روایتی از انتقال گروگان های آمریکایی به مشهد

 38ساله می‌شود خاطرات آن روزی که گروهی از جوان‌ها خود را از دیوار  لانه جاسوسی در خیابان تخت جمشید تهران بالا کشیدند، در حالی که هم‌قطاران شان، پایین دیوار شعار می‌دادند:«آمریکا، آمریکا... ننگ به نیرنگ تو...» مفسران بعدها از آن روز به عنوان «نقطه عطف» انقلاب جوانی یاد کردند که تاریخ را دستخوش تغییر کرده بود. گذر روزگار، بارها بهانه فراهم کرد تا «ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا» توسط گروه‌ها و جریان‌هایی مرور شود که به نوعی با آن بُر خورده بودند. اما این دو مرد شصت و اندی ساله که روز گذشته مهمان تحریریه خراسان رضوی شدند،  «مهدی الهی» و «جواد چشمه‌نور» دو مبارز هستند که در ماجرای انتقال پنج نفر از این گروگان‌ها به مشهد و حفاظت از آن‌ها زیر نظر شهید فرودی نقش مهمی ایفا کردند. بر آن چهره‌های جوان و پُرشور انقلابی، حالا خطوط عمیقی با چاشنی گردی خاکستری بر محاسن، افزوده شده است. روبه‌روی مان می‌نشینند و در فاصله نوش کردن دو فنجان چای از ماجرای «غول آمریکایی» و «انتقال گروگان‌ها در شب ازدواج» می‌گویند: مهمانانی پتو به‌سَر  سر صحبت را مهدی الهی باز می‌کند؛ با این مقدمه که؛«13 آبان در تاریخ انقلاب با سه اتفاق مهم پیوند خورده است. اول ماجرای تبعید امام خمینی(ره) در سال 1343 بود، اتفاق دوم، 14سال بعد رخ داد وقتی دانش آموزان را در دانشگاه تهران به گلوله بستند و 56 نفر را شهید کردند اما یک سال بعد و با تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام، این سه‌گانه حوادث انقلابی تکمیل شد. قرار بود این یک اعتراض باشد به عملکرد آمریکا و پناه دادن به شاه مخلوع اما حضور نیروهای انقلابی در آن فضا و مشاهده اسنادی که حکایت از جاسوسی و مداخلات گسترده آمریکا در امور داخلی کشورمان داشت، انگیزه‌ای نو برای ادامه این جریان فراهم ساخت. 9ماه بعد که آمریکا تلاش کرد گروگان‌های خود را آزاد کند و در صحرای طبس، مقهور لشکر شن‌ها شد؛ دانشجویان پیرو خط امام تصمیم گرفتند تا این گروگان‌ها را در کشور توزیع کنند. مقرر شد پنج نفر از آن‌ها به مشهد منتقل شوند، شهرهای دیگری چون شیراز، اصفهان، تبریز و... نیز پذیرای شمار دیگری از این گروگان‌ها بودند.» یک روز زنگ تلفن محل کار الهی به صدا در می‎آید، یکی از رفقای سابق دوران دانشجویی و جهاد سازندگی آن سوی خط می‌گوید که در مشهد به دنبال منزلی است تا به طور کامل در اختیار مهمانانی ویژه قرار دهد؛« حسب شناختی که از آن‌ها داشتم پرس‌وجو نکردم و حتی به ذهنم نیز خطور نکرد که شاید مقصود از مهمان، همین گروگان‌های آمریکایی باشد. با نظر و پیگیری شهید فرودی، برای این کار، منزل همشیره یکی از دوستان مان را در خیابان امام رضا(ع) (پشت هتل تهران و کتاب فروشی شریعت) در نظر گرفتیم و موضوع را به آن‌ها اطلاع دادیم.» وی ادامه می‌دهد: خبر دادند که فلان شب با پرواز به مشهد می‌آیند و درخواست کردند با چند ماشین در فرودگاه به سراغ شان برویم. بعد از هماهنگی‌های لازم، سه ماشین تهیه شد و به استقبال دوستان مان رفتیم. ناگهان دیدیم جمعی پیاده شدند که همراه شان هشت نفر با پتوهایی بر سر بودند. همان‌جا در اصطلاح دوزاری‌مان افتاد که ماجرا از چه قرار است پس به سرعت کار انتقال گروگان‌ها را به خانه‌ای که پیش‌بینی شده بود، انجام دادیم. جالب است بدانید از آن جمعی که پتو به سر داشتند، سه نفر از خود دانشجویان بودند که به منظور پوشش بهتر و پرهیز از لو رفتن ماجرا، خود را به این سر و شکل درآورده بودند. انتقال گروگان‌ها در شب ازدواج الهی توضیح می‎‌دهد:  20روزی در آن منزل اقامت داشتند. کار حفاظت بر عهده تعدادی از دانشجویان و تیم شهید فرودی بود. آن منزل فضای کافی و مساعد را برای تداوم نگهداری از این افراد نداشت و با توجه به تاکید امام خمینی(ره) بر حفظ کرامت این افراد و تامین نیازهای شان، مقرر شد فضا تغییر کند و به محل دیگری منتقل شویم. همه این اتفاقات مصادف می‌شود با شب ازدواج «الهی» دانشجوی اصفهانی‌الاصلی که یک وصلت قرار بود او را در این شهر پاگیر کند. به چاشنی لبخندی ملیح تعریف می‌کند: «شام را مهمان خانه مادر همسرم بودم. به رسم آن روزگار، مراسم ازدواج ما بسیار ساده برگزار شد. بعد از شام، با همسرم قصد عزیمت به منزل را داشتیم، مقرر شد اول برای زیارت به حرم آقا برویم، در مسیر خبر دادند که می‌خواهند گروگان‌ها را جابه‌جا کنند، سریع فرمان را کج کردم سمت محل استقرار آن‌ها، خلاصه یکی دو ساعتی کارمان طول کشید و بنده خدا همسرم صبورانه در ماشین منتظر ما نشست. بعد هم که کار تمام شد، عازم حرم شدیم اما درها را بسته بودند و زیارت مان خلاصه شد به سلامی سمت گنبد آقا.» انتقال گروگان ها به اتاق بازرگانی و افشای ماجرا تا نفسی تازه کند، «جواد چشمه نور» سر رشته کلام را به دست می‌گیرد و می‌گوید: «محل دومی که این گروگان‌ها در آن استقرار یافتند، ساختمانی نبش چهارطبقه بود که پیش از انقلاب به یکی از عوامل رژیم پهلوی تعلق داشت. با هماهنگی سپاه این مکان را که چند طبقه مجزا داشت و بعد انقلاب به بنیاد مستضعفان واگذار شده بود، آماده کردیم. یکی از طبقات فوقانی را به عنوان محل استقرار مدنظر گرفتیم که طبقات بالا و پایین آن خالی از سکنه بود. یکی دو ماهی در این مکان حضور داشتیم. کمی بعد از تهران پیام دادند که ماجرا باید علنی شود پس این گروگان‌ها را به مکان جدید در محل اتاق بازرگانی منتقل کردیم. در آن روزها، عمده تظاهرات و تجمعات مردم در خیابان امام خمینی(ره) انجام می‌شد و دلیل این انتقال هم این بود که موج تظاهرات از مقابل این ساختمان عبور کند و مردم به صورت نمادین شعارهای شان را رو به محلی سر دهند که مرکز نگهداری این نیروهای آمریکایی است. » به گفته «الهی»، بعد از این انتقالات، مسئولیت نگهداری از سوی گروه چریکی تحت رهبری شهید فرودی به مجموعه سپاه سپرده می‌شود؛«نماینده‌ای از سپاه با دانشجویان در تهران ارتباط مستقیم داشت و مسئولیت هماهنگی به او سپرده شد. ما هم دورادور در جریان ماجرا قرار می‌گرفتیم. از محاسن محل جدید اقامت گروگان‌ها، امکانات بیشتر آن بود. خاطرم هست تلاش می‌شد تا نیازهای آن‌ها به خوبی تامین شود. حتی چندباری آن‌ها را بیرون شهر بردیم تا حال و هوای روحی‌شان بهتر شود، دوبار آن را خوب به خاطر دارم که به باغ بیلدر در منطقه طرقبه بردیم.» به اذعان این دو چهره انقلابی، واکنش‌های متفاوتی به انتشار خبر حضور چند ماهه گروگان‌های آمریکایی در مشهد، صورت می‌گیرد. شماری از مسئولان از اطلاع‌رسانی نشدن موضوع عصبانی  و شماری هم نگران هستند اما در مجموع کمی بعد شعله این مباحث فروکش می‌کند و اوضاع به روال سابق برمی گردد. ادامه این گفت و گو را می توانید در شماره امروز روزنامه خراسان رضوی یا سایت روزنامه خراسان به نشانی khorasannews.com مطالعه کنید.