سید علیرضا کریمی‌‌ سردبیر

تکلیف با «دشمن» مشخص است اما امان از «دوست بد».دشمن از روبرو خنجر می‌زند و تکلیف اش مشخص است اما «دوست بد» از پشت.یعنی در شرایطی که احساس می‌کنید تکیه گاهی دارید به یکباره پشتتان خالی می‌شود و آنچه نباید بشود، می‌شود.قصه دلواپسان وطنی و نوع ارتباط شان با ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه دقیقا همین است.
وزارت خارجه روسیه روز پنج شنبه رسما اعلام کرده که قدس غربی را به عنوان پایتخت اسراییل به رسمیت می‌شناسد.این کشور در واقع جلوتر از اروپا و حتی «آمریکای ترامپ» به خواست نتانیاهو جامه عمل پوشانده است.ناگفته پیداست قدس چه غربی و چه شرقی آن ، از چه درجه اهمیتی برای جهان اسلام برخوردار است.تا جایی که نزدیکان رییس جمهور جدید الورود آمریکا به او توصیه کردند حداقل از این مورد از وعده‌های خود عقب نشینی کند چرا که تبعات ناخوشایندی برای این کشور به همراه
خواهد داشت.ترامپ هم به مشاور‌های خود
در کاخ سفید اعتماد کرد و در یک چرخش آشکار مواضع خود را نسبت به درخواست اسراییل تغییر داد.اما اکنون «روسیه پوتین» در این موضوع پیشقدم شده است.یعنی کاری که ترامپ توان اجرای آن را نداشت پوتین انجام داده است.


طبق قواعد دیپلماسی منافع ملی و کشور ارجح بر هر موضوع دیگری است و در دنیای بین الملل هیچ گاه دوست و دشمن دائمی‌وجود ندارد. فلذا نباید انتظار داشت فی المثل پوتین مصلحت خود،دولت،کشور
و مردمش را رها کند و برای منافع ما
قدم بردارد.این انتظار آنقدر پیش پا افتاده است
که نیازی به تفسیر بیشتر ندارد.اما
صد افسوس که برخی دلواپسان داخلی از درک
این موضوع ناتوان و عاجز هستند.آنان به همراه رسانه‌های‌شان در طول سال‌های گذشته و همزمان با سیاست نگاه به شرق احمدی نژاد به گونه ای القاء نمودند که گویی پوتین سینه چاک ایران است!اما علیرغم سانسورهای خبری و تحلیلی بارها به اثبات رسید که روس‌ها طبعا به دنبال منافع خود هستند و طبق قاعده مرسوم دستی که طرف ما دراز کرده اند دست دوستی نیست بلکه دستی است که ظاهر خوب و آبرومندی دارد اما گاهی پشت آن سناریویی وجود دارد.
به عبارت دیگر می‌توان اینگونه گفت که اقدام پوتین در به رسمیت شناختن قدس غربی به عنوان پایتخت اسراییل اقدامی‌طبیعی و مجیزگویی خارج از عرف دلواپسان داخلی از وی غیر طبیعی است.
سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان
از جمله چهره‌های باهوش عرب و مقاومت است.
او بارها ثابت نموده دیپلماسی را خوب درک می‌کند و می‌داند کجا باید چه بگوید و کجا چه نگوید.اظهارات اخیر او در مورد نقش روسیه در سوریه که در گفتگویی با صدا وسیما بیان شد می‌تواند سرمشق دلواپسان وطنی باشد.وی گفته بود:
« روسیه جزئی از محور مقاومت نیست . در برخی پرونده‌ها با روسیه اشتراک نظر و در برخی دیگر اختلاف نظر داریم.»این درحالیست که در داخل برخی چنین فکر نمی‌کنند و قصد دارند تمام
تخم مرغ‌های خود در سبد روسیه و پوتین را بعضا در حد یک اسطوره بالا بیاورند.نمونه چنین نگاهی کیهان نشینان هستند.وقتی پوتین آذرماه سال 1394 به تهران آمده بود حسین شریعتمداری در یاداشتی غلو آمیز جایگاه رییس جمهور روسیه را تا عرش بالا برد.او نوشته بود : «اهمیت سفر پوتین به ایران را باید کیلومترها آن سوتر از تهران و در سوریه دید. هماهنگی و همکاری مسکو و تهران در سوریه، حالا به یک جبهه مهم و تاثیرگذار بدل شده و غرب را نگران کرده است. اصلی‌ترین نگرانی غرب این است که اتحاد ایران و روسیه، جبهه‌ای نو در مسائل جهانی و منطقه‌ای گشوده است که در آن غرب دیگر حرف اول را نمی‌زند.»فقط کافی است این نوشته را با گفته‌های سید حسن نصرالله مقایسه نمایید تا پی ببرید اولا انقلابی بودن به معنی بی تدبیری نیست و ثانیا پوتین چگونه باید به اثبات برساند فقط به دنبال منافع کشور خود است!