روزنامه ابتکار
1396/07/23
خاطرات «قاضی شارع» از «هزار دستان»، «سربداران» و «علی حاتمی» برای استقبال از مصدق پیاده تا فرودگاه مهرآباد دویدم
علی نصیریان گفت: هم موضوع «هزاردستان» و هم شخصیت علی حاتمی برای من جذاب بود. علی حاتمی بسیار صمیمی بود، حاتمی خودش بود، بی ادا بود، این خود بودن بسیار مهم است که آدم ادا درنیاورد و هر چه هست خودش باشد.به گزارش ایسنا، علی نصیریان با اعتقاد بر اینکه حضور در تلویزیون تئاتر و سینما و برایش فرقی نمیکند اگر کار خوب باشد، در عین حال اظهار کرد: هر نقشی را که یک بازیگر قبول میکند باید برود سر نیمکت کلاس اول بنشیند و از نو بیاموزد. این طور نیست که من استادم. استادی نداریم.
در ابتدای بیست و سومین برنامه هزارداستان جمعه 21 مهرماه که با اجرای محمدرضا شهیدی فر روی آنتن شبکه نسیم رفت، شهیدی فرد بیان کرد: هر کشوری با چیزهای مختلفی سنجیده میشود که یکی از مهمترین چیزها سرآمدان آن کشور هستند و اینکه آنها چه مسیری که طی کردهاند تا به عنوان آدمهای درجه یک آن کشور شناخته شدهاند. ممکن است در کشوری سرآمدان اهل علم باشند یا اهل سیاست یا هنر. ما در ایران این شانس را داریم که مهمترین و محبوب ترین آدمها برای مردم این سرزمین اهل علم و هنر هستند. یعنی اگر کسی بخواهد ایران را با سرآمدانش تعریف کند به عنوان مهمترین فاکتور هنردوست بودن این مردم را پیدا خواهد کرد به دلیل محبوبیتی که اهل هنرش دارند و البته اهل علم. من امشب با افتخار تمام مشرف به حضور استاد علی نصیریان هستم. خیلی سال گذشته است تا آقای نصیریان با رنج بسیار راهی را طی کردهاند و حاصل آن کارهای مختلفی بوده که هم باعث ساخت دوباره تاریخ ما شده مثل «هزاردستان» که هم باعث تعلیم و هم باعث پیدا کردن دوباره خودمان در بحرانها شده است. یک اثر نمایشی در یک بحران و موقعیت ویژه اتفاق میافتد. آدمی یا آدمهایی که در یک موقعیت بحرانی گرفتار شدهاند و اینکه چگونه خودشان را از آن رهانیدهاند و مهمتر اینکه قبل از بحران در چه سطح و مرتبهای قرار دارند و بعدش در چه جایگاهی هستند. جناب استاد خیلی خوشحالم که امشب در محضر شما هستم. اسم این برنامه «هزار داستان» و شبیه به «هزاردستان» شماست. با فاصله حدود ۴۰ سال از ساخت این دو اثر. به نظرم از «هزار دستان» حال و احوال خوشی دارید، این بخاطر داستان است یا بخاطر مرحوم علی حاتمی؟
علی نصیریان در پاسخ پرسش شهیدیفرد، به مخاطبان برنامه و حاضران در استودیو گفت: هم موضوع «هزاردستان» و هم شخصیت علی حاتمی برای من جذاب بود. یکی از خصوصیاتی که من از علی حاتمی دیدم این بود که علی حاتمی بسیار آدم صمیمی بود، حاتمی خودش بود، بی ادا بود، این خود بودن بسیار مهم است که آدم ادا در نیاورد و هر چه هست خودش باشد. علی حاتمی مهربان بود به خصوص در مورد کارش آدم بسیار مهربان و آدم بسیار آرامی بود. با عوامل کارهایش بسیار با محبت رفتار میکرد و بسیار دوست داشت هم دورهایهای خودش را دوست داشت. آثار تجسمی و اشایی که از قدیم در ایران بود بسیار دوست داشت و از آنها در صحنههای مختلفی که میخواست بسازد استفاده میکرد. از فضاها از معماری حتی از آجر، اشیاء، گلدان، گل و... و. همه اینها را با یک نگاه و یک تعلق خاطری به ایران در آثارش استفاده میکرد.
شما کودتای ۲۸ مرداد را به یاد دارید؟
بله. خانه ما میدان شاپور بود. در آن روز من به همراه مرحوم اسماعیل داورفر که همکلاسی من بود پیراهن سفید پوشیده بودیم. گفته بودند چپیها و طرفداران مصدق پیراهن سفید بپوشند و ما نمیدانستیم. افسری روی تانک نشسته بود و کلتش را سمت ما گرفت. ما همانجا قالب تهیکردیم و فکر کردیم الان می زند اما نزد و فقط میخواست ما را بترساند.
برای استقبال آقای مصدق تا فرودگاه مهرآباد دویدیم
خود آقای مصدق را یادتان است؟
وقتی از دادگاه لاهه آمد، ما پیاده به سمت مهرآباد میدویدیم تا به استقبال آقای مصدق برویم که نرسیدیم و در کنار خیابان ایستادیم و مرحوم مصدق را دیدیم. بعد از ۲۸ مرداد از اواسط دهه ۳۰ جامعه کمی به سمت هنر رفت و شروع به نقد جامعه از زبان هنر کردند. در همین سالها من وارد تئاتر شدم. تئاتر جدید ما از اواسط دهه ۳۰ یعنی از سال ۳۵ به بعد شروع شد و من و کسانی که کلاس های تئاتر رفته بودیم و در هنرستان هنرپیشگی درس خوانده بودیم، جمع شدیم و شروع بکار کردیم یک فرد ارمنی به نام آقای سرکیسیان ما را جمع کرد و به صورت یک ورک شاپ شروع به تمرین و کار کردیم.
فیلم «گاو» را بدون دستمزد بازی کردیم به خاطر عشقمان به سینما
تقریبا همه شما در فیلم گاو حضور اولتان در سینما بود. چطور آن متن را با این همه سختی پذیرفتید؟
به دلیل اینکه متن معنا داشت و حرفی که در فیلم زده میشد، بیان آن استحالهای که یک آدم میشود، آن وضعی که پیش میآید، آن ده، آن فضاحت و گرفتاریها و سختیهایی که در آن ده وجود دارد، برای ما جذاب بود. «گاو» فیلمی بود که امام خمینی از آن تمجید کردند و به فیلمسازان توصیه کردند که فیلمهایی مثل آن بسازند و دستور داد که در تلویزیون پخش شود.
همه شما به جای خودتان حرف زدید؟
بله. اصلا آقای مهرجویی به دوبله اعتقاد نداشت و معتقد بود بازیگر باید جای خودش حرف بزند. بر خلاف علی حاتمی که خیلی به دوبله اعتقاد داشت ولی آقای مهرجویی و آقای تقوایی مطلقا به دوبله معتقد نبودند. دوبلورهای خوبی در آن زمان داشتیم و من به دوبله ایراد نمیگیرم. نگاه آقای مهرجویی اینگونه بود. حق است که بگویم آقای مهرجویی برای بازی در فیلم «گاو» برای ما تمرین گذاشت. با وجود اینکه ما کاراکترها را میشناختیم و آن را بازی کرده بودیم، تمرین گذاشت و مدیوم سینما را به ما یاد داد. مهرجویی ما را با سینما، لنز، فاصله و جای دوربین، تراولینگ، نور، حرکت دوربین و نوع اکتینگ در تئاتر و مقابل دوربین آشنا کرد و سر هر صحنه کار کرد و با همان متدی که ما در تئاتر با کاراکتر مواجه میشدیم، و شخصیت را
می فهمیدیم و میساختیم و تصویر میکردیم شروع به کار کردیم. از همانجا بود که کارهای سینمایی ما شروع شد.
به دعوت آقای شریعتی به جسینیه ارشاد رفتم و با آقای نجفی آشنا شدم
مایلید کمی درباره «سربداران» صحبت کنیم؟
بله.
خیلی مقطع ویژهای است و بسیار سریال ویژهای در تاریخ تلویزیون ایران است. یعنی در سالهایی که انقلاب اسلامی پیروز شده و البته ساختارهای حاکمیتی بهم ریخته و به نوعی ساختارهای فرهنگ و هنر هم به ریخته است. طبیعتا آن بخشی از نحوه نگاه تحت تاثیر انقلاب است ولی جریان تولیدش برای من مهم است. یک سریال بزرگ شلوغ پرخرج. راجع به شکلگیری این کار بفرمایید.
نجفی یک فرد انقلابی بود و در حسینه ارشاد فعالیتهای هنری مذهبی داشت. نجفی از شاگردهای دکتر شریعتی بود. یک روز یک نفر از طرف دکتر شریعتی به من تلفن زد و گفت آقای دکتر شریعتی گفته تو و آقای والی امشب بیایید حسینیه ارشاد و نمایشی به نام «ابوذر» که ما داریم اجرا میکنیم را ببینید. وقتی به آنجا رسیدیم دیدم تا وسط خیابان شریعتی مردم ایستادهاند. به درب کتابخانه رفتیم و گفتیم آقای دکتر شریعتی به ما پیغام داده که بیاییم این نمایش را ببینیم. آن آقا رفت و با آقای دیگری بازگشت که محمدعلی نجفی بود. ما را به داخل بردند و جایی نشاندند. تئاتر را دیدیم بعد رفتیم با آقای شریعتی سلام و علیکی کردیم و بعد آقای شریعتی یک سخنرانی کرد که بسیار جذاب بود و در واقع تمام آن مردم برای آن سخنرانی آمده بودند. رفتیم پشت صحنه آقای شریعتی از ما پرسید نظرتان چیست؟ و من گفتم آقای دکتر اگر بخواهم صادقانه بگویم سخنرانی شما از نمایش برای من جذابتر بود. ایناولین و آخرین باری بود که من دکتر شریعتی را دیدم. مدتی بعد آقای نجفی زنگ زد، خودش را معرفی کرد و گفت میخواهم این نقش را بازی کنید. فیلمنامه را خواندم خوشم آمد. قاضی شارع نقش یک واعظ و قاضی شرعی بود سخنور و صاحب نفوذ بود باید مثل یک دریل محکم جدی میبود. گفتم این کار با یک رئالیسم ساده در نمیآید. این یک آدم سیاس پرابهتی است که باید استیلیزه شود و بیاید در استیل یک واعظ مثل آقای فلسفی که تنها یک سخنور نبود بلکه آن را اجرا میکرد و کلام را زنده میکرد. خیلی هم به من ایراد گرفتند که چرا این گونه حرف زده و دستهایش را حرکت می دهد؟ اما نفوذ کرد و مردم هم نقش را قبول کردند.
اواخر بازی در «سربداران» علی حاتمی «هزاردستان» را پیشنهاد داد
نصیریان در ادامه درباره نحوه پیوستنش به سریال «هزاردستان» توضیح داد: سر سریال «سربداران» در همین شهرک غزالی کار میکردم که یک روز علی حاتمی مرا صدا زد و گفت یک کاری دارم و نقشی هست به نام ابولفتح که از سوسیال دموکراتهای سمت قفقاز است. کمیته مجازاتی وجود دارد و او تحت عنوان صحاف آمده که ترور کند. نقش جالبی است و دلم میخواهد شما بازی کنی. گفتم من سر سریال «سربداران» هستم. گفت خب هماهنگ میکنیم با آقای نجفی. «سربداران» هم اواخر کار است. پرسیدم چقدر طول میکشد. گفت دو ماه و واقعا هم کار من دو ماه طول کشید. مجموعه سریال از قبل از انقلاب شروع شده بود و چندین سال طول کشید چون در اواسط کار متوقف شد.
حالتان با آن سریال چگونه است؟
خیلی خوب است. علی حاتمی فیلمنامه کامل با دیالوگ و جزئیات کامل نداشت. فقط سیر قصه را داشت. فقط سیناپس بود. سیناپس را برای من توضیح داد. من دیدم این کاراکتر از سوسیال دموکراتهای خارج از ایران است که نمیخواهد بگوید. آمده برای کمیته مجازات ترور کند. پس دو نکته مخفی دارد و تحت عنوان صحاف آمده با تزویر خودش را کس دیگری جلوه میدهد. پس ادم تودار و مرموز و در خودی است. زیاد حرف نمیزند تا چیزی را بروز ندهد. حتی احساساتش نسبت به زنش و بمیاریاش را پنهان کرده است. بر این اساس این ادم را بازی کردم. به حاتمی گفتم که من سرم را برای سریال «سربداران» میتراشم گفت اشکالی ندارد کلاهگیس میگذاریم. پیش آقای اسکندری و آقای معیریان رفتیم. کلاهگیس های مختلف را امتحان کردیم هیچ کدام خوب در نمیآمد. کلاه را برداشتم و با همان سر تراشیده روی سرم گذاشتم. دیدم نقش ابوالفتح با همان سر تراشیده خوب است. به علی حاتمی گفتم و او هم پذیرفت. بعد ردا را پوشیدم و عینک را زدم و آن وقت معیریان با قلم روی صورتم سایه روشن کار کرد و دیدیم چهره مورد قبول در آمد. بخشی از رفتن ما به سمت و سوی شخصیت از ظاهر شروع میشود. گریم و لباس خیلی کمک میکند که این آدم چطور آدمی باید بشود و به بازیگر ایده و فکر میدهد. در نتیجه این توداری را نقطه عطف و ستون اصلی این شخصیت قرار دادم.
نقش ابوالفتح به شما نزدیک است و آن سکانس خداحافظی جیران؟
بله. خیلی زیاد. آن سکانس خیلی برایم حسی بود. زیرا خیلی دلگیر بود. آن دلگیری جدایی، مرگ و جدا شدن از زنی که عاشقانه دوستش داری در من ایجاد شد. الان که صحبتش را میکنم اشک در چشمهایم جمع میشود.
سایر اخبار این روزنامه
هیلاری کلینتون:سخنان ترامپ پایان اعتبار آمریکا بود
« ابتکار» میزان رضایتمندی جناخ های سیاسی از واکنش روحانی به اظهارات ترامپ را بررسی کرد
گزارش میدانی « ابتکار» از نوع خدماتدهی اتوبوسهای بخش غیردولتی
خصوصیسازی اتوبوسرانی یا رهاسازی؟
جهانبخش محبی نیا
دام جدید نئو محافظه کاران برای خروج ایران از برجام
« ابتکار» دلایل بدخط شدن ایرانیها را بررسی کرد
چرا بدخط شدیم؟
میراث فرهنگی با دیوارکشیدن مقابل ساختمان مشروطه مخالفت کرد
اسحاق جهانگیری:
ترامپ تا امروز یک حرف منطقی نزده است
ذائقه تماشاگران ایرانی تغییر کرده است؟
پایان «شهرزاد» آغاز سریالهای فصلی
یوسفنژاد در گفتوگو با «ابتکار» :
پاسخهای پینکپنکی روسای قوا به صلاح نیست
خاطرات «قاضی شارع» از «هزار دستان»، «سربداران» و «علی حاتمی»
برای استقبال از مصدق پیاده تا فرودگاه مهرآباد دویدم
کلام ضرب در اقدام مقدارى است ثابت
میدل ایست آی مدعی شد
متن نامه روحانی به اوباما پس از اجرایی شدن برجام