ضلع سوم مثلث ظريف و سليماني چه کسي است؟


مسعود يوسفي
روزنامه نگار
yousef44@yahoo.com
معاون اول رييس جمهوردرهفته گذشته ودرديداربا اعضاي فراکسيون اشتغال مجلس شوراي اسلامي‌گفت:کشورازناکارآمدي مديريت اقتصادي رنج مي‌برد.اذعان نفردوم اجرايي کشورکه ازقضا ازمديران با سابقه و با تجربه اقتصادي و اجرايي کشوراست به ضعف و ناکارآمدي مديريت اقتصادي،ازحقيقت تلخي خبر مي‌دهد که ديريست بر ارکان و اجزاء دستگاه‌ها و بنگاه‌هاي اقتصادي وتوليدي و صنعتي کشورسايه‌انداخته و تبعات ناگوار اقتصادي و اجتماعي آن همچون بيکاري، گراني،فقر،طلاق،فروپاشي خانواده‌ها،اعتياد وبسياري آسيب‌هاي روحي ورواني دامن گير اجتماع شده است. طي سال‌هاي اخير صاحب نظران واقتصاددانان پيشنهادها و راهکارهاي بسياري به منظوررفع بحران اقتصادي ارائه داده‌اند اما درمجموع هيچ آبي از اين راهکارها و پيشنهادها گرم نشده و گره‌هاي اقتصادي کم و بيش فروبسته مانده‌اند.
 در اين ميان اما کمتر کسي به اين صرافت افتاده است که براي داشتن يک اقتصاد خوب و پربار بايد مديران اقتصادي خوب و کارآمد داشت و تا کارگردانان و مجريان محکم و قوي پاي کار نيايند کار اقتصاد مملکت هم راست نخواهد آمد و بهبود پيدا نخواهد کرد؛ هرچند بهترين برنامه‌ها و راهکارها و پيشنهادها هم در دسترس متوليان و دست اندکاران امر اقتصاد و معيشت مردم وجود داشته باشد. اذعان معاون اول رييس جمهوري به ضعف و ناکارآمدي مديريت اقتصادي در کشور را بايد از معدود دفعاتي دانست که يک مقام ارشد اجرايي و دولتي به آن اشاره کرده است. 
حالا اين اقرار و اعتراف را چه در زمره خود انتقادي‌هاي اخير بهارستان نشينان همچون مسعود پزشکيان و محمود صادقي و مصطفي کواکبيان و ديگر نمايندگان مجلس شوراي اسلامي‌بدانيم که فريادشان از بابت بيعدالتي‌ها و مشکلات موجود جامعه بلند شده بود و حالا به دولت هم تسري پيدا کرده است و چه ناشي از واقعيت‌هاي بغرنج اقتصادي و اجتماعي بدانيم که اسحاق جهانگيري را مجبور به بيان آن کرده است و چه به هردليل ديگر، در هر حال يک امر مسلم و بديهي است که براي اجراي يک هدف و برنامه خوب به يک مجري توانمند و کارآمد نياز هست.
 از اين رو همان طور که سردار سرلشگر حاج قاسم سليماني به عنوان يک ژنرال ورزيده و مقتدر نظامي‌توانسته است صفحه جديدي در مناسبات دفاعي و نظامي‌کشور و منطقه بگشايد و دوست و دشمن را به تحسين و تمجيد خود وادارد تا آنجا که باراک اوباما رييس جمهور پيشين آمريکا در ديدار با حيدر العبادي نخست وزير عراق در سال 2014 گفته بود: « او دشمن من است ولي من براي او احترام قائل هستم» و همانطور که محمد جواد ظريف وزير امور خارجه فرهيخته و توانمند کشورمان پس از يک دوره طولاني تحمل تحريم‌هاي سنگين و ظالمانه قدرت‌هاي غربي و علي رغم همه سنگ اندازي‌ها و هجمه‌هاي شمنان خارجي و بدخواهان داخلي با قبول يک مسئوليت سنگين و طاقت فرسا و در پيش گرفتن يک ديپلماسي هوشمندانه و مهندسي شده نه تنها موجبات تنش زدايي ميان ايران و غربي‌ها را فراهم آورد، که انزواي آمريکا و رژيم صهيونيستي را نيز باعث شد و اقدامات او تا آنجا تاثيرگذار بود که دشمن قسم خورده اي همچون هنري کسينجر استراتژيست قهار و کهنه کار آمريکايي را ناچار به تحسين کرد؛ آنجا که او در صفحه نخست کتابي که به وزير امور خارجه کشورمان هديه کرد نوشت: «تقديم به دشمن قابل احترامم؛ محمدجواد ظريف».
 بر اساس اين، اگر سرلشگر قاسم سليماني و محمد جواد ظريف وزير را دو راس مثلث توسعه کشورمان محسوب کنيم، راس سوم آن به طور حتم بايستي يک مديراقتصادي کاربلد، دورانديش، اصلح و شايسته باشد. 
پس در شرايط فعلي به نظر مي‌رسد اولي‌ترين و منطقي‌ترين اقدامي‌که مسئولان بايستي در پي آن باشند کادرسازي و شناسايي و انتخاب افراد با استعداد و تربيت آن‌ها براي در دست گرفتن مناسب اقتصادي در آينده اي نزديک و زمينه سازي براي تامين امنيت اقتصادي کشور است. نقل است که ماهاتير محمد معمار مالزي نوين و نخست وزير پيشين اين کشور وقتي به نخست وزيري رسيد، يک اقتصاد دان عملگرا را بعنوان وزير اقتصاد برگزيد و به او گفت: « من از اقتصاد هيچ نمي‌دانم، فقط يک چيز مي‌دانم. توسعه اقتصادي نياز به آرامش و امنيت دارد. من اين دو را فراهم مي‌کنم و تو کشور را توسعه ببخش». همين تدبير باعث شد تا مالزي از يک کشور تک محصولي به يک کشور توسعه يافته در جنوب شرق آسيا تبديل شود.