‌هايي گشوده شود ولي هيچگاه بسته نشود، براي فضاي عمومي جامعه خطرناك است.