بیچاره مردم بافق!

آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: میرمحمدی اردکانی با وجدانی آسوده از یزد رفت تا ادامه دوران بازنشستگی خود را طی کند، معاون عمرانی استاندار استعفا داد تا برکنار نشود، فرماندار بافق راهی طبس شد تا دیگر بر طبل همراهی با مردم نکوبد، امام جمعه بافق به گلایه هایی گاه و بی گاه بسنده و یا بهتر است بگوییم تلویحا سکوت کرد و اما همه این ها باعث نشد تا پرونده 42 کیلومتر باقیمانده جاده بافق ـ یزد؛ نه تا اسفند 95 که
تا هم اکنون نیز یک بار برای همیشه بسته شود و ما فقط می توانیم بگوییم؛ بیچاره مردم بافق!

گذری گذرا به یک سال قبل!


آفتاب یزد طی سال های گذشته عموما و از خرداد 95 تقریبا همه ماهه این جاده را به طوری و طرزی خاص رصد کرده است، بارها به این موضوع پرداخته‌ایم و اما این جاده همچنان اسیر سوء مدیریت و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است.
روزنامه آفتاب یزد در یک گزارش که به آبان 95 باز می گردد، این جاده را از حیث خطرخیزی مورد کنکاش قرار داد و در این باره در همان زمان با رئیس اورژانس بافق نیز به گفتگو نشست که نتایج آن بررسی و گفتگو ها آن قدر وحشتناک هست که با دوباره مرور کردن آن بیشتر به عمق فاجعه پی خواهیم برد.
در گزارش مورد بحث، بررسی آمارهای منتهی به 4 آبان 1395 اذعان به این واقعیت تلخ داشت که طی این مدت یعنی از فروردین تا آبان 95، در 49 مورد تصادف و واژگونی، 122 مصدوم و 5 کشته
بر جای مانده است حال آن که در مقایسه با مدت مشابه سال قبل؛ تعداد تصادفات و واژگونی ها،
مصدومان حادثه و فوتی ها به طور چشمگیری افزایش پیدا کرده که نشان می دهد اساسا این جاده بی جهت تحت عناوینی چون:«جاده مرگ»
و نیز«جاده یادبودها» نامیده نمی شود. آبان 95 سعید ملک زاده رئیس اورژانس 115 بافق در پاسخ به چند سوال روزنامه آفتاب یزد تایید می کند طی 19 ماه گذشته(فروردین 94 لغایت آبان 95) از مجموع 118 تصادف و واژگونی، 248 مصدوم ـ بدون تفکیک نوع مصدومیت و آثار برجای مانده از تصادفات و واژگونی ها ـ و 8 کشته برجای مانده است که 5 مورد فوتی 19 ماه گذشته مربوط به سال 95 می باشد و این یعنی دست روی دست گذاشتن و توپ را به خانه این و آن انداختن دردی از ماشین های عبوری دوا نکرده، خطراتی که مردم را هر لحظه تهدید می کند به این سادگی ها از بین نرفته و از میزان خسارات این جاده نخواهد کاست!
نکات مهمی در توضیحات ملک زاده نهفته بود از جمله این که این آمار تنها به حوزه استحفاظی اورژانس بافق مربوط می شود و بقیه جاده تا یزد اگر تصادف منجر به مصدومیت و فوت داشته باشد قطعا باید به این آمار اضافه شود اما آن چه وی بر آن تاکید دارد این است که اغلب قریب به اتفاق رویدادهای تلخ جاده مرگ یا همان جاده بافق ـ یزد مربوط به 42 کیلومتر باقیمانده ای است که همچنان یک بانده است و تردد در آن خالی از خطراتی نظیر برخورد شدید با کامیون ها و نیز واژگونی نمی تواند باشد. سعید ملک زاده در پایان بر این نکته دست می گذارد که چنانچه طبق قول و وعده ای که داده شده بود پایگاه هلال احمر در این جاده مستقر می شد قطعا مصدومان در وضعیت بهتری یا به صورت سراپایی مداوا می شدند و یا این که با ایمنی و مراقبت های مطمئن تری به یکی از بیمارستان های یزد و یا بافق انتقال پیدا می کردند.

جاده یزد - بافق؛ از ابتدا تا به امروز...
این جاده از جمله طرح های مطالعاتی سفرهای استانی رئیس جمهوری سابق 87-84 است که همزمان با سفر بابرکت مقام معظم رهبری و با توجه به اهمیت بیش از پیش آن، این طرح مطالعاتی تبدیل به طرح های اجرایی شده، با کمک 8-7 میلیاردی از محل مبالغ اهدایی رهبر فرزانه انقلاب برای رفع محرومیت ها و آبادانی مناطق کمتر توسعه یافته، شروع می شود. این جاده به طول 110 کیلومتر در سه فاز تعریف می شود که فاز نخست آن به طول 34 کیلومتر در دو باند، به پیمانکاری شرکت جهاد نصر انجام و به بهره برداری نیز
می رسد. فاز دوم یا قطعه دوم به طول 40 کیلومتر، به پیمانکاری شرکت پارس گرما انجام و آن نیز به بهره برداری می رسد و اما تمامی این
42 کیلومتر باقیمانده ای که اینک دردسرهای عجیب و غریبی به همراه داشته است با وجود گذشت چندین سال از آغاز پروژه همچنان در بلاتکلیفی محض به سر می برد.
با مروری بر حوادث چند سال اخیر ناخودآگاه نگاه ها به باقیمانده این طرح متمرکز خواهد شد زیرا حوادث قسمت دوبانده شده، بیشتر واژگونی بر اثر سرعت زیاد است که معمولا به فوت منجر نمی شود
اما حوادث 42 کیلومتر دو بانده نشده، بیشتر به صورت تصادف، انحراف به چپ و برخوردهای مستقیم با خودروهای عبوری از مقابل است که صدمات جبران ناپذیری برجای خواهد نهاد. طی بررسی های به عمل آمده در یک بازه زمانی
19 ماهه، این جاده 110 کیلومتری 8 تصادف منجر به فوت و 110 تصادف منجر به مصدومیت را به خود اختصاص داده است اما باید توجه داشت از میزان صدمات وارده هیچ اطلاع دقیقی در دست نیست بدین معنا که به درستی نمی دانیم چند مصدوم در اثر شدت جراحات وارده فوت کرده اند زیرا 8 فوتی اعلام شده...
توسط رئیس اورژانس بافق مربوط به آمار ثبت شده سر صحنه تصادف است و نیز آمار دقیقی از معلولیت‌ها‌ی ناشی از تصادفات است ثبت شده در این جاده هم در دست نیست تا بررسی شود که حوادث تلخ این جاده چه تعداد تبعات تلخ را برجای نهاده.
آن روزها، بحث جاده یزد ـ بافق به اوج خود رسیده بود، مردم در اعتراضاتی مکرر و مسئولان استان و شهرستان در گلایه‌ها‌ و تذکراتی پی‌درپی خاطرنشان ساخته بودند که ادامه این وضعیت نمی‌تواند درخور شان شهرستانی باشد که به درستی و به دلیل وجود معادن سرشار، آن را یکی از ثروتمندترین مناطق ایران اسلامی قلمداد می‌کنند.
همواره بر این عقیده بوده ایم که اساسا درهم‌آمیختن مباحت عمرانی و فنی با جناح‌بندی‌ها‌ی پیچ در پیچ سیاسی می‌تواند اصل موضوع را تنها به حاشیه‌ها‌یی پیدا و ناپیدا دچار نماید اما در تمامی بررسی‌ها‌ی به عمل آمده، بر یک نکته تاکید داشته ایم که توقف مباحث عمرانی خاصه در جاهایی که مستقیما با جان و سلامتی شهروندان نظام جمهوری اسلامی ایران در ارتباط می‌باشد، تنها به این دلیل که بودجه نداریم و یا این که کم کاری فلان پیمانکار و نیز عدم پیگیری برخی دستگاه‌ها‌ مسبب اصلی است! نمی‌تواند قانع کننده و توجیه پذیر باشد حال اگر به بهره برداری‌ها‌ی به تاخیر انداخته شده ورود پیدا کنیم خواهیم دید که هر نوع کم کاری و نیز وجود هر نوع عدم هماهنگی در موضوعاتی همچون جاده از جمله مواردی است که نمی‌تواند چندان قابل قبول باشد. کم نیستند پروژه‌ها‌ی بزرگی که سال‌ها‌ی سال است اسیر بی‌برنامگی و کسری بودجه هستند اما 110کیلومتر جاده آن هم تنها در حالی که فقط 42کیلومتر از آن باقی مانده بود از آن دست مقوله‌ها‌یی است که با هیچ حساب و کتابی همخوانی نمی‌تواند
داشته باشد.

دستوری که گره گشا نبود، وجدانی که آسوده ماند!
9 آبان 95، استاندار وقت در دیدار با نماینده حوزه انتخابیه بافق، مهریز، بهاباد، ابرکوه و خاتم، دستور اکید صادر کرد که این جاده باید ـ دقت کنید، باید! ـ تا پایان سال یعنی 29 اسفند 95 به اتمام برسد و اما هیچ کس حتی خود آقای استاندار هم باور نکرد که این جاده به سرنوشتی خیر منتهی شود.
اندکی بعد از آن جلسه و در پیگیری‌ها‌، تنها خبری که بهت همگان را به دنبال داشت این بود که تا دهه فجر 95 تنها ده کیلومتر از 42کیلومتر مورد بحث زیر بار ترافیکی خواهد رفت که با اعتراض شدید رسانه‌ها‌، این پروژه همچنان معطل مانده! چراغ خاموش به کار خود پایان داد و کسی عملا جرات نکرد برای زیر بار رفتن آن ده کیلومتر به بافق برود و به اصطلاح روبان قیچی کند!

گریه‌ای تلخ یا خنده‌ای غم انگیز؟!
سال 96 کم کم قصد به انتها رسیدن دارد و اما همچنان کیلومترها از جاده بافق ـ یزد باقی مانده است، باقی ماندنی که یادآور خیلی از مسائل تلخ است. در استانی که از صدر تا ذیل آن از بزرگراهی هزار و چند صد میلیاردی سخت می‌گویند(پروژه نطنز ـ انار)، در استانی که از نظر ذخائر معدنی در کشور در جایگاهی بالا
قرار دارد و در استانی که همه از تلاش و کوشش دم می‌زنند! در چهار دولت یک جاده110کیلومتری، عملا بلاتکلیف مانده است و این هر شنونده‌ای را بر سر دوراهی خنده‌ای غم انگیز یا گریه‌ای تلخ قرار خواهد داد!
هیچ کجای ماجرا به این تلخی نیست وقتی بدانیم استاندار سابق در روزی که سکان هدایت استان را به دست محمود زمانی قمی می‌سپرد به عوض تاکید بر اتمام جاده بافق ـ یزد به هر نحو ممکن و نیز عذرخواهی از مردم استان و مردم صبور و فهیم بافقی و نیز برشمردن دیگر کارهای بر زمین مانده، تنها از «وجدانی» گفت که «آسوده» است و ما مانده ایم میرمحمدی اردکانی معنای «وجدان» را درست درک نکرده بود یا با فهم واژه «آسوده» مشکل داشته است زیرا مسئولی که بداند در بازه زمانی 4ساله حضور او در این محور چندین نفر کشته شده‌اند! چندین نفر مجروح و قطع عضو! و نیز بداند چندین خانواده برای همیشه لباس عزا
بر تن کرده‌اند هرگز نمی‌تواند از وجدانی آسوده سخن بگوید!