روزنامه همدلی
1397/02/23
گزارش میدانی همدلی از اندوه زنان زلزلهزده در کمپ روانشناسان؛ 6 ماه بعد از زمین لرزهای که هنوز میلرزاند
خوش به حال مردگان!همدلی| گروه اجتماعی- «خوش به حال کسانی که در زلزله جان باختند» این جمله با آهی بلند برخاسته از حسرت، حرف مشترک حدود 40 نفر از زنان زلزلهزده سرپلذهاب در دیدار با روانشناسان اعزامی به منطقه زلزلهزده است. شرایط سخت زندگی با آسیبهای روحی- روانی ناشی از زلزله باعث شده است که بسیاری از مردمان زلزلهزده، نه تنها از نجات خود خرسند نباشند، بلکه سقف آرزوهای آنان «مرگ» شود و با حسرت از کسانی یاد کنند که در حادثه زلزله جان سالم به در نبردهاند.
تعدادی از زنهای زلزلهزده سرپلذهابی با لباسهای محلی رنگارنگ و چهرههای تکیده و سوخته از آفتاب، در زیر چادری که به گروه رواندرمانی اختصاص داده شده صف بسته و منتظرند نوبت به آنها برسد که آنان نیز قصه پر غصه خود را از زمانی که شبح مرگ بر سر آنان سایه افکنده بود تا امروز که زندگی نیمبند آنان با چاشنی پسلرزه و در جوار گردوغبار و سروصدای ماشینهای آواربرداری ادامه دارد، برای تیم روانشناسان بازگو کنند.
«دنیا»که در شب زلزله دایی و عموی جوانش را از دست داده است و هنوز آثار زخم زلزله بر صورتش خودنمایی میکند، اولین داوطلب است تا از رنجی که زلزله بر آنان روا داشته است سخن بگوید. دنیا سال دوم دبیرستان است. در رشته تجربی درس میخواند و تا قبل از زلزله آرزوی پزشک شدن را در سر میپروراند اما به گفته خودش، حالا فقط آرزو دارد شب که خوایبد صبح از رختخواب بلند نشود. بدون کوچکترین حرفی سرش را پایین میاندازد و قبل از اینکه صدایش به گوش برسد چشمهای درشت مشکی رنگش پر از اشک میشود. بعد از چندباری که آب دهانش را قورت میدهد برخود مسلط میشود و با صدای لرزان حرفش را آغاز میکند. از آن شب میگوید از لحظههایی که زیر آوار گرفتار شده بود و در تقلای زندگی دست و پا میزد و از اینکه همسایهها با چه مشقتی او را از زیر خروارها خاک بیرون کشیدند. دنیا میگوید: بعد از اینکه از زیر آوار نجات پیدا کردم به شدت ترسیده بودم. داییام هنوز زیر خروارها خاک مدفون بود. مادرم که خود نیز از زیر آوار نجات پیدا کرده بود سراسیمه به کمک داییام شتافت که او را از زیر آوار نجات دهد اما من که بهشدت ترسیده بودم مانع شدم. میترسیدم مادرم برود و او نیز زیر آوار گرفتار شود. دنیا به اینجا میرسد هقهقاش بلند میشود. در حالی که دست و پایش بهشدت میلرزد با صدای حزنانگیزی ادامه میدهد: بعد از چند ساعت همسایهها داییام را از زیر آوار بیرون کشیدند، اما او دیگر شانسی برای زنده ماندن نداشت. من شانس زنده بودن را از او گرفتم. داییام بعد از چند باری که خون بالا آورد برای همیشه چشم از جهان فرو بست. دنیا به اینجا که میرسد صورتش را با دستانش میپوشاند، بلند میشود و هقهقکنان به گوشهای از چادر میخزد. مادر دنیا میگوید: دنیا خود را در مرگ داییاش مقصر میداند و این موضوع باعث افسردگی شدید او شده است. طوری که چندین بار اقدام به خودکشی کرده است که خوشبختانه موفق نشده است.
در حالی که دنیا به گوشهای خزیده است و به آرامی گریه میکند؛ شهلا یکی دیگر از زنان حاضر در جمع خود را به تیم روانشناسان نزدیک میکند و در حالی که به شدت فرزند دوسالهاش را در آغوش میفشارد او نیز از شب زلزله میگوید. از شبی که خود و فرزندش در زیر خروارها خاک مدفون شده بودند. شهلا میگوید: خانه بر سرم خراب شده بود و من در کنجی گیر افتاده بودم. توان جابهجایی نداشتم. فرزندم در چند قدمی من هم زیر آوار گرفتار شده بود و در حالی که بهشدت ترسیده بود مدام فریاد میزد و کمک میخواست. با او فاصله زیادی نداشتم، اما چون بخشی از بدنم زیر آوار بود دستم به او نمیرسید که او را آرام کنم. هوا کم بود و فرزندم به سختی نفس میکشید. صدای کمکخواهی ما به جایی نمیرسید و من همچنان شاهد زجر کشیدن فرزند سه سالهام بودم. در شرایطی که از همه جا قطع امید کرده بودم فکری به ذهنم رسید که فرزندم را از این عذاب خلاص کنم. به سختی خودم را به سمت فرزندم کشاندم. حالا دیگر دستم تا کنار صورتش میرسید. تمام توانم را در دستانم جمع کردم و در حالی که دستانم را روی دهانش قرار دادم بهشدت فشار دادم که بلکه او را خفه کنم تا بیشتر از آن زجر نکشد. در همان زمان که من به قتل دختر کوچولویم کمر همت بسته بودم نیروهای امدادی من و فرزندم را از زیر آوار سالم بیرون کشیدند. اما درست از همان ساعتهای اولیه نجات تا امروز نتوانستم خود را از آن کابوس رها کنم. هر لحظه صحنهای که در حال خفه کردن فرزندم بودم جلوی چشمانم رژه میرود و چشمان کودک خردسالم که چگونه در عین بیپناهی و با ناباوری و ترس به من زل زده بود در ذهنم تکرار و تکرار میشود، به طوری که اکنون به مرز جنون رسیدهام. زنان همسایه شهلا میگویند: شهلا بعد از آن واقعه سلامت روانی خود را از دست داده است و چندین نوبت فرزندش را آن چنان سخت در آغوش فشرده است که اگر همسایهها به وقت نمیرسیدند احتمال مرگ دختر خردسالش وجود داشت.
چند ماه از زلزله 3/7ریشتری سرپلذهاب گذشته است. تب پوشش خبری ماجرا خوابیده است و همه به دنبال درج خبرهای روز از بالا رفتن قیمت دلار گرفته تا خروج آمریکا از برجام و... شدهاند. مردم نیز که روزهای اول وقوع زلزله برای کمک کردن به مردم زلزلهزده صف میبستند و رژه کمنظیری را ساختند هبجانشان فروکش کرده است. غبار فراموشی نیز بر سر مردمانی که تا همین چند ماه پیش سرتیتر رسانههای خارجی و داخلی بودند به آرامی نشسته است، بسیاری از زلزلهزدگان هم اکنون در چادرهای هلال احمر زندگی میکنند و به امید ساخته شدن خانه توسط دولت به سر میبرند. زندگی در زیر سقف لرزان چادر که نه تاب گرما و نه سرما را دارد، شرایط روحی به مراتب سختتر و شدیدتر از هفتههای اول را برایشان رقم زده است.
مطالعات نشان میدهد که بعد از حوادث دردناک طبیعی مانند زلزله تا مدتی اوضاع بسیار خوب است، چون یک حرکت عمومی درحمایتهای عاطفی و روانی در جهت کمک به مردم زلزلهزده اتفاق میافتد. از همه طرف پیغام کمک و وعده بازسازی میرسد و جامعه زلزلهزده تحت حمایت شدید قرار میگیرد. اما بعد از یکی دو ماه حمایتهای انسانی کمکم کمرنگ میشوند و فروکش میکنند و به همین دلیل اوضاع مناطق زلزلهزده رو به وخامت میرود.
«بنفشه امیری» یکی از روانشناسانی است که در قالب یک تیم رواندرمانی به منطقه اعزام شده است. او بار اول نیست که به منطقه زلزلهزده اعزام شده، در روزهای ابتدایی زلزله نیز در منطقه حضور داشته است. این روانشناس از نزدیک شاهد خیلی از رنجهای مردم زلزلهزده سرپلذهاب بوده است. او با یادآوری روزهای ابتدایی زلزله با بیان اینکه امکان ندارد کسی از زلزله بدون عوارض روانی بیرون بیاید، به همدلی گفت: روزهای ابتدایی زلزله با عدهای از روانشناسان به سرپل ذهاب آمدم و صحنههای دردناک زیادی را شاهد بودم. با وجود اینکه حالا ماهها از آن تاریخ میگذرد اما تصویرهای غمانگیزی که در سکوت و تنهایی به سراغ من به عنوان یک روانشناس و کسی که تنها یک هفته از واقعه سرپلذهاب را به چشم دیده است، میآید که فراموش ناشدنی است. حال تصور کنید کسانی که با یک زمین لرزه 3/7 ریشتری علاوه بر این که تمام اموال و دارایی خود را از دست دادهاند، بلکه خانواده و تکیهگاه عاطفی و انسانی خود را فقط در چند ثانیه از دست دادهاند، چه شرایطی بغرنجی را تحمل میکنند.
امیری ادامه داد: متاسفانه حجم بلا آنقدر زیاد است که از حد تحمل بسیاری از مردم خارج شده است. عده زیادی از مردم افکار منفی و مزاحم دارند و در صورت درمان نشدن هر چقدر از زمان حادثه بگذرد این اختلالات بیشتر میشود و به تبع آن آسیبهای روحی -روانی نیز بیشتر میشود. وی افزود:در زلزله کرمانشاه، زمین کمتر از یک دقیقه لرزید اما بهخاطر شدت مصیبتهای وارده بر مردم، آنها باید تا سالها تاوان پس بدهند.
«علی قدیمی» یکی دیگر از روانشناسان در مورد وضعیت روحی -روانی مردم زلزلهزده به همدلی گفت:مشکلات روحی- روانی، خودآزاری، استرس و نوعی سردرگمی و یاس همراه با ترس از احتمال تکرار واقعه مهمترین مشکلاتی است که خانوادهها و مناطق زلزلهزده کرمانشاه با آن روبهرو هستند.
وی در ادامه افزود: ظرفیت روانی افرادی که زلزله زندگیشان را دگرگون کرده، متفاوت است و همگی از توانایی روانی یکسانی برای سالم بیرون آمدن از این بحران برخوردار نیستند. فروپاشی روانی با آنها کاری کرده که برخی تا مرز خودکشی پیش رفتهاند. حس یاس و تنهایی ایجاد شده پس از این واقعه بسیاری از زلزلهزدهها را تنها نگذاشته است. با این که گروههای امداد و نجاتی که به منطقه اعزام شدهاند به همراه خود روانشناس و روانپزشک بردهاند، اما قطعا روند پیگیری ودرمان این افراد طولانی خواهد بود. وی افزود: بر اساس نظرسنجی جامعهشناسان و روانشناسان اوضاع روانی مردم حاد است و اقدام به خودکشی در بین زلزلهزدهها بسیار به چشم میخورد.
قدیمی ادامه داد: برای بسیاری از افراد این ذهنیت پیش آمده است که در کمک کردن به عزیزانشان سهلانگاری کرده و آنان مقصر مرگ آنان هستند. این سرزنش درونی در اغلب افرادی که به روانشناسها مراجعه کردهاند وجود داشته است. در صورتی که زمانی که پای صحبت آنان مینشینیم به این واقعیت پی میبریم که اغلب آنان نقشی در جریاناتی که خود را مقصر آن قلمداد میکنند نداشتهاند.
وی گفت: دو چیز اساسی برای کمک به زلزلهزدگان از لحاظ آسیبهای روحی بسیار مهم است. اول وجود شبکه حمایت عاطفی است و دوم وجود مراکز مددکاری اجتماعی است که در این گونه موارد لازم است با برنامهریزی سرویسهای لازم را برای جبران فقدان شبکه عاطفی ارائه شود.
سایر اخبار این روزنامه
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار شرکت کنندگان در کنگره «نقش شیعه در پیدایش وگسترش علوم اسلامی»:
«همدلی» درباره آمارهای رسمی و غیر رسمی خودکشی برخی کارگران گزارش می دهد نقطه آخر؛جایی به نام خودکشی
آیین بزرگداشت قانون نواز شهیر ایرانی تحت تاثیر با یاد زنان بی بضاعت ایران؛ بانوی خنیاگر، هدیه را هدیه داد
جواد یساری پس از سالها مجوز گرفت اما اهالی موسیقی چندان به آینده امیدوار نیستند
قهرمانی دوباره تیم ملی فوتسال زنان ایران در آسیا دخترانِ افتخار
گزارش میدانی همدلی از اندوه زنان زلزلهزده در کمپ روانشناسان؛ 6 ماه بعد از زمین لرزهای که هنوز میلرزاند
مقامات اروپایی از جداکردن سرنوشت خود از ایالات متحده میگویند مقاومت اروپایی
به آیندهای بهتر بیندیشیم
ضرب الاجل آمریکا به خریداران نفت ایران
پایکوبی بر مزار برجام
معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیطزیست تاکید کرد: بهرهگیری از ظرفیت تالابها برای گردشگری


