وضعيت سرپل ذهاب بحراني نيست

حميدرضا خالدي
مردم در پي وقوع زلزله سرپل‌ذهاب حدود 3ميلياردتومان كمك نقدي به حساب «صادق زيباكلام» واريز كردند. ماجرايي كه بسياري در همان گام نخست آن را ريسكي بزرگ براي سرمايه‌اجتماعي يك استاد علوم سياسي دانشگاه تهران توصيف كردند. نقدها به او شروع شد تا آنجا كه نويسنده كتاب «ما چگونه ما شديم؟» روستايي را در استان كرمانشاه انتخاب كرد و نامش شده «دهكده اميد» و قرار شد كه اين بودجه صرف ساخت روستايي مدرن بر ويراني‌هاي زلزله 3/7 ريشتري ازگله شود. زيباكلام دروصف اين اقدام در جمع مردم روستاي «سراب ذهاب قادري» گفت: آيا مي‌شود زندگي روستايي درايران با فقر مترادف نباشد؟ مي‌شود چنين كاري كرد؟ در كشورهاي توسعه يافته زندگي روستايي، زندگي كشاورزي مترادف با فقر نيست». اما فرماندار سرپل‌ذهاب و رييس ستاد بحران كشور با او هم‌نظر نبودندو معتقد بودند كه اين پول بايد به دولت و دست‌اندركاران بازسازي مناطق زلزله زده‌ تحويل شود و حتي تهديد كردندكه امكان و مجوز هيچ اقدامي به زيباكلام نخواهند داد. حال آنكه مردم وقتي پول‌هاي خود را به حساب زيباكلام واريزمي‌كردند او را صالح به هزينه كرد آن براي مردم زلزله‌زده مي‌دانستند. آنچه در ادامه مي‌خوانيد گفت‌وگويي با صادق زيباكلام درباره وضعيت كاري است كه در روستاي سراب ذهاب قادري مي‌خواهد انجام دهد.
 
آقاي دكتر، چند روزي است كه برخي از مسوولان استان كرمانشاه، ستاد بحران و همچنين فرماندار سرپل ذهاب در واكنش به حضور شما در منطقه سرپل ذهاب براي بازسازي روستايي در اين منطقه، واكنش نشان مي‌دهند و مي‌گويند شما بايد پول‌هايي كه گرفته‌ايد را به دولت بدهيد تا آنها براي مردم هزينه كنند. حتي در فيلمي كه از برخوردشما با فرماندار سرپل ذهاب منتشر شده، وي رسما و به وضوح اعلام مي‌كند كه اجازه ساخت روستا را به شما نمي‌دهد. ماجراي اين فيلم و صف‌آرايي مسوولان در برابرخودتان را در چه مي‌دانيد؟


بگذاريد از ابتدا ماجرا را بررسي كنيم. روز پنجشنبه، 12 بهمن ماه ساعت 2 بعدازظهرمطابق اعلام قبلي و هماهنگي از پيش انجام شده‌اي كه با مسوولان بنياد مسكن داشتم، به محل روستاي سراب ذهاب قادري رفتم تا مراسم كلنگ زني را انجام دهيم. اتفاقا مسوولان زيادي در مراسم حضور داشتند كه بسياري از آنها خودشان بدون دعوت آمده بودند گويا آقاي سنجابي، فرماندار سرپل ذهاب هم در مراسم بودند كه من البته وي را نمي‌شناختم. بعد از مراسم، همراه تعدادي از مديران فولاد مباركه براي بازديد از روستايي كه قرار است با بودجه آنها در همان نزديكي‌ها ساخته شود، رفتيم. آنجا يكدفعه ديدم آقايي كه بعدا فهميدم فرماندار سرپل ذهاب هستند، جلو آمدند و بدون اينكه حتي سلامي كنند با لحني بي‌ادبانه گفتند: من مي‌خواهم با شما خصوصي صحبت كنم. بعد با همان لحن ادامه داد: شما چه كار مي‌خواهيد بكنيد؟ من هم جواب دادم: ما 2 ماه است كه داريم در مورد برنامه و طرح‌مان مي‌گوييم آن وقت شما مي‌گوييد چه مي‌خواهيد بكنيد؟ ‌ايشان هم با همان لحن عصبي و بي‌ادبانه گفت: من جلوي اين كار را مي‌گيرم. من هم درجوابش گفتم: بنده هيچ صحبتي با شما ندارم، ‌اين كل ماجرا بود.
ولي گويا فرماندار سرپل ذهاب در گفت‌وگويي كه با يك نشريه محلي داشته، باز هم قاطعانه اعلام كرده كه نخواهد گذاشت كه شما با اهداي «ديگر» و سياسي‌كاري، كاري كه شروع كرده‌ايد را ادامه دهيد.
اينها توجيه‌هايي است كه وي براي رفتار بي‌ادبانه و بسيار زشت خود دارد. ما سرخود هيچ كاري نكرده‌ايم. مسوول ساخت روستاها در كشور ما بنياد مسكن است. از همان حدود 2 ماه قبل پيش تا الان جلسات متعددي با مسوولان ارشد بنياد مسكن داشته و داريم كه درتمام آنها، اين عزيزان از طرح ما كاملا حمايت كردند. حتي گفتند ما خوشحاليم از اينكه دانشگاهيان و هنرمندان و ورزشكاران تا اين حد به فكر زلزله‌زده‌ها و كمك به آنها هستند. در نهايت هم در جلسه‌اي كه دوشنبه 9 بهمن ماه داشتيم، تفاهمنامه‌اي كاملا رسمي بين من و نماينده بنياد مسكن امضا شد كه در آن همه‌چيز مشخص شده بود و وظايف طرفين هم به وضوح ذكر شده بود.
پس چرا مسوولان بايد تا اين حد در مقابل شما موضع‌گيري كنند؟
من فكر مي‌كنم دو دليل براي اين موضع‌گيري‌ها وجود دارد. يكي اينكه اعتمادي كه مردم به بنده داشتند براي برخي از مسوولان و جريانات تندرو سنگين آمده و همين باعث بغض و كينه آنها نسبت به من شده است. تا آنجاكه برخي از مسوولان درلفافه گفته و مي‌گويند كه مردم بي‌جا كرده‌اند كه به شما كمك كرده‌اند ! آنها بايد به هلال‌احمر و كميته امداد و نظاير اين نهادها كمك مي‌كردند. در حقيقت به اين طريق مي‌خواهند از من انتقام بگيرند. براي همين مي‌خواهند به مردم القا كنند كه شما اشتباه كرديد كه به فلاني اعتماد كرديد چون وي خودش هم نمي‌داند كه چه كار مي‌كند. ضمن اينكه من برخلاف چهره‌هايي مانند علي دايي، يا مريم كلباسي و نيكي كريمي و... به هر حال چهره‌اي سياسي هستم و طرزتفكر خاص خودم را دارم و اين به مذاق خيلي از چهره‌هاي سياسي خوش نمي‌آيد. دليل دوم هم به نظر من اين است كه مسوولان ما مي‌ترسند كه اگر ما طرح توسعه پايدار روستا را اجرا كنيم، خود مسوولان زير سوال بروند و مردم بپرسند كه وقتي يك تعداد استاد دانشگاه موفق شده‌اند كه اين كار را بكنند پس چطور در اين 40 سال مسوولان حتي نتوانسته‌اند يك روستا با چنين الگويي ايجاد كنند؟ در واقع مسوولان مي‌ترسند كه سطح مطالبات مردم بالا برود!
خب با خود استاندار هم در اين زمينه جلسه‌اي داشته‌ايد؟
بله. حدود 2 ماه قبل و در همان آغاز كار، جلسه‌اي 3-2 ساعته با استاندار و معاون عمراني وي داشتم. آنها معتقد بودند كه من پولي كه جمع شده را جور ديگري خرج كنم. مثلا به هر روستا 50 كيسه سيمان بدهم يا 10 زمين ورزشي بسازم يا 20 مرغداري و... من هم با ذكر دلايلي گفتم كه اين كار‌ها را نمي‌كنم. حتي استاندار در آن جلسه گفت از نظر عدالت اجتماعي درست نيست كه شما اين پول را كه براي 150 هزار زلزله‌زده جمع شده را صرف توسعه پايدار اين روستا كنيد و بدون رودربايستي گفت: من جواب مردم را چه بايد بدهم؟ همچنين آنها مي‌گفتند كه تجربه‌هاي زيادي وجود داشته كه آدم‌هاي روشنفكر آمده‌اند و كاري را شروع كرده‌اند، ولي ميانه راه آن را رها كرده‌اند و بار ادامه كار به دوش دولت افتاده است.
مگر شما مي‌خواهيد چند خانه در آن روستا بسازيد؟ اصلا اين روستا چقدر جمعيت دارد؟
اين روستا 600 – 500 خانه دارد. ولي قرار نيست كه ما آنجا خانه بسازيم. براساس تفاهمنامه‌اي كه با بنياد مسكن داريم، قرار است آنها خانه‌ها را بسازند و ما الگوي توسعه پايدار را در آنجا پياده كنيم.
يعني چه؟ متوجه نمي‌شوم.
مثلا به دنبال آن هستيم كه با ايجاد شبكه فاضلاب، شرايطي را فراهم كنيم كه ديگر آب فاضلاب خانه‌هاي روستا به رودخانه نريزد يا داخل زمين فرونرود. يا مي‌خواهيم خانه فرهنگ روستايي در آنجا بسازيم. چون طبق بررسي‌هايي كه كرديم، ديديم بسياري از دختران اين روستا خيلي زود ازدواج مي‌كنند و به همين دليل سواد زيادي ندارند. براي همين به دنبال اين هستيم كه آنها را تشويق به ادامه تحصيل و حتي دانشگاه رفتن كنيم. همچنين به فكر ساخت كتابخانه و مهدكودكي در اين روستا هستيم. مردم اين منطقه به‌شدت به دامداري وابسته‌اند. به همين دليل در كنار اين برنامه‌ها مي‌خواهيم شرايطي را فراهم كنيم كه امكان انتقال بيماري‌هاي مشترك بين دام و انسان را بگيريم.
خب چرا اين روستا؟
ما بعد از بررسي‌هاي بسيار اين روستا را انتخاب كرديم. موقعيت اين روستا مانند يك چهار راه است. يعني هرچقدر در اين روستا سرمايه‌گذاري شود، مردم روستاهاي اطراف تاشعاع 6- 5 كيلومتري مي‌توانند از آن استفاده كنند. من اميدوارم مسوولان به ما به چشم دشمن نگاه نكنند و فكر نكنند كه ما مي‌خواهيم سند اين روستا را به نام اسراييل و ترامپ بزنيم!
يكي ديگر از انتقادهايي كه به شما وارد مي‌شود اين است كه مي‌گويند در شرايطي كه مردم سرپل ذهاب دارند از سرما مي‌لرزند، شما چرا مي‌خواهيد پول اهدايي شهروندان را صرف پياده‌سازي «الگوي توسعه پايدار» كنيد؟
اينها همه شايعه است. من پنجشنبه سرپل ذهاب بودم. اصلا مردم در شرايط بحراني و سختي نبودند. حتي فيلم گرفتم. من فكر مي‌كنم اين شايعات هم به همان دلايلي است كه قبلا گفتم.
تا الان نهادهاي قضايي و امنيتي به شما چيزي نگفته‌اند؟
نه. اصلا.
اگر استاندار كرمانشاه يا رييس ستاد بحران بخواهند جلوي كار شما را بگيرند، فكر مي‌كنيد مي‌توانند؟
اگر بخواهند اين كار را بكنند، اوضاع خيلي پيچيده مي‌شود. يعني بايد از قوه قضاييه بخواهند كه پول حساب من را ضبط كند. خلاصه داستان به هم گره مي‌خورد.
تيمي كه در حال انجام اين كار هستيد چند نفر را شامل مي‌شود؟
من هستم و 3 نفر از اساتيد دانشگاه كردستان و رازي و يك نفر كه در كار ساخت وساز است. كلا 4 نفر. البته از اين به بعد مسلما تعداد دوستان بيشتر خواهد شد.
و قرار است اين طرح در چه بازه زماني
به اتمام برسد؟
5/1 تا 2 سال. البته شايد بد نباشد كه بدانيد براساس تفاهمنامه با بنياد مسكن، قرار است هرچقدر كه ما هزينه كنيم، به همان مقدار بنياد مسكن براي الگوي توسعه پايدار هزينه كند.
و سخن آخر...
همان اوايل كار، يك‌بار پيش اسحاق جهانگيري، معاون رييس‌جمهور رفتم و طرحم را براي روستا ارايه كردم. روستايي كه قرار است روستاي «اميد» نام بگيرد. وي بسيار از اين طرح استقبال كرد ولي در عين حال به شوخي و البته محترمانه گفت: آقاي دكتر معلوم است كه شما فقط درس و كتاب خوانده‌ايد و درس داده‌ايد ولي حتي يك خشت را روي خشت نگذاشته‌ايد!‌ چون اگر تجربه كار اجرايي داشتيد مي‌دانستيد كه چنين طرحي حداقل 15- 10 ميليارد تومان هزينه مي‌خواهد!
واقعا قرار است بقيه پول را از كجا بياوريد؟
من مطمئنم بعد از فروكش كردن اين موج‌هاي احساسي جهت دارو مسموم، حتما مردم متوجه اهميت كاري كه ما مي‌خواهيم بكنيم مي‌شوند. من از همان ابتدا هر قدمي كه برداشتم را به مردم گزارش كردم.