هیاهو برای هیچ

۱- پخش‌کننده «شنل» اعلام می‌کند که تلویزیون برای پخش تیزر تبلیغاتی این فیلم، محدودیت نمایش تصویر باران کوثری را قائل شده است. باران کوثری در صفحه اینستاگرامش با انتشار پستی اعتراضی به رویکرد تلویزیون، فضای جدیدی را برای بازی رسانه‌ای فیلم شکل می‌دهد. تبلیغات در رسانه‌های مجازی شروع می‌شود. مساله‌ای فرامتن فیلم، اسم فیلم را بر سر زبان‌ها می‌آورد. بازی با کنجکاوی مخاطب منجر به این می‌شود که فیلمی بی‌استعداد در فروش، با دستاویزی فارغ از معنا و محتوای خودش، به سیکل بازار سخت فروش سینمای ایران وارد شود. یکی از مصادیق فریب مخاطب، پیوست کردن مفاهیم و اعتباریاتی است که فیلم فاقد آن است. اما این روزها، این شکل تبلیغات، تبدیل به بخش مهمی از برنامه‌ریزی روابط عمومی فیلم‌ها شده است. فیلمساز بعد از گذر هفت‌خوان، توفیق نمایش فیلمش را بر پرده سینما پیدا کرده و پخش‌کننده هم در فضای ملتهب فروش فیلم‌ها که متاثر از ارتباطات غیرسینمایی است، این حق را برای خود قائل می‌شود که از انواع شیوه‌های تبلیغاتی، برای جذب مخاطب استفاده کند. غافل از اینکه برخی از این تبلیغات‌ که به خاطر عدم‌نظارت، رشد کرده‌اند، باعث از بین رفتن ‌اعتماد مخاطبان سینمای ایران خواهد شد. در نمونه نزدیک و دیگر می‌توان به پخش تیزر تبلیغاتی فیلم سینمایی«زرد» اشاره کرد. تیزرهایی که چند دقیقه ابتدایی فیلم را در فضایی شاد نشان می‌دهد اما وقتی مخاطب از سالن سینما بیرون می‌آید، شاهد فیلم تلخ اجتماعی است. البته چنین شیوه تبلیغاتی‌ای باعث شکل‌گیری قول مشهوری بین مخاطبان سینمای ایران شده که تبلیغات و پخش تیزرها، محتوایی متفاوت از فضا و حال و هوای فیلم‌ها  دارند. در سال‌های اخیر، پر‌رنگ شدن این شکل جنجال‌سازی برای جذب مخاطب آثار سینمایی، به مدد ولنگاری در شیوه‌های تبلیغاتی فضای مجازی، شدت گرفته است. بازی تلخی که منفعت و سود را بر اخلاق ترجیح می‌دهد و نتیجه‌اش بی‌اعتمادی مخاطبان سینما به تبلیغات آتی آثار سینمایی است. شیوه دیگر تبلیغات که چند سالی به کار می‌رفت و به تازگی از سکه و اعتبار افتاده، مصاحبه بیانیه‌وار با پرستیژهای سیاسی درمورد تحریم فیلم توسط حوزه‌هنری بود. به این شکل که در پوسترهای تبلیغاتی فضای مجازی خود اعلام می‌کردند: «فیلم توقیفی حوزه هنری». در لیست چنین فیلم‌هایی هم نام‌هایی چون «زادبوم» دیده می‌شود  و هم فیلم‌هایی مثل «پاتو کفش من نکن». بخشی از شکل‌گیری این شرایط به خاطر آن است که وجاهت کلماتی چون توقیف و تحریم فیلم‌ها تغییر شکل یافته و روابط عمومی فیلم‌های تحریمی از همین مساله سوءاستفاده می‌کنند. بوقچی‌های تبلیغات فیلم به دنبال جذب مخاطب هستند و برایشان فرقی نمی‌کند از چه ابزاری استفاده کنند. نمونه دیگری از شیوه عجیب و اخیر تبلیغات فیلم که مورد انتقاد قرار گرفته مربوط به تبلیغات بیلبورد شهری فیلم سینمایی «خفه‌گی» بوده است. بیلبوردهای فراوانی در سطح شهر با جمله «عاشقشم خفه‌اش نمی‌کنم» زده شده بود تا پخش‌کننده فیلم با استفاده از این جمله ملهم از فضای عصبی، فروش فیلم را تضمین کند. ۲- نکته مغفول در تبلیغات فیلم‌ها این است که نگاه دقیق و جدی به طیف مخاطبان سینمای ایران وجود ندارد. شکل‌های مختلف تبلیغات فیلم در معرض همه مردم قرار می‌گیرد در حالی که خود فیلم در معدود سالن‌های سینمایی در معرض نمایش است. مگر چه تعداد از مردم ایران، در زمان اکران فیلم، فرصت و امکان تماشای فیلم را خواهند داشت. این همه هیاهو و تسری دادن آن به کل جامعه برای هیچ است. در همین رسانه ملی که مخاطبش همه مردم ایران هستند، مجری برنامه پرمخاطب «خندوانه»، برای فیلم «نگار» با حضور بازیگر این فیلم، مصاحبه تبلیغاتی در مورد فیلم می‌کند. این حجم مشغول کردن طیف وسیعی از مردمی که دسترسی به سینما ندارند چه معنایی دارد؟ به تازگی در شبکه‌های اجتماعی، تبلیغ فیلم‌های در حال اکران به این شکل شده که از پلان سالن سینما و صندلی‌های در حال تکمیلش عکس گرفته و زیر عکس می‌نویسند: «بلیت فلان فیلم در سینماهای کوروش، مگامال، چارسو ، سمرقند، ملت و زندگی به اتمام رسیده است و این فیلم توانسته رکورد فروش هفته اول را بشکند. غافل از اینکه رکورد فروش در محدوده تنگ چند سینمای شهر تهران شکسته شده است. این همه هیاهو برای هیچ می‌تواند چه معنایی  داشته باشد. مساله خیلی ساده و انگار برای همه‌جا افتاده است و اهالی سینما هم به آن خو گرفته‌اند. 1047 شهر‌، اصلا سالن سینما ندارند و فقط در 150 شهر، سالن سینمایی وجود دارد. فیلمسازان به فروش فیلم‌هایشان و اینکه مردم فیلم‌شان را می‌پسندند، افتخار می‌کنند. واقعیت این است که فیلم‌ها در معدود سالن‌های سینمایی تهران فروش دارند ولی این همه بی‌اخلاقی در فضای تبلیغاتی فیلم به کل ایران تسری می‌یابد. نکته مغفول ماجرا همین‌جاست. بخش مهمی از مخاطبان تلویزیون هم در این 150 شهر زندگی می‌کنند؛ این جنجال برای پرفروشی یک فیلم در فضای تلویزیون هیچ معنایی ندارد.