محمد بلوچ‌زهی از شما چه پنهان!

از شما چه پنهان سال‌هاست که مردمان سیستان و ‌بلوچستان اعتماد خود را به رسانه‌ها، چه رسانه ملی باشد و یا دیگر رسانه‌ها، از دست داده‌اند. دلیل آن نیز این است که ‎بلوچ‌ها و سیستانی‌ها متهم ردیف اول سوءذهنیت‌های حاصله درباره ناامنی رسانه‌ها و در وهله نخست، رسانه ملی می‌دانند.
اواخر دهه شصت یا اوایل دهه هفتاد صداوسیما با ساخت فیلم‌ها و سریال‌های مختلف تلاش کرد هرآنچه که به خشونت و موادمخدر مرتبط است را با لباس بلوچ‌ها به نمایش بگذارد و به مردم سیستان و بلوچستان نسبت دهد. پس از آن بود که سایر رسانه‌ها نیز تلاش کردند با تداوم این رویه اگر تصویری از مردمان این استان ارائه می‌کنند، محدود به حوادث باشد و دیگر هیچ. شلیک یک دانش‌آموز به هم‌کلاسی خود در مسیر بازگشت از مدرسه یک‌بار دیگر آن ذهنیت‌های تلخ را که وصله‌ای ناجور است بر فرهنگ و باورهای مردمان این خطه، به سمت خشونت‌زا بودن استان سیستان‌وبلوچستان و یا به عبارتی دیگر تگزاسی جلوه دادن این خطه از کشور، سوق داد و مجالی فراهم آورد تا دیگر بار، بحث ناامنی این استان به کانون توجهات و بحث و تحلیل‌های رسانه‌ای بازگردد.
برای آنکه اثبات کنم این تصویر نادرست وصله‌ای‌ست ناجور به مردمان این خطه است، باید بگویم که در آموزه‌های فرهنگی و اجتماعی مردم بلوچ هیچ رد پایی از خشونت نیست؛ مصداقی بر مدعای خویش می‌آورم این‌چنین ساده: هرگاه موریانه‌های گزنده و مهاجم به محل زیست و سکونت مردمان بلوچ هجوم بیاورند، بلوچ‌ها هرگز آن‌ها را از پای در نمی‌آورند بلکه با ترفندهای مختلف تلاش می‌کنند تا حشرات مزاحم را از خانه و یا محل زندگی خویش دور کنند. معمول است که از سرگین خشک گاو برای رهایی از شر موریانه‌های مهاجم گزنده بهره می‌جویند و با قرار دادن فضولات در نزدیکی لانه این حشرات گزنده و مزاحم، آن‌ها را به مهاجرت وادار می‌کنند. حال وقتی در باور و فرهنگ مردم بلوچ خشونت چنین مذموم است و حتی برای موری پسندیده نیست، چطور ممکن است برای هم‌نوع خویش دریغ نکند این باور را؟!
هدف از این یادداشت تاکید بر نفی خشونت در باور بلوچ‌ها است؛ مردمی که چنین پایبند به آسیب نرساندن به نه‌تنها موری بلکه به طبیعت، حیات وحش و منابع طبیعی خویش هستند، چطور ممکن است عامل خشونت باشند؟ و آن‌طور که به نادرستی در کنج اذهان هم‌وطنانمان شگل گرفته یا شکل داده‌اند، اسحله به دست بگیرند و برای از میان برداشتن هم‌نوع خویش اقدام کنند.
در این میان اشتهای فراوان رسانه‌ها در پرداختن به اخبار حوادث در سیستان و بلوچستان در مقایسه با سایر استان‌های کشور نیز قابل توجه است؛ تا جایی که در حادثه تاسف‌بار شلیک دانش‌آموز دبیرستانی به هم‌کلاسی خویش، برخی از رسانه‌ها این استان را هم‌ردیف با تگزاس معرفی کردند؛ البته رسانه‌هایی نیز بودند که نگاهی کاملاً واقع‌گرایانه و منطقی به این اتفاق ناگوار و تاسف‌بار داشتند و تحلیلی واقع‌بینانه از فضای موجود در این استان. اگر به چرایی این اشتهای کاذب رسانه‌ای در پرداختن به حوادث این مرزی بپردازیم، درخواهیم یافت که نشناختن مردم این استان و نداشتن تصور و تحلیل درست از جو و فضای استان، بر این اشتهای رسانه‌ای دامن‌ زده که همین عامل سبب شده تا انتشار پی در پی حوادث ریز و درشت، اذهان عمومی کشور را به ناامن و خشونت‌آمیز بودن این منطقه سوق دهد. درست است که ما در استانی زیست می‌کنیم وسیع، مرزی، محروم و پراکنده که همین‌ عوامل ازجمله فقر و ‌محرومیت، مزید بر علت اندک ناامنی شده، اما باید به این مهم نیز دقت داشت که بر اساس آمارهای رسمی، امن‌ترین استان کشور، سیستان و بلوچستان است. همان‌طور که در این استانِ 2 میلیون و 775 هزار نفری، هرازگاهی حادثه‌ای اتفاق می‌افتد، در پایتخت و یا استان‌های کم‌جمعیت‌تر نیز روزانه شاهد اتفاقات و حوادثی فاجعه‌بار از قبیل تجاوز به کودکان، قتل والدین و خودکشی‌های غیرمعمول هستیم. بنابراین، لطفاً در پرداختن به مسائل سیستان و بلوچستان منصف باشیم. از شما چه پنهان دیگر اعتماد مردم نسبت به رسانه‌ها با تداوم این رویه سلب شده است!