رضا بردستانی = روزنامه‌نگار

فرع ماجرا برمی گردد به سفری سه روزه به چابهار، اصل ماجرا اما مربوط است به«بی‌فریادرسی» یک عده کشاورز که دیگر حتی بارش باران نیز آنان را خوشحال نمی‌کند! این روزها وقتی اخبار هواشناسی منتشر می‌شود و نوید بارندگی می‌دهد یک عده کشاورز گرفتار در برهوت خشکسالی و بی‌آبی، فقط آه می‌کشند چون بازهم باید بایستند و هدررفت میلیون‌ها‌ مترمکعب آب را شاهد باشند، آبی که می‌تواند برای چندین سال کشاورزی و زندگی و بی سر و سامانی آن‌ها‌ را نجات دهد و سامان بخشد.
یکی از سایت‌ها‌ی محلی چابهار با همین موضوع می‌نویسد:«چند روز پیش بود که گزارش سازمان هواشناسی از ورود سامانه بارشی از غرب کشور به مناطق جنوب و جنوب شرق و سواحل دریای عمان
کرده بود.
خوشبختانه این سامانه وارد منطقه دشتیاری شد و بارش‌ها در آخرین روزهای سال در تنه خشکیده دشتیاری شروع به باریدن کرد. احساس خوشحالی درچهره مردم منطقه دشتیاری موج می‌زند و نوید بهارگاهی پر بارتر از سال‌های قبل به مردم می‌دهد.» در ادامه آمده: «دشتیاری که چند سالی است به دشت بی یار معروف است از محرومیت و فقر گرفته تا خشکسالی و بحران بی آبی، گریبانگیر مردم این دشت بی‌یار شده است. باتوجه به خشکسالی و کمبود آب در بخش دشتیاری مردم محلی و کشاورزان درخواست‌های مکرر و متعدد خواستار انسداد رودخانه باهوکلات (بند‌های بتونی)از هدر رفت روان آب‌های سطحی که بدون هیچ استفاده‌ای به دریا می‌ریزند و استفاده بهینه در بخش شرب و کشاورزی در حاشیه رودخانه شدند. متاسفانه دولت در این مسئله بی تفاوت بوده و مسئولین شهرستان چابهار هم رغبتی برای این کار نداشتند. چون تجربه شان در حدی نبوده تا مردم را از نعمت آب بهرمند کنند. اما امروز پس از سال‌ها چشم انتظار مردم و کشاورزان به آسمان، با چشم امید به کشاورزی متاسفانه میلیون‌ها مترمکعب آب جمع آوری شده از روان آب‌ها و آب‌های سطحی به رودخانه‌های نلیت، گرگروک و باهوکلات و سپس اندکی جریان در رودخانه باهوکلات از خور کلانی به دریا عمان سرازیر شد و آرزوی هزاران مردم و کشاورزان که در انتظار بارش رحمت الهی بودند تا دشت خشکیده دشتیاری را سیراب کنند اما باران امروز دریا را سیراب کرد و دشت تشنه دشتیاری همچنان خشک بی‌آب ماند.» اینهایی که نقل شد را به چشم دیده ایم پس قبول اینکه زندگی هزاران کشاورز زیر سایه بی توجهی نابود شود برایمان سخت است، قبول این که دولت مستاصل از اجرای ۵۰ کیلومتر لوله گذاری باشد برایمان غیر ممکن است، پذیرش این که نتوانیم چهاربند سیمانی احداث کنیم تا جماعتی را از آوارگی برهانیم هم غیرممکن است اما پذیرش این که میلیون‌ها مترمکعب آب باران روانه دریا شود بی آن که دردی را دوا کند و زخمی را مرهم نهد وقتی رفته باشی و حال و روز آن‌ها را دیده باشی از هر دردی دردناک‌تر است پس کاری کنیم که بارش باران «که در لطافت طبعش خلاف نیست» به جای آن که«در باغ لاله رویاند و در شوره زار خس» اشک از چشمان کشاورزان چابهاری جاری نسازد. نه سخت است نه غیرممکن! اندکی اراده می‌خواهد و ذره ای مسئولیت شناسی. به همین سادگی و به همین راحتی.