پدرم با ۸۲ سال، از من سالم‌تر بود

آرمان: هنوز رحلت آیت‌ا...‌هاشمی برای همه مردم ناباورانه است؛ به‌ویژه در این ایام که بیش از همیشه نیاز به یک مصلح و راهنمای مورد اعتماد است، نبود‌ هاشمی سخت‌تر احساس می‌شود. فرزندان آیت‌ا... البته بیش از سایرین در این روزها احساس تنهایی می‌کنند، چنان‌که فاطمه‌هاشمی ‌می‌گوید:«پدر با اینکه ۸۲ سال داشت، از من سالم‌تر بود. برای خود ما هم ابهاماتی وجود دارد که چه اتفاقی افتاد. آیت‌ا...‌هاشمی رفسنجانی در بدترین شرایط هم طوری رفتار می‌کرد که انگار اتفاقی نیفتاده است.» او افزود:«شبی که دفتر حزب را بمب گذاشته بودند، ایشان به ملاقات امام رفته بودند. وقتی رسید خانه، احمد آقا خبر بمبگذاری دفتر حزب را دادند. آن شب من دیدم حال مساعدی نداشت. تا صبح کنار تلفن بود. من می‌دیدم وقتی خبر درگذشت یکی از اعضا را می‌دادند، به مثابه این بود که جان از بدنش می‌رود. نماز صبح که شد، ایشان گفتند من بروم نیم ساعتی فکر کنم که چه کنیم. در این بمبگذاری نیمی از کابینه به شهادت رسیده بودند که خودش می‌توانست محل تفرقه باشد. صبح که بلند شدند، دیدم روحیه‌شان تغییر کرده و می‌گفتند حالا باید به فکر راه‌حل‌های مناسب باشیم. این روحیه پدرم همیشه زبانزد بود.» او افزود:«من وقتی تنها می‌شوم، می‌گویم نباید گریه کنم. می‌گویم باید سربلند باشم که ۵۶ سال با چنین فردی زندگی کردم. ایشان همیشه مورد تهمت قرار داشتند، زمانی سازمان مجاهدین خلق(منافقین)، زمانی اصلاح‌طلبان و زمانی دیگر اصولگرایان و همیشه به ایشان می‌گفتم چرا چیزی نمی‌گویید، می‌گفتند زمان همه چیز را مشخص می‌کند.»
مردم دنبال میراث و راه‌هاشمی هستند
فرزند آیت‌ا...‌هاشمی تصریح کرد: وقتی برای تشییع جنازه پدرم رفتم حقیقت را دیدم. موج جمعیت را که مشاهده کردم، به خودم گفتم چرا گریه می‌کنم، من باید خوشحال باشم بعداز ۳۷ سال چنین مراسم تشییعی برگزار شده است. مردم مرا می‌بینند و می‌پرسند میراث‌هاشمی برای ما چیست، من باید خوشحال باشم که چنین پدری داشتم که مردم دنبال میراث و راه او هستند. او گفت: پدر همیشه مرگ راحت می‌خواستند؛ نمی‌خواست در سختی بمیرد. من امروز برای این گریه می‌کنم که کاش از فرصت‌هایم بیشتر در کنار ایشان استفاده می‌کردم. امروز می‌گویم کاش از رازهای در قلبش بیشتر آگاه می‌شدم، ایشان معتقد بودند مسائل شخصی افراد نباید گفته شود، اما مسائل سیاسی را می‌گفتند. فاطمه‌هاشمی با بیان اینکه من امروز برای خودم گریه می‌کنم و از مردم می‌خواهم غم فراق آیت‌ا...‌هاشمی رفسنجانی را به کنار بگذارند و راه ایشان را ادامه دهند، گفت:آیت‌ا...‌هاشمی می‌گفتند آرزوهایی برای جوانان دارم که محقق نشد. من همیشه می‌گفتم چقدر شما صبور هستید، می‌گفتند خداوند گفته صبور باشید. می‌گفتم این حرف‌ها را می‌زنند، شما جواب دارید، چرا نمی‌گویید، داستان فاطمه زهرا(س) را بیان می‌کردند و می‌گفتند من که بالاتر از ایشان نیستم. فرزند آیت‌ا...‌هاشمی یادآور شد: عاقبت خود را ترسیم کنید. برای حرکت خود انگیزه داشته باشید. پدر شوهر من آیت‌ا...لاهوتی با آیت‌ا...‌هاشمی در زندان بود. ایشان و سایر همبندان ایشان نقل می‌کردند پدرم در زندان بود و به نقشه ایران نگاه می‌کرد و فکر می‌کرد ما کجای ایران به سد احتیاج داریم. نقل می‌کنند وقتی در سلول باز می‌شد، ما گمان می‌کردیم ما را برای شکنجه می‌بردند. آیت‌ا...‌هاشمی می‌گفت: نه، می‌خواهند ما را آزاد کنند. او گفت: از ایشان پرسیدم چه شد در زندان روی قرآن کار کردید، چون آدم وقتی در زندان است، اولین چیزی که به ذهنش می‌رسد، این است که آیا کار ما درست بود، اما‌هاشمی به فکر استفاده از وقت بود. در آن روزهای بازجویی به زندانبانان گفت: به من قلم و کاغذ بدهید، اما ندادند. از فرصت زندان استفاده کرد و روی قرآن کار کرد.‌هاشمی تمام آیات را از حفظ بودند. فکر می‌کردند مثلا کلمه آب در قرآن چند جا کار شده است. بعد از آزادی خدا را شکر کرد که فرصت داشته است در این مدت روی قرآن کار کند که محصول آن سه سال اکنون بیش از چهل جلد تفسیر قرآن است. او با بیان اینکه اگر انسان بدون انگیزه زندگی کند، فرصت‌هایش از دست می‌رود، گفت: پدرمی‌گفت تمام موفقیت خودم را در انس با قرآن می‌بینم. سال ۵۴ ایشان به من گفت روزی پنج آیه قرآن را بعد از نماز، اگر می‌توانی حفظ کن، ولی حتما معنای آن را متوجه شوید این باعث شد ما در خانواده انس با قرآن داشته باشیم. باید قصه و غم را کنار بگذاریم. سعی کنید به مسائلی که مد نظر ایشان بود بپردازید. ایشان غمگینی را دوست نداشتند و می‌گفتند: ناراحتی باعث می‌شود آدم تضعیف روحیه شود؛ با غصه خوردن چیزی حل نمی‌شود. فاطمه‌هاشمی در خصوص برگزاری جلسه پرسش و پاسخ در دانشگاه علامه طباطبایی گفت: جامعه ما آمادگی شنیدن واقعیت را ندارد؛ پس پرسش و پاسخ نداریم.