هفتاد سال پايداري

 يك عمر مبارزه و هفتاد سال پايداري كاري بود كه حسين شاه‌حسيني در طول زندگي‌اش كرد. او كه يكشنبه و بعد از يك دوره بيماري از دنيا رفت يكي از اعضاي شناخته شده هسته مركزي جبهه ملي ايران بود؛ پيرمردي دوست داشتني با كوله‌باري از خاطرات و از خود گذشتگي‌ها. او را بايد يار راستين مصدق و از همراهان مهندس مهدي بازرگان دانست. شاه‌حسيني اولين رييس ورزش و كميته ملي المپيك ايران بعد از انقلاب بود. او در دوره‌اي سكان ورزش ايران را با حكم مهندس بازرگان به دست گرفت كه پيش از آن دستگاه ورزش توسط خانواده سلطنتي و نزديكان‌ شاه اداره مي‌شد، از همين رو شاه‌حسيني در آن روزگار كه قوانين و امكانات مناسبي در اختيار نبود، با چالش‌هاي بسيار بايد از پس اين مسووليت برمي‌آمد.  او صادقانه كار كرد و موفق هم بود. خليل ملكي از افراد تشكيل‌دهنده جبهه ملي اول و از ياران مصدق، شاه‌حسيني را «بورژواي ريش قرمز» و امام خميني(ره) او را نه حسين شاه‌حسيني، بلكه «حسين مردم‌حسيني» صدا مي‌زد و دوستش مي‌داشت. شاه‌حسيني به واسطه نزديكي و دوستي‌اش با بسياري از چهره‌هاي شناخته شده تاريخ معاصر ايران گنجينه‌اي از خاطرات و رموز بود؛ اما ديگر در بين ما نيست. او كه از رفقاي داريوش فروهر، جهان پهلوان تختي و خيلي‌هاي ديگر بود، مرگ فروهرها را بدترين اتفاق همه اين‌سال‌ها مي‌دانست و در خاطره‌اي گفته بود: «من مجري برنامه‌هاي مرگ تختي بودم. قرار بود آگهي تسليت و دعوت به مراسم امضا شود. آقاي مهندس بازرگان از من پرسيد تختي نماز مي‌خواند يا نه؟ اين سوال خوبي براي امضاي يك آگهي تسليت نبود.» شاه‌حسيني باغي در كرج داشت كه ده، دوازده اتاق كوچك در آن ساخته بود. زماني كه حركات مخفي قبل از انقلاب آغاز شد، روحانيوني كه از تهران فراري مي‌شدند به آنجا مي‌رفتند. روحانيون مبارز را آيت‌الله طالقاني معرفي مي‌كرد. شاه‌حسيني در اين باره مي‌گويد: «همه آمدند از طالقاني و منتظري گرفته تا هاشمي‌رفسنجاني و ديگران. بخشي از خرج خورد و خوراك را هم مرحوم طالقاني از وجوهاتي كه در اختيار داشت به من مي‌داد.»