ما را رها کنید در این رنج بی‌حساب!

حسن رضایی: پیش از هر حرفی، بگذارید موضوعی شخصی را با شما عزیزان در میان بگذارم. طی چند سال اخیر اغلب اوقاتی که خواسته‌ام مطلبی درباره عملکرد حسن روحانی و دولتش بنویسم، بین خندیدن یا گریستن، مردد مانده‌ام! نه فقط به خاطر آنکه وزیری که آن فرماندار کذایی را بی‌شعور خوانده بود، امروز و همزمان با آشکار شدن شکست طرح تحول سلامت هم، گفته است «خدمات دولت طی ۵ سال اخیر بیشتر از کل دوره «مادها» تاکنون بوده است» و نه حتی برای اینکه حسن روحانی که روزی می‌گفت «مذاکره با آمریکا راحت‌تر از مذاکره با اروپاست، چرا که اروپایی‌ها به دنبال آقا اجازه از آمریکا هستند. آمریکایی‌ها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحت‌تر است» حالا درباره خروج کدخدا از برجام می‌گوید «خیلی خوب می‌شود، یک شری کم شد»، درد اصلی ما فی‌الواقع، هیچ کدام از اینها نیست و به مراتب، عمیق‌تر از اینهاست.
مشکل اصلی را باید جایی دیگر و در سال‌های پایانی دهه 60 جست‌وجو کرد. همان‌جا که مرحوم هاشمی در کنار افرادی چون حسن روحانی، به یکباره از دل آتشفشان انقلاب، خواب نسخه‌های اقتصادی صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی را می‌دیدند! من پیش از این، 2 نهاد مذکور را عابربانک‌های سابق صدام نامیده‌ام! چرا که بزرگ‌ترین حمایت‌های نظامی، اطلاعاتی و مالی از صدام طی جنگ تحمیلی از سوی دولت‌های پایه‌گذار و پشتیبان همین دو نهاد انجام ‌شد. با این همه، آن سال‌ها مرحوم هاشمی متاثر از فرنگ‌رفته‌هایی که به اشتباه تا همین امروز «چپ!» خوانده می‌شوند، شروع به اجرای افراطی‌ترین نسخه‌های اقتصاد راست یا همان سرمایه‌داری کرد که از سوی همان نهادها دیکته می‌شد.
نسخه‌هایی که دیگر نه بر مبنای اقتصاد کینزی و برای تحقق «دولت رفاه» که بر مبنای اقتصاد بازار آزاد و تنها و تنها برای تامین منافع طبقه‌ای خاص از گردن‌کلفت‌ترین الیت‌های سیاسی و اقتصادی مناسب بود! واضح است ظهور و بروز وزرای مولتی‌میلیاردر و لواسان‌نشین در دل انقلاب اسلامی ایران که به گفته امامش، «دستاورد میلیون‌ها انسان‌ ارزشمند و هزاران‌ شهید جاوید» است نتیجه چیزی جز اجرای نسخه‌های اقتصادی دشمن نبود! صندوق بین‌المللی پول، ابزار «سرمایه‌داری مالی جهانی» یا همان نئولیبرالیسم است. نتیجه روشن اجرای نئولیبرالیسم از دهه 1960 به این سو، اکنون به روشنی در کشورهای غربی قابل مشاهده است. نجومی شدن بدهی دولت آمریکا، ورشکستگی دولت یونان و گرایش مردم آن به احزاب چپ، جنبش فروخفته وال‌استریت، قیام جوانان لندن و پاریس و اعتراضات کارگری مکرر در کشورهای اروپایی که به ضرب سرنیزه سرکوب می‌شود، واقعیت امروز نئولیبرالیسم است!
من نمی‌دانم مدیران صداوسیما چرا هیچ‌گاه به فکر ارائه برنامه‌های تحلیلی از واقعیت امروز اقتصادهای غربی و اعتراضات مردمی در آنجا نمی‌افتند! این را اما می‌دانم که ادعای وجود رفاه در غرب، دروغی شنیع و کثیف است. واقعیت این است که غالب مردم آمریکا و اروپا، تنها کارگران کارتل‌ها و تراست‌های عظیم چندملیتی هستند که باید برای تامین معاش و مالیات سنگین خود، شبانه‌روز بدوند! چه خوب توصیف می‌کند نئولیبرالیسم را آن جامعه‌شناس انگلیسی: «نولیبرالیسم از یک سو طبقه فرودست را که زندان‌ها را پر می‌کنند، مجازات می‌کند. از دیگر سو، فرادستان را که مالکیت زندان‌ها را در دست دارند منتفع می‌کند و طبقه متوسط را از طریق اداره زندان‌ها بر سر کار می‌فرستد!» مستند این مدعا نیز آنکه ایالت کالیفرنیا به عنوان یکی از مهم ترین قطب‌های اقتصادی آمریکا، بزرگ‌ترین برنامه ساخت‌وساز زندان در تاریخ را به اجرا گذاشته است!


مستند دیگر آنکه اخیراً گاردین به نقل از بنیاد خیریه آکسفام، نتایج 60 سال اجرای نسخه‌های عابربانک‌های دیروز صدام را منتشر کرده است! بنا به گزارش گاردین، 42 تریلیاردر نخست دنیا، معادل 3 میلیارد و 700 میلیون نفر از فرودستان ساکن زمین، ثروت دارند و  هر یک روز در میان، یک میلیاردر به جمع میلیاردرهای زمین افزوده می‌شود. طبق گزارش گاردین، 8 میلیاردر بزرگ جهان، معادل نصف جمعیت زمین ثروت دارند و در یک‌سال گذشته به ثروت 50 درصد فرودست زمین حتی یک سنت هم اضافه نشده است! در مقابل، 82 درصد ثروت جهان در سال گذشته به جیب یک درصد جمعیت پولدار آن رفته و فقط «افزایش» ثروت میلیاردرهای جهان در سال گذشته 7 برابر پولی است که برای از بین بردن «فقر مطلق» لازم است! درد اصلی ما اما کجاست؟! درد اساسی  این است که کسانی که در دهه 70 راه عابربانک‌های صدام را پیش پای هاشمی گذاشتند، اکنون مهم‌ترین تئوریسین‌های اقتصادی دولت هستند و هنوز هم همان فرمان‌ها را صادر می‌کنند! و معتقدند جهت اجرای چنان نسخه‌هایی برای رسیدن به توسعه و البته بالاتر! حتی برای حل مشکل آب خوردن مردم! تنها و تنها باید با متولیان عابربانک‌ها دوست شد. بخش خنده‌دار و صدالبته گریه‌آور ماجرا اما این است که بنا به واقعیات روشن تاریخی، عواید چنان رفاقتی، هرگز نصیب قشر فقیر جامعه که بیشترین فشار تحریم و رکود اقتصادی را تحمل می‌کند، نخواهد شد! می‌خواهید بگویید رئیس کمیته امداد گفته روحانی به وعده رفع فقر مطلق عمل کرده است؟! سلمنا! من هم در این مورد سپاسگزار رئیس‌جمهور هستم ولی اجازه دهید بگویم طبق نظریات اقتصاد بازار، دولت باید تنها به فکر نجات بانک‌ها و ابرپولدارها باشد و چنین مسائلی را به سازمان‌های مردم‌نهاد واگذار کند!
پس در نهایت باز هم اجازه دهید به روح خمینی بت‌شکن درود فرستم که پیش از هر سازمان دیگری، دستور تاسیس کمیته امداد را صادر فرمود! و از این بگویم که چپ‌های خط امامی دیروز که حالا اصلاح‌طلب نامیده می‌شوند، در مجلس ششم، با تبر و نیزه به جان برادر تنی کمیته امداد افتادند و جهاد سازندگی را نابود کردند تا حالا معضل حاشیه‌نشینی و مهاجرت روستاییان به عنوان یکی از مهم‌ترین معضلات اجتماعی کشور شناخته شود. خلاصه! خوب شد تیغ‌شان به پر کمیته امداد نگرفت! رسانه‌های اصلاح‌طلب اما با این همه همچنان بر طبل برجام‌پرستی خواهند کوبید و هم به تبع نزدیکی به غول‌های اقتصادی، باز هم آدرس غلط به جامعه خواهند داد. این بازی اما یکجا تمام خواهد شد، چرا که دروغ را پایانی نیست! هشدار بزرگ اینکه: مردم آنوقت دیگر بانیان «فریب بزرگ» را برای همیشه با رای خود حصر خواهند کرد!