به مناسبت درگذشت آخرین سردبیر نشریه طنز توفیق؛

فاطمه روشن- محمدعلی جمالزاده «توفیق» را آیینه‌ای می‌دانست که چهره عامیانه معشوقه‌اش (زبان فارسی) را در آن می‌دید و دکتر محمد مصدق آن را بهترین نشریه آن زمان می‌دانست. «چو حق تلخ است، با شیرین زبانی/ حکایت سرکنم، آنسان که دانی». خاندان توفیق زبان طنز را برای انتقاد از حکومت انتخاب کرده بودند و این شعر را شعار همیشگی «توفیق» میدانستند. توفیق هفته‌ای نامه‌ای فکاهی با نیم قرن فعالیت بود که بسیاری آن را بهترین و تاثیرگذارترین نشریه طنز تاریخ مطبوعات ایران می‌دانند. تاثیرگذاری و حفظ استقلال توفیق تا آنجا پیش رفت که در دوره نخست انتشار این نشریه، دکتر احمدی معروف را به سراغ حسین توفیق (موسس توفیق) فرستادند تا او را از بین ببرد. تاثیرگذاری این نشریه در دوره‌های بعد هم واکنش‌های مختلف حاکمیت را به دنبال داشت و به گفته حسین توفیق آخرین سردبیر این نشریه هربامداد پیش از چاپ مامورین سانسور با نردبان وارد چاپخانه می‌شدند و صفحات توفیق را می‌دیدند و سانسور می‌کردند. فشارها ادامه داشت تا اینکه در سال 1350 توفیق به دستور مستقیم هویدا، نخست وزیر وقت توقیف شد و دیگر به چاپ نرسید.
توفیق، از قاجار تا پهلوی
سال 1301 بود و زمان پادشاهی احمدشاه. حسین توفیق امتیاز نشریه‌ای فکاهی را گرفت و اسمش را هم گذاشت «توفیق». اوضاع خوب بود تا اینکه رضاشاه قدرت را در دست گرفت: «تا پیش از قدرت گرفتن رضاشاه، روزنامه فکاهی توفیق انتقادات ملایمی را از دستگاه حاکم می‌کرد اما به تدریج که رضاشاه قدرت گرفت، فضای اجتماعی و سیاسی به تدریج بسته و کار برای اکثر نشریات، از جمله توفیق بسیار سخت شد. تا سال 1317 توفیق مشی انتقادی نداشت و بیشتر با محتوای شعر، نثر و آگهی به چاپ می‌رسید.» اینها را حسین توفیق در گفت‌وگویش با ماهنامه مدیریت ارتباطات گفته بود. او درباره مرگ موسس مجله توفیق توضیح داده بود: «مرحوم توفیق را بی‌خود و بی‌جهت دو بار به زندان انداختند. چون از روزنامه انتقادی او استقبال خوبی شده بود و طبعا خیلی‌ها روش او را نمی‌پسندیدند و نمی‌خواستند این انتقادها وجود داشته باشد. دفعه دومی که به زندان افتاده بود، برای اینکه او را به قتل برسانند، پزشک احمدی را سراغش می‌فرستند اما پزشک احمدی پس از معاینه توفیق به آنها می‌گوید این شخص به بیماری سینه‌پهلو مبتلا شده و تا یکی، دو هفته دیگر خودش خواهد مرد. همان زمان حسین توفیق آزاد شد و پیش‌بینی احمدی درست از آب درآمد و پس از دو هفته فوت کرد.»
دوره دوم توفیق


پس از مرگ حسین توفیق، مجله توفیق دچار توقف شد تا اینکه ۱۳۱۹ با مدیریت فرزندش، محمدعلی توفیق، دوره دومش آغاز شد و تا کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ ادامه داشت. در این دوره، پس از شهریور سال ۱۳۲۰،فضای سیاسی کمی بازتر شد. از این‌رو، مطالب توفیق، با حفظ روش فکاهی و طنزآمیز خود، همانند اغلب جراید دیگر، سیاسی و انتقادی شد.
بی‌ثباتی سیاسی به سبب ناپایداری دولت‌ها دستمایه اصلی توفیق برای انتقاد از دستگاه حاکم بود که توقیف‌های پی در پی را به دنبال داشت. دلایل توقیف هم متعدد بود از جمله در اسناد سال‌های ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ آمده ‌است که فرمانداری نظامی مندرجات نشریه توفیق را خلاف مصالح کشور و سیاست دولت تشخیص داده و دستور توقیف آن را به شهربانی کل کشور صادر کرده‌ است. علاوه بر این یکی دیگر از موضوعات اصلی توفیق انتقاد از عملکرد نخست‌وزیران بود و برای آنها اسم‌های طنزآمیز می‌ساخت. انتقادهای طنزآمیز مداوم از عبدالحسین هژیر نخست‌وزیر ایران در سال۱۳۲۷ شمسی، توقیف دو هفته‌ای (از ۹ تا ۲۳ تیر ۱۳۲۷) توفیق را درپی داشت که در این فاصله روزنامه دنیای امروز با مدیریت حسین فرشید به‌جای آن منتشر شد. نوروز ایران به مدیریت ع. نوروزی و مستحکم به مدیریت اسداللّه زکی‌زاده شبستری هم با درج عبارت «توفیق توقیف است» در پیشانی نشریه، پیام توفیق را انتقال می‌دادند.
خط مشی توفیق در دهه ۱۳۲۰ شمسی ضداستعماری بود. این جهت‌گیری توفیق را جزو جراید چپ قرار داده بود. سال ۱۳۲۹ شمسی و دوره نخست‌وزیری رزم‌آرا در فهرست شهربانی کل کشور توفیق در جرگه جراید متمایل به چپ قرار داشت که دولت درصدد جلوگیری از انتشار آنها بود. توفیق در سال‌های اوج‌گیری ملی‌شدن صنعت نفت، ضمن حمایت از ملی‌شدن نفت و ملی‌شدن شیلات، همچنان از دولت‌ها انتقاد می‌کرد.
مطبوعات در دوره مصدق
حسین توفیق درباره شرایط مطبوعات پس از روی کار آمدن مصدق توضیح داده بود: «طبق قانون مطبوعات، دولت اجازه دخالت در مطبوعات را نداشت. مصدق هم که نخست‌وزیر شد از آنجا که انسان قانونمندی بود، همیشه و در همه حال خود را ملزم به اجرای قانون می‌دانست. برای مثال در زمان تصدی‌گری مصدق، مخالفان او یعنی باند انگلیسی‌ها یک روزنامه فکاهی به اسم«کی به کیه» درمی‌آوردند و در آن رکیک‌ترین فحش‌های ناموسی را به مصدق می‌دادند. یک بار که به بدترین نحو ممکن مادر مصدق را مورد هتاکی قرار داده بودند، دادستان تهران پیش مصدق رفته و پرسیده بود: «حالا دستور می‌فرمایید چه کار کنیم؟» مصدق جواب گفته بود: «من چه کاره هستم؟ هر چه قانون مقرر داشته است، انجام دهید.» ایشان به هیچ عنوان مسایل شخصی را در اجرای قانون دخالت نمی‌داد.
توفیق از درگیری با دربار پرهیز می‌کرد ولی در بحبوحه وقایعی که به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ انجامید، در مقاله‌ای با عنوان «فتنه روسیاه»، با تندی از شاه محمدرضا پهلوی انتقاد کرد. محمدعلی توفیق به خاطر این مقاله ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در دفتر نشریه بازداشت شد و نخست در قلعه فلک‌الافلاک زندانی شد و بعد به جزیره خارک تبعیدش کردند. او پس از یک سال آزاد شد مشروط بر اینکه فعالیت سیاسی نداشته باشد. پس از کودتا فهرست جرایدی که اجازه فعالیت داشتند، منتشر شد اما خبری از نام توفیق در بین آنها نبود و به این ترتیب انتشار این نشریه تا پایان سال ۱۳۳۶ شمسی، به مدت چهار سال و هفت ماه متوقف شد.
دوره سوم توفیق
سال ۱۳۳۷ محمدعلی توفیق نام روزنامه توفیق و حق‌التالیف ۳۲ سال مندرجات آن را رسما به برادران توفیق یعنی حسن، حسین و عباس توفیق که در سال‌های آخر دوره دوم از اعضای تحریریه توفیق بودند، واگذار کرد. انتشار این دوره پرسروصدای توفیق زیر فشار شدید سانسور و با توقیف‌های مکرر تا سال ۱۳۵۰ شمسی ادامه یافت. در این دوره ظاهر نشریه تغییراتی کرد از جمله جلدش رنگی و صفحاتش به تدریج بیشتر شد. «توفیق روزنامه‌ای‌ست ملی و مستقل که به هیچ حزب و دسته و جمعیتی بستگی ندارد» و «ارگان رسمی حزب خران» در پشت جلد وابسته نبودن توفیق به هیچ گروهی را یادآور می‌شد. حسین توفیق در این باره گفته بود: «در سال‌های ششم و هفتم صدارت هویدا، فشارها بسیار زیاد شد و به ما هم می‌گفتند یا باید شراکت با دولت را بپذیرید یا اینکه تعطیل کنید. حتی در مقاطعی با فشار از ما می‌خواستند که عضو حزب رستاخیز هم بشویم. ما به شدت تحت فشار بودیم و می‌گفتند باید عضو حزب ما شوید. از طرف دیگر هم می‌گفتند که چرا عکس اعلیحضرت را در توفیق چاپ نمی‌کنید و مانند سایر نشریات سفارشی، برای دولت تبلیغات نمی‌کنید. ما ابتکاری به ذهن‌مان رسید که توفیق را «ارگان رسمی حزب خران» معرفی کنیم و دو صفحه از وسط مجله را به نشر اخبار خرکی حزب خران اختصاص دهیم.» شماره نخست با استقبال مردم مواجه شد به‌طوری‌که سهمیه شهرستان‌ها هم در تهران توزیع شد.
انتقادات بیشتر زیر تیغ سانسور
توفیق در دوره سوم انتشار بسیار موفقیت‌آمیز خود و با انتقادات صریح و اساسی بسیار محکم و بی‌پروا ولی شیرین، رونقی بیشتر از دهه ۱۳۲۰ هـ. ش پیدا کرد. سرمقاله‌ها با امضای «کاکاتوفیق» و دیگر مطالب آن با انتقادی طنزآمیز اوضاع اجتماعی چون گرانی و بیکاری، بی‌عدالتی، فقر، عدم مساوات و مانند اینها بود و انتقاداتی بسیار قوی‌تر و شیرین‌تر، از هیات حاکمه، نخست‌وزیران، وزرا و نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا. اما توفیق به خاطر این انتقادات فشارهای بیشتری را هم تحمل می‌کرد. حسین توفیق شدت و ضعف سانسور مطبوعاتی در دوره‌های مختلف را متفاوت می‌دانست و می‌گفت: «در زمان نخست‌وزیری اسدالله علم نمی‌توانستیم کاریکاتور نخست‌وزیر را بکشیم اما در همان زمان هم مثلا در ماه محرم کاریکاتوری داشتیم و در آن به جای شخص علم «به صورت نمادین» یک علم عزاداری را کشیده بودیم و روی آن نوشته بودیم «علم». در کنار آن یک کتل هم کشیده بودیم و روی آن نوشته بودیم «کتل». کمی آن طر‌ف‌تر یک دسته مشغول سینه‌زنی بودند و کاکا توفیق -شخصیت نمادین نشریه توفیق- روی چهارپایه رفته بود و نوحه می‌خواند: «گفتی که نان ارزان کنم، کو نان ارزانت... عمه‌ات به قربانت، عمه‌ات به قربانتگفتی که مجلس وا کنم، کو باغ و بستانت... عمه‌ات به قربانت، عمه‌ات به قربانت»
هویدا گفت کاریکاتور من را بکشید
حسین توفیق به دیدارش با هویدا پیش از نخست وزیری اشاره و گفته بود: « در زمان نخست‌وزیری حسنعلی منصور سانسور شدت بیشتری گرفت. در آن زمان در ملاقاتی با امیر عباس هویدا که فکر می‌کنم وزیر یا معاون نخست‌وزیر بود، گفتم که توفیق را خیلی سانسور می‌کنند و حتی تحمل انتقاد فکاهی را هم ندارند که هویدا گفت: «خب، کاریکاتور من را بکشید»! از اتفاق پس از منصور، هویدا نخست‌وزیر شد. او در اوایل کار، هر هفته به توفیق تلفن می‌کرد و از چاپ کاریکاتورهایش تشکر می‌کرد. حدود دو سال که گذشت، هویدا هم به انتقادات حساس شد و سانسور توفیق را تشدید کرد. مثلا وقتی هویدا به هندوستان می‌رفت، در فرودگاه گفت که به قصد خدمت به مردم ایران، به هندوستان می‌رود. ما کاریکاتوری کشیدیم و نوشتیم: «بزرگ‌ترین خدمت به مردم ایران این است که بشوی نخست‌وزیر هندوستان!» توفیق درباره سانسور و فضای حاکم بر مطبوعات در زمان هویدا هم گفته بود: «هر هفته هنگام چاپ توفیق، ساعت سه - چهار صبح ماموران سانسور با نردبان وارد چاپخانه می‌شدند و صفحات توفیق زیر چاپ را می‌دیدند و سانسور می‌کردند و این فضا بر مطبوعات حاکم بود. البته تنها این نبود و هویدا روش‌های دیگری هم برای کنترل مطبوعات به کار می‌گرفت. مثلا در زمان هویدا به جز سانسور روش دیگری هم باب شده بود و دولت به برخی نشریات پول می‌داد و با صاحب آن نشریه شریک می‌شد و پس از شراکت، سردبیر و خطی مشی آن را مستقیم و بی‌واسطه تعیین می‌کرد.»
انتقادات توفیق از نخست وزیران از دکتر منوچهر اقبال شروع شده بود و به دوران نخست‌وزیران بعدی، دکتر علی امینی، اسدالله عَلَم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا رسید ولی هویدا در صدد برآمد که نشریه فکاهی دیگری را که خود بر آن نظارت داشته باشد، در مقابل توفیق عَلَم کند؛ ازاین‌رو، با کمک مالی، امتیاز مجله فکاهی کاریکاتور را به محسن دولّو واگذار کرد و تعدادی از طنزنویسان توفیق در آن مجله مشغول شدند. توفیق همچنان موفق بود، تا اینکه در تیر ۱۳۵۰ به دستور هویدا برخلاف قانون توقیف شد. هرچند مقامات دولتی سند و مدرکی دال بر توقیف توفیق به‌جا نگذاشتند ولی مدیران توفیق برای دستیابی به اسناد توقیف، نامه‌هایی به شهربانی‌های کشور فرستادند. پاسخ شهربانی‌ها به‌همراه تعدادی صورت‌مجلس، حاکی از توقیف نشریه توفیق از سوی دولت به دست برادران توفیق افتاد و براساس آن علیه توقیف غیرقانونی توفیق به دادگستری شکایت کردند. این کار خشم هویدا را افزون کرد و به دستور او تمام نشریات مربوط به توفیق (مجله صرفا فکاهی توفیق ماهانه، سالنامه صرفا فکاهی توفیق و 14 جلد کتاب‌های توفیق) برخلاف قانون توقیف، جمع‌آوری و مقوا شد و چاپخانه توفیق نیز لاک‌ومهر و تعطیل شد.
آخرین بازمانده
بهار 96 با خبر مرگ حسین توفیق، آخرین سردبیر مجله توفیق آغاز شد. او که ۱۳۰۸ بود از عفونت ریه رنج می‌برد و هشت روز آخر عمرش را در کما بود، در بیمارستان فیروزگر تهران دارفانی را وداع گفت. توفیق پس از توقیف مجله در سال ۱۳۵۱ فعالیت مطبوعاتی نداشت اما گفته می‌شود او چند سالی در فکر احیای دوباره این نشریه بود اتفاقی که با مرگش محقق نشد.