روزنامه همدلی
1396/11/15
به مناسبت هشتاد و هفتمین سالروز تولد کشتیگیری که ستاره سینما شد؛ از گذشته نپرسید!
«سلطان قلب ها» در سال های ممنوعیت: همه مردم هر روز زندگی میکنند تا یک روز بمیرند، ما هر روز میمیریم تا یک روز زندگی کنیمعلی نامجو- باورش سخت است، شاید کمتر کسی بداند به یکباره و به واسطه چهرهاش سر از سینما درنیاورد. پدرش بازیگر تئاتر بود، همراه با تقی ظهوری، نمایشنامههای «مولیر» را اجرا میکرد و «محمدعلی» از دوران کودکی، صحنه را میشناخت. با این وجود به سراغ ورزش رفت، پدرش مخالف بود و نمیخواست پسرش ورزشکار شود اما «محمدعلی» فوتبال، ژیمناستیک، شنا و بدنسازی را تجربه کرد ولی کُشتی صدایش میزد. زیر نظر حبیبالله بلورچی(آقا بلور)، کشتی را به صورت حرفهای فرا گرفت و با غلامرضا تختی دمخور شد. به تیم ملی رسید و در مسابقات جهانی 1954 در توکیو کنار بزرگانی چون ناصر گیوهچی، توفیق جهانبخت، عباس زندی و غلامرضا تختی قرار گرفت. در وزن 73 کیلوگرم کشتیگیران فیلیپین، سوئد، آرژانتین و ژاپن حریفش نشدند اما از پس ورزشکار شوروی برنیامد و نقره جهان را بر گردن آویخت. خیلی زود ازدواج کرد؛ در روزهای ورزش و سودای قهرمانی، در 19 سالگی به خواهر دوستش علاقمند شد و دختر 17 ساله را به خانه بخت برد. تا پایان عمر به «مهری» وفادار ماند و سعید، سیاوش، عاطفه و آمنه را به یادگار گذاشت. روح ماجراجویی داشت، به کشتی فرنگی نیز نقبی زد و قهرمان وزن ششم سال 1337 کشور شد اما شاید تقدیر او و خاطره تاریخ معاصر این طور رقم خورده بود که دوبندهاش را کنار بگذارد.
«عشق سینما» بود، زن و زندگی داشت اما عاشق وسترنهای هفتتیرکِش بود اما نمیدانست تماشا نکردن یکی از همین فیلمها! سرنوشتش را برای همیشه تغییر خواهد داد. در زمستان 1338 به هوای دیدن فیلمی وسترن به سینما رفت اما بلیت به او نرسید؛ شاید خوششانسترین پشتِ در مانده سینما بود. دکتر اسماعیل کوشان، ستاره کُشتی ایران در توکیو را دید و به فردین پیشنهاد داد در فیلم «چشمه آب حیات» به کارگردانی سیامک یاسمی بازی کند. درست بعد از همین فیلم است که ستارهای برای تمام دوران متولد میشود؛ محمدعلی فردین. از بس خجالتی بود یک پلان را چند بار تکرار کردند و چنگیز جلیلوند جایش حرف زد. این همراهی اما تا پایان با نام فردین و جلیلوند گره خورد، «جنگیز» جای او حرف می زد و چهره فردین و صدای جلیلوند سینماها را به تسخیر درمیآورد. کافی بود عکسش را روی پوستر فیلم چاپ کنند، سیل علاقه مندان بودند که صف میکشیدند برای خریدن بلیت؛ برای دیدن فردین روی پرده سینما و زیر آواز زدنی که چهچههای «ایرج» را بر خود داشت. شاید اولین بار لقب سوپر استار سینما برای محمدعلی فردین به کار رفته باشد. او نه فقط با تکیه بر زیبایی چهره و موهای خوشفرم که با داشتن هیکلی ورزشکاری، چشمانی پر مهر (که در بازی هایش هم نمی توانستند دروغ بگویند) و دانش آموختگی از سطوح آغازین هنر نمایش به واقع شایسته عنوان ستاره بود. میشناخت صحنه را و دوست می داشت مردم را نه فقط در آغاز راه که تا پایان عمر.
«اومدم از هند اومدم با ماشین بنز اومدم، اومدم و باز اومدم خیلی سرافراز اومدم، منم که دلشاد اومدم بیغم و آزاد اومدم، به عشق شیرین اومدم مثال فرهاد اومدم...» مگر میشود از یاد برد آهنگ ماندگار ایرج را؟ ارائه ای متفاوت از آواز و تصنیفهای فاخر ایرانی که شاید توانست مخاطب عمومی را هم با این هنر کهن آشناتر کند. حسین خواجه امیری(ایرج) ترانهای خواند که همراه با فیلم خاطرهانگیز «گنج قارون» تا همیشه ماندگار شد. فردین باز هم درخشید، وقتی با لباس هندی سفید و یک عصا، میرقصید و میخواند. در گیشه هم رکورد شکست. یک میلیون تومانِ سال 44 فروخت و پس از گذشت نیمقرن همچنان یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است. فردین گران بود، یک سوپراستار واقعی سینما که کم دستمزد نمیخواست، میگویند پس از «گنج قارون» دستمزدها در سینمای ایران بالا رفت، فردین چارچوبها را شکست، چهل هزار تومان خواست، کارگردان نپذیرفت و فردین کمی تخفیف داد اما به شرط دریافت 10 درصد از فروش فیلم.
انقلاب شد، فردین ماند و نرفت، برخلاف بهروز وثوقی ستاره سینمای دوره ای بعد از فردین و رضا بیک ایمانوردی بازیگر کشتی کج کار سینمای ایران که صدایش با لحن ویژه در کاراکتری که در فیلم ها از او ساخته بودند، در ذهن مخاطبان سینمای آن دوره باقی مانده است، سلطان قلب های سینمای ایران در دهه چهل و پنجاه ماند اما دیگر خبری از تصویرش روی سردر سینماها نبود. فردین خانهنشین شد و از سینما به بازار رفت. در بازار فرش حجرهای باز کرد و پشت دخل نشست ولی دور و بریهایش میگویند آن روزها هم هنوز دلش با سینما بود. ظاهرا وقتی دوستداران قدیم و جدید که از دیدنش در سینماها ناامید بودند، به مغازه میرفتند با تابلویی مواجه میشدند که ذوقشان را میخشکاند. فردین نوشته بود از گذشته نپرسید. «همه مردم هر روز زندگی میکنند تا یک روز بمیرند. ما هر روز میمیریم تا یک روز زندگی کنیم» این جمله تاریخی فردین است در اعتراض به ممنوعالکاری اما فایدهای نداشت و او 4 روز بعد از سیزدهبدر 1379 برای همیشه آرام گرفت تا برای آخرین بار نامش پس از سالها، عکس یک روزنامههای ایران شود. فردینی که دستش به خیر بود و شورلت را بار میزد از قند و چای و روغن و گازش را میگرفت تا جوادیه، به امید آن که کسی سر گرسنه زمین نگذارد. محمدعلی فردین، «سلطان قلبها» و «آقای قرن بیستم» اگر امروز نفس میکشید، هشتاد و هفتمین سالروز تولدش را جشن میگرفت.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
پس از انتشار تصاویر ماهواره ای از میزان خسارت ها به پایگاه نواتیم، دیروز نیز تصاویر ماهوارهای پایگاه رامون ارتش صهیونیستی منتشر شد که نشان می دهد علاوه بر آشیانه ها، مراکز تجهیزات نظامی نیز توسط موشک های بالستیک ایران هدف قرار گرفته است (خراسان) امیر واحدی: اینبار با بمبافکن su ۲۴ پاسخ ویرانگر میدهیم / سردار حاجیزاده: صد در صد میزنیم (جوان) جنگ رسانهای در فضای موشکی (کيهان) پیام صریح ایران به جنگطلبان صهیونیست (تجارت)
سایر اخبار این روزنامه
محسن رهامی: اصلاحطلبان خود را نقد و بازخوانی کنند
صباغیان: آنچه منجر به انقلاب اسلامی ۵۷ شد بیشتر نبود «آزادی» بود تا مشکلات اقتصادی
شاهکار امیر جعفری در انتقاد از مسئولین درباره معضلات اجتماعی و گرفتاری مردم؛ چرا وجودش را ندارید؟
«همدلی» موضوع وفاقملی را در چهارچوب تشکلها بررسی میکند شـام اتحاد
گزارش «همدلی» از وضعیت کارگران میدانی در میدانهای تهران ای چرخِ فلک، دوندگی ما را کشت
بهت ایران از ریزش بخشی از سازه هخامنشیِ شوشتر بخشی دیگر از تاریخ فرو ریخت
به مناسبت هشتاد و هفتمین سالروز تولد کشتیگیری که ستاره سینما شد؛ از گذشته نپرسید!
علی مندنیپور سایه سنگینِ نانوشتهها !
تجدید میثاق کارمندان شهرداری و اعضای شورای شهر با امام راحل(ره)