بد اندر خوب!




وصال روحانی
پیروزی 2 بر صفر برابر لکوموتیو ازبکستان در شبی که هم استقلال خوب بازی کرد و هم شانس آورد که حریف زهر مورد انتظار را در حملاتش نداشت، پرونده‌ آبی‌های تهرانی را در سال 1395 بست. سالی که اگر بگوییم خوب بوده است، به هواداران کم لطفی کرده‌ایم و اگر بگوییم چیزی جز بد نبوده، برخی حقایق را نادیده گرفته‌ایم. استقلال فصل گذشته را در شرایطی با یک نایب قهرمانی (جام حذفی) و عنوان سومی (لیگ برتر) پشت سر گذاشت که در هر دو مدعی نخست قهرمانی تلقی می‌شد. در نتیجه وقتی در پایان فصل سران وقت استقلال پرویز مظلومی را کنار گذاشتند و اداره تیم را به علیرضا منصوریان سپردند که دو سال در نفت تهران کارهایی کرده بود، کارستان به نظر می‌رسید کاری صحیح انجام گرفته است. 9 ماه بعد از آن تاریخ اثری از آن حس نیست. منصوریان البته یک جوانگرایی کم‌سابقه و گسترده را در استقلال به اجرا نهاده اما در پس زمینه‌هایی کار می‌کند که هیچ چیز آن جور نیست. دستیاران وی، بهترین دستیارانی نیستند که می‌توانستند برگزیده شوند و خود او نیز در برخی روزها تصمیم‌گیری‌ها و لغزش‌ها و رفتارهایی داشته که اصلا در حد سرمربی استقلال نیست.


مدیران باشگاه یکی از دیگری کم‌اثرتر و کار تشکیلاتی در این باشگاه فاقد نظم و وحدتی است که از باشگاهی مثل استقلال انتظار آن می‌رود. این تیم با انواع حاشیه‌ها و مشکلات مالی در طول سال رو به پایان درگیر بوده است و جدیدترین مشکل که از ناتوانی در جذب آندو تیموریان و سرور جباروف شکل می‌گرفت، نشان داد که مدیران آبی در خواب گرانی به سر می‌برند و حتی وقت خواندن نامه‌های اداری رسیده به باشگاه را ندارند و یا دارند و می‌خوانند ولی آن را جدی نمی‌گیرند!
برای سرخابی‌های پایتخت معیارهای موفقیت یا ناکامی با هر تیم دیگری فرق می‌کند. وقتی در نفت یا سایپا باشید حتی کسب رتبه‌های سوم تا پنجم لیگ موفقیتی بزرگ تلقی می‌شود و در سیاه‌جامگان و صبا ماندن در لیگ برتر نهایت موفقیت است اما در استقلال و پرسپولیس باید جام بیاورید و به رغم بهره‌مند بودن سرمربیان استقلال (مظلومی و منصوریان) از مهره‌های توانای متعدد در سال تقریبا تمام شده 1395 چنین چیزی اصلا تحقق نیافت و عجیب است که هر دو مربی آشنا با واقعیت فوق می‌گویند از نحوه برخورد مردم و کارشناسان با خود ناراحتند و آن را نامنصفانه می‌دانند.
تحلیل نحوه کار فنی آبی‌ها بدون بررسی میزان کارآیی هیات مدیره آن غیرقابل انجام است و باید پذیرفت تغییر بیش از حد اعضای هیات مدیره سرخابی‌ها طی سال‌های اخیر که بر اثر تصمیم‌های نه چندان موثر برخی مسوولان ورزش شکل گرفته، هرگونه استمرار و ثبات و پایه‌های کسب درخشش ماندگار را از آبی‌ها گرفته است. در عین حال باید پذیرفت که سرمربیان استقلال هم در سال 1395 دور از چیزی نشان دادند که از آنها انتظار می‌رفت. مظلومی در حساس‌ترین لحظات لغزید و جام‌ها از مشتش بیرون افتاد و منصوریان تا به حال حتی به سایه یک جام نزدیک هم نشده است و عجیب است که هر دو با سیدمهدی رحمتی مشکل اساسی داشته و هرگز هم فکری موثر و کارگشا در این ارتباط نکرده و برعکس از او تعریف‌های «گنده گنده» هم کرده‌اند!
آبی‌ها در حالی به نوروز 1396 رسیده‌اند که بابت آثار مثبت جوانگرایی ماه‌های اخیرشان دلگرم‌اند و حق هم دارند که این احساس را داشته باشند زیرا در 12 دیدار آخر داخلی و خارجی‌شان فقط یک باخت (مقابل الاهلی امارات) داشته‌اند و 9 تا را برده‌اند. این جوانان و به ویژه اسماعیلی، باقری، قربانی، نورافکن، هر دو حسینی (مجید و حسین) و البته رضایی آینده استقلال را روشن جلوه می‌دهند ولی این جوانگرایی هم اجباری بود و فقط زمانی صورت گرفت که منصوریان از برخی نامداران تیمش قطع امید کرد.
آبی‌ها اگر همان باشگاهی باشند که سال‌ها است می‌شناسیم می‌دانند که این کارنامه برای توصیف‌شان و تعریف از آنها در سال 95 اصلا کفایت نمی‌کند. سالی که نتوانید بگویید یک باشگاه در اندازه‌های استقلال واقعا خوب بوده است یا بد، به معنای صریح‌تر و خودمانی‌تر این می‌شود که سال بسیار بدی را سپری کرده است مگر اینکه با خود رودربایستی داشته باشیم و دلمان نیاید که دل دوستان (افتخاری و منصوریان) را بشکنیم!!