ایرانی تَر شویم

 رهبر انقلاب در ادامه نام گذاری سال ها در چارچوبی که هدف آن ارتقای توان اقتصاد ملی است، سال 1397 را به عنوان سال «حمایت از کالای ایرانی» نام گذاری کردند. در نگاه نخست، این نام گذاری حاوی دو ویژگی خاص نسبت به سال های گذشته است. یک ویژگی نقش پررنگ تر مردم راجع به وظایف تعیین شده براساس نام گذاری سال های قبل است. پیش از این در نام گذاری سال های قبل، نقش ارکان مختلف حاکمیت از جمله دولت، در تقویت تولید ملی و اجرای اقتصاد مقاومتی بیشتر از مردم بود و مشخص بود که مخاطب اصلی شعار سال مسئولان در قوای مختلف، به ویژه دولت هستند، اما برای حمایت از کالای ایرانی، نقش مردم به عنوان خریداران، کمتر از مسئولان نیست. ویژگی دیگر به مصداقی بودن نام گذاری امسال بر می گردد. سال های گذشته، نام گذاری ها عموما به یک موضوع اقتصادی کلان و ابعاد متنوع اختصاص داشت، اما امسال تکلیفی مشخص مدنظر قرار گرفته است. اگرچه برای حمایت از کالای ایرانی، باید تولید ملی در ابعاد مختلف آن تقویت شود و موانعی که در بخش های مختلف به ویژه نظام بانکی، فضای کسب و کار، قوانین مالیاتی و سخت گیری های بیمه ای وجود دارد، رفع شود، اما آن چه محوریت دارد، این است که تصمیمات کلان برای حمایت از تولید ملی باید با محوریت فروش هر چه بیشتر کالای ایرانی صورت گیرد. به ویژه این که بحران اصلی رکود که اقتصاد کشور را تحت تاثیر قرار داده و بحران بیکاری را به اَبَربحران تبدیل کرده  به واسطه رکود تقاضا تشدید شده است و اگر تقاضا برای خرید کالای ایرانی افزایش یابد هم از رکود عبور می کنیم و هم بحران اشتغال کم رنگ تر می شود. حمایت، کورکورانه یا هدفمند؟! در تحلیل حمایت از کالای ایرانی، نخستین پرسش درباره مفهوم حمایت است. حمایت به معنای تقویت یک پدیده برای استحکام، رشد بیشتر و محافظت در برابر آسیب هاست. بر این اساس هرگونه حمایتی برای رسیدن به نتیجه مطلوب باید هدفمند باشد. شاید بتوان برای تقریب به ذهن، حمایت والدین از فرزندان را مثال زد. این حمایت اگر کورکورانه، بدون قید و شرط و دایمی باشد، نتیجه ای جز لوس شدن فرزندان و ناتوان شدن آنان در برابر آسیب ها ندارد. در حقیقت فرزند تا زمانی که تحت حمایت والدین است، موفق است، اما پس از رفتن والدین اش هیچ گونه دفاعی در برابر آسیب ها، حملات و فشارهای مختلف زندگی نخواهد داشت. اگر موضوع خودرو را از منظر مفهوم حمایت که در بالا گفته شد، بررسی کنیم، مشخص می شود که حتی همین صنعت به ظاهر کاملا تحت حمایت دولت، در عمل مورد حمایت قرار نگرفته است، چرا که حمایت کورکورانه و بی قید و شرط دولت از طریق تعرفه بالا برای واردات، بدون این که زمان بندی برای خروج از چتر حمایتی و شرط عینی مشخصی برای ارتقای کیفیت مشخص شده باشد، عملا مانند رفتار پدری بوده که به فرزند خود گفته است، تا هر زمان که بخواهی می توانی از من پول تو جیبی بگیری! بدون این که این پول تو جیبی به رفتار مثبت فرزند یا یادگیری کسب و کار و درآمدزا شدن وی مشروط شده باشد! قطعا چنین حمایتی به توانمندی و مستقل شدن فرزند نمی انجامد. بختک خودرو بر سر کالای ایرانی بخشی از بازتاب های نام گذاری امسال در فضای مجازی، به کیفیت پایین خودروهای تولید داخل و حمایت غلط از این تولیدات اختصاص داشت. در حقیقت برای برخی از ما، مهم ترین مصداق کالای داخلی، خودروست. علاقه خاصی که طبقه متوسط شهری در ایران و همه کشورهای جهان به خودروی شخصی دارد و قابلیت مقایسه این محصول با دیگر محصولات خارجی، باعث شده است، خودروی داخلی همواره در تیررس مقایسه با مشابه خارجی باشد. با این حال واقعیت این است که خودرو به خصوص برای بسیاری از طبقات متوسط و پایین، در مقایسه با بسیاری از دیگر کالاها نظیر پوشاک و لوازم خانگی، سهم چندان زیادی در سبد خرید خانوار ندارد. از این رو با فرض این که خودروی داخلی را به دلیل ایرادهایش از چتر حمایت از کالای ایرانی خارج کنیم (هرچند این فرض منطقی نیست و به جای آن باید نحوه حمایت از صنعت خودرو را از حمایت کورکورانه به حمایت هدفمند و مشروط تغییر داد)، بحث را باید به انبوهی از کالاها کشاند که با وجود محصول گاهی عالی و گاهی نسبتا خوب داخلی، باز هم شاهد واردات کالای مشابه خارجی هستیم. از لوازم التحریر و نوشت افزار تا انواع پوشاک، از لوازم خانگی گاهی صادراتی ایرانی تا کیف و کفش داخلی، همه و همه کالاهایی هستند که مانند کالاهای خارجی موجود در بازار، هم محصول با کیفیت دارند و هم بی کیفیت. این جا جایی است که دیگر مانند خودرو دست ما بسته نیست و می توانیم محصول داخلی با کیفیت را جایگزین محصول خارجی کنیم. هویت ایرانی از فرهنگ و هنر تا کالا و اقتصاد بخش عمده ای از تلاش ها برای حمایت از کالای ایرانی را باید به ارتقای فرهنگی و تقویت اعتماد به نفس ملی اختصاص داد. شاید بتوان دلیل اصلی این را که با وجود برخی محصولات با کیفیت داخلی، بخشی از مردم، خرید محصول خارجی را ترجیح می دهند، بی اعتمادی به تولید داخل دانست. این فقدان اعتماد به نفس ملی، پدیده ای فرهنگی است و به نگرشی باز می گردد که طی قرن های اخیر در برابر پیشرفت های خیره کننده مغرب زمین، شاهد عقب ماندگی مشرق زمین بوده است. قطعا تغییر نگرش در این زمینه نیاز به بازخوانی ریشه های این عقب ماندگی دارد، اما فارغ از این بحث نظری، باید توجه داشت که این عقب ماندگی مطلق نبوده و نیست و پیشرفت هایی که طی سال های اخیر در برخی دانش ها در کشور به وقوع پیوسته نشان می دهد که نباید ایران را یک کشور عقب مانده و ناتوان از رسیدن به پیشرفت دانست. از این رو اگر توان مهندسی ایرانی توانسته است آثاری نظیر تخت جمشید، میدان نقش جهان اصفهان و مسجد گوهرشاد مشهد را خلق کند، همین توان می تواند، امروز کالایی با کیفیت خلق کند. با این حال باید توجه داشت که افتخار به هویت ایرانی و برای برخی هویت آریایی صرفا به افتخار کردن به داشته های فرهنگی و هنری دیروز نیست، بلکه به حمایت از دسترنج هموطنانی که هویت ایرانی را در اقتصاد کشور ظهور و بروز داده اند، نیز بر می گردد. بنابراین اگر به ایرانی بودن خود افتخار می کنیم، باید با حمایت از کالای ایرانی و ایجاد اشتغال برای هموطن خود، نشان دهیم که ایرانی تَر از همیشه ایم.