من و آزمایشگاه معیری!

محمد‌رضا ستوده- هر کس دو عنوان کتاب چاپ کند، صندوق حمایت از هنرمندان و نویسندگان آن شخص را بیمه می‌کند. من سه عنوان کتاب چاپ کردم. خانه کتاب به این صندوق نامه داد که این آقا(یعنی من) را بیمه کنید. این صندوق یک نامه زد به شعبه پنج بیمه تامین اجتماعی. ساعت 10 صبح برای ثبت‌نام اولیه به شعبه مربوطه رفتم. صد نفر جلوی من بودند! ساعت 2:30 نوبتم شد. گفتند برای آزمایش برو بیمارستان معیری. رفتم آنجا. آزمایش دادم. هفته بعد رفتم جواب را گرفتم. مسوول آزمایشگاه گفت: برو کمیسیون اجتماعی طبقه پایین. رفتم آنجا.
مسوول کمیسیون: نباید اینجا آزمایش می‌دادی. کمیسیون از اینجا رفته؟
من: پس شما چرا اینجایی؟!
مسوول کمیسیون: منم امروز فردا میرم. باید بری مرکز درمانی ابوریحان.


رفتم سراغ مسوول آزمایشگاه.
من: خانوم! مسوول کمیسیون میگه کمیسیون از اینجا رفته. دیگه کار آزمایش بیمه انجام نمیدن
مسوول آزمایشگاه: راست میگه...کمیسیون کم‌کم داره از اینجا میره. تقریبا رفته
من: یعنی چی؟ یا رفته یا نرفته دیگه... کم‌کم داره میره یعنی چی؟
مسوول آزمایشگاه: منظورم اینه هستن ولی کار انجام نمیدن
من: اگه کار انجام نمیدن واسه چی هستن؟
مسوول آزمایشگاه: نمی‌دونم چی بگم...
من: شما مگه فرم منو نخوندی‌؟ اگه اینجا نوشته من باید ابوریحان آزمایش بدم چرا از من آزمایش گرفتی؟
مسوول آزمایشگاه: من چه می‌دونم...شما اومدی نشستی توو نوبت مام گرفتیم. شما باید خودت می‌خوندی فرمو.
من: به من زبونی گفتن برو معیری منم اومدم. شما حقوق می‌گیری که فرمو بخونی که چیزی اشتباه نباشه من که حقوق نمی‌گیرم بابت این کار!
مسوول آزمایشگاه: چه می‌دونم. نخوندم دیگه.
من: نخوندی دیگه؟ من الان برم دوباره آزمایش بدم چون شما نخوندی دیگه؟‌
مسوول آزمایشگاه: حالا برو پیش کمیسیون شاید قبول کرد.
من: اصن گور بابای بیمه و هر چی که هست..به من بگو وقتی می‌دونستی کمیسیون از اینجا رفته واسه چی آزمایش گرفتی از من؟
مسوول آزمایشگاه: گفتم شاید گفتن از شما بگیریم
من: رییست کجاس؟
مسوول آزمایشگاه: نیستش.
من: وسط وقت اداری ساعت 11 رییست چرا توی محل کارش نیس؟
مسوول آزمایشگاه: نمی‌دونم
من: شما چی رو می‌دونی؟ بگو من اونو بپرسم
مسوول آزمایشگاه من را نگاه می‌کند و هیچ جوابی نمی‌دهد.
قیمت لحظه ای ارز دیجیتال