خالصانه و مخلصانه با وزیر

وزیر آموزش و پرورش روز سه‌شنبه استیضاح می‌شود. صرفنظر از عملکرد یکساله این وزیر او و تیم ضعیف رسانه‌ای‌اش، اخیرا رویکردی را داشته‌اند که تا حدودی شائبه‌برانگیز است. القصه اینکه اگر این روزها گذرتان به تلویزیون بیفتد شاهد خواهید بود که حضور وزیر آموزش و پرورش در این رسانه بیش از سایر وزراست. شاید گفته شود که این موضوع اتفاقی است اما وقتی‌ دقیق‌تر به کیفیت حضور وزیر در تلویزیون می‌نگرید مبرهن می‌شود که این حضور نه تنها طبیعی نیست بلکه رپرتاژگونه است. آری؛ فی‌المثل در یکی از این شوها، آقای وزیر به صورت اتفاقی وارد مدارس می‌شود تا مثلا از نحوه ثبت‌نام‌ها و مشکلات اولیاء و دانش آموزان باخبر شود. اما نوع حضور وزیر، واکنش‌ها، اظهارات و حتی بعضا لوکیشن‌ها تماما مصنوعی و طبعا توی ذوق می‌زند. البته نباید بی‌انصافی کنم. در تمام این برنامه‌هایی که دوربین صدا و سیما به دنبال وزیر افتاده است فقط یک بخش آن طبیعی به نظر می‌رسید و آن هم آنجا بود که وزیر محترم به زور خود را میان
دانش آموزان جای داده است و بحث بازی فوتبال و کل‌کل‌های مرسوم شکل می‌گیرد. در این میان یکی از دانش آموزان خطاب به وزیر می‌گوید: «ما که همه چی رو باختیم اینم روش.» آقای وزیر هم در واکنش به این جمله تلخ و زهرگونه دانش‌آموز
قهقهه می‌زند. فکر می‌کنم فقط و فقط در طول این روزهایی که نمایش «وزیر کارآمد و مردمی» درحال پخش بوده تنها این سکانس محل تامل و واقعی به نظر می‌رسد.
مرز میان پوپولیسم و مردمی بودن باریک است. می‌توان مردمی بود اما نمایش اجرا نکرد. می‌توان مردمی بود اما حقه نزد. بلانسبت آقای وزیر، نمایش بی‌عمل و یا سوءمدیریت داشتن کلاهبرداری بزرگی است. وزیر محترم آموزش و پرورش اشتباه مهلکی را کرده که همزمان با زمزمه طرح استیضاح خود، دوربین صدا و سیما را همراه خود کرده و به این مدرسه و آن مدرسه می‌رود. به‌واقع این رفتارها نمی‌چسبد.


اگر هم حسن نیتی باشد تر و خشک با هم سوخته و ویترین ناخوشایندی به وجود می‌آید. خیلی ساده و رک می‌شود از وزیر و خدم و حشم ایشان پرسید چرا سال گذشته که ایشان از مجلس رای اعتماد گرفته بودند به مدرسه‌ها نمی‌رفتند و یا اگر می‌رفتند چرا از دوربین‌های صدا و سیما خبری نبود؟
این شائبه‌ها حزن‌انگیز است. ماستمالی سوءمدیریت‌ها به مدد رسانه غم آلود است. تطمیع رسانه برای وارونه نمایی فاجعه است. اصل‌ها را رها کرده‌ایم و چسبیده‌ام به حواشی. مدیریت واقعی که نشانه‌های آن هویدا باشد به متاعی نایاب تبدیل شده است. نه تنها وزیر آموزش و پرورش بلکه تمام مدیران نظام اگر عملکرد موثر و مفیدی داشته باشند نیازی نیست آنان به دنبال رسانه باشند. رسانه خودش بو می‌کشد و به سمت آنان می‌آیند. دل ما روزنامه‌نگارها
لک زده برای درج یک خبر و گزارش خوب و مثبت. اما کو؟ کجاست؟ آدرس بدهید برویم دنبالش. مدیر خروجی مناسب داشته باشد خبرنگار چه چپ و چه راست اگر مرض و غرض نداشته باشد ناخودآگاه برای آن مدیر رپرتاژ می‌رود. لیکن حداقل در مورد وزیر محترم آموزش و پرورش طی یکسال گذشته چه اتفاق مثبت و روشنی رخ داده است؟ باور کنید هم‌اندیشی‌های گزینشی با برخی مدیران رسانه‌ها سودی ندارد. آفتاب یزد در طول ماه‌های گذشته حداقل 20 مصاحبه با کارشناس‌های آموزشی داشته و چندین یادداشت از سوی آنان قلمی شده و به دفتر روزنامه ارسال گردیده است. واو به واو این مصاحبه‌ها و یادداشت‌ها را از برم اما دریغ از یک تحول قابل ذکر و تمجید.
آقای وزیر! خالصانه و مخلصانه خدمتتان عرض کنم؛ اگر نمی‌شد چرا آمدید اگر هم می‌شد چرا نشده است که این روزها نداشته‌ها را مقابل دوربین صدا و سیما برده‌اید؟
نظر مردم و چه بسا نمایندگان آنان در مجلس را نمی‌توان با این رویکردها تغییر کرد.