روزنامه آفتاب یزد
1397/07/28
ظهور طبقه لمپن- مدیر
از نظر هگل خانواده، دولت و جامعه مدنی در بطن خود مقولهای تحت عنوان روح ملت را متولد میکند. بر اساس نظریهی هگل در خصوص روح ملت و در بیانی رئالیستیتر از آنچه که هگل عنوان داشته، میتوان گفت که روح ملت محور ترددی است که بین دو نقطهی کمال و زوال درنظر گرفته میشود.به عبارت دیگر هر چه یک ملت یا جامعهای به لحاظ تعینهای اخلاقی به سمت زوال حرکت کند، روح این ملت دچار خدشه خواهد شد. و هر چه به سوی کمال بپیماید روح این ملت غنیتر و دارای محتوایی عمیق و اخلاقی خواهد بود.در بیانی دیگر نیز میتوان گفت که جامعهای که یکی از پدیدارهای فلسفهی سهگانهی وی را از دست دهد یا بین این موارد تناسب وهارمونی مورد انتظار برقرار نباشد فاقد روح است و جامعهای که این سه مورد را دربرگیرد دارای یک روح در مقام هژمونی آن ملت است.آن طور که میتوان عنوان کرد، جامعهی بیروح، میتواند جامعهای بیمحتوا، سطحی، لذت جو، بیرحم و صوری باشد. کشورهای توسعه نیافته در فرآیند مدرنیزاسیون و شکلگیری ساختار مدرن دستخوش آسیبهایی میگردند. جامعهشناسان آسیبهایی که از سوی طبقات فرودست جامعه متوجه روح ملت بوده است را همواره در قالب و چارچوبهای ذهنی متفاوتی چون حوزههای انحرافات اجتماعی، مدیریت علمی، تودههای بیشکل، فرهنگ عامه و... تبیین کردهاند. فرودستان همواره در پی تامین معیشت خود از شاخصهای اخلاقی صوری جهان مدرن چون پرستیژ، منش، حضور اجتماعی، مطالعه و کنشهای بورژوازی و... جا ماندهاند و در حیطه تفکر جهان علمی و مدرن، لمپن خطاب شدهاند.لمپنیسم به زبان علمی اما متوجه کسی نیست که لباس و ظاهری آراسته ندارد و یا بر اساس هنجارهای صوری دنیای مدرن کنش نمیکند. ادای صفت لمپن به یک شخص، بیشتر به دلیل فهم و درک نازل و اندک او از مسائل اجتماعی بوده و به شخصی سطحی، یکنواخت، کوتاه مدت، لذتجو و کم فهم اشاره دارد.حال اگر بازگردیم و به پدیدارهای موجود در مقوله روح ملت هگل نگاهی بیندازیم (دولت، خانواده، جامعه مدنی) درخواهیم یافت که یک فرد لمپن نه تاثیری در تعالی دولت دارد، نه فرصت درک نقش خانواده را خواهد داشت و نه قابلیت تشکیل جامعه مدنی را داراست و به همین ترتیب یک لمپن تهدیدی برای روح و محتوی یک ملت است.
لمپنیسم اما تنها طبقهای در فرع جامعه نیست،دو قطب حائز اهمیت دنیای مدرن تحت عنوان پرولتاریا و بورژوازی بیش از پیش در حلقهی طبقه متوسط به یکدیگر نزدیک شدهاند. اما همانطور که شاخهای بیهوده و به شدت صوری را از پرولتاریا تحت عنوان لمپنها تفکیک میکنیم.بورژوازی نیز برای دفاع از اصول و مبانی خود میتواند شاخهای از لمپنیسم را با همان خصایص در کنار خود داشته باشد، جامعهی کوچکی که فراتر از بورژوازی، به تنهایی میتواند به همهی اصول مصرفی یک جامعهی کاپیتالیستی متکی بر لیبرالیسم اقتصادی مصرفی جامه عمل بپوشاند. جامعهای که به خوبی جامعهی نوکیسگی نام گرفته است و در سیستم اقتصادی خود انباشت سرمایه از طریق رانت را جایگزین انباشت سرمایه از طریق تولید کرده است.
در ساختار مدیریتی کشورهای توسعه نیافته به ویژه در حوزه مدیریت دولتی و عمومی با گروهی از این افراد مواجه هستیم که آنها را لمپن- مدیر مینامند. گذار کشورهای
توسعه نیافته به سوی توسعه از طریق کودتا و غیره باعث ایجاد یک نوع آشفتگی طبقاتی گردیده که زمینه شکلگیری قشر یا شبه طبقهای به نام لمپن- مدیر را فراهم میآورد.
این طبقه شامل افرادی است که یک شبکه به صورت باد آورده یا رانتی به جایگاهی دست مییابند و از این رو نه در نظام علمی جایگاهی دارند و نه در نظام اخلاقی. به همین دلیل برای زیستن راهی جز شکستن قواعد، چارچوبها و ساختارهای منطقی ندارند. این افراد چهرههایی شاخص دارند با لباس و گویش و آرایش و رفتارهای زیستی، معیشتی، زوجیابی و خانوادگی خاص خود که به تدریج برای آنها نوعی تشخص فرهنگی ایجاد کرده است.
این طبقه بر انواعی از خطاهای معرفتی استوار است که یا رسماً منجمدند و نقد ناپذیر و یا همواره به کمک عوامل غیر معرفتی از تیررس نقد فرار میکنند.
این اشخاص آشکارا به گزاره «من خیلی میدانم پس میتوانم» باور دارند. در این نوع باور حق همیشه با اوست و دیگرانی که غیر از او میاندیشند نادان و یا بیمار تلقی میشوند.این افراد سربازان خوبی برای جزمگرایان ایدئولوژیک انگار و
یکّه سالاران هستند.لمپن- مدیران اغلب از طریق «خویشاوند سالاری» یا «تبار سالاری» یک شبه به یک جایگاه خاص دست یافتهاند که نه در روند «شایسته سالاری» بلکه در منظومه «اعتماد محوری» به این مقام رسیدهاند.
آنان با بکارگیری دوستان، نزدیکان و خویشاوندان حق افراد شایسته را از بین میبرند و عملاً موجب عدم کارایی سیستم میشوند. این افراد از طریق رشوه، اختلاس، رانت جویی، فساد در معاملات و قراردادها، تقلب، سوء استفاده از موقعیت، اعمال تبعیض، پارتیبازی و غیره به تحکیم جایگاه خود میپردازند.اغلب در همه جا حضور دارند، این جماعت (شیفته خدمت) البته تیمی کار میکنند. ابرمردانی که همهکارهاند. گویی از دل داستانهای تخیلی برون آمدهاند. افرادی که توانمندیهای فوق بشری دارند و البته کارنامه ضعیفشان هم در همه این بخشها
- علیرغم رزومه سازیهایشان- به خوبی پیداست.طبیعتاً چنین ابر انسانهایی همواره بر دوش ساختار سوارند، در همه جا بوده و خواهند بود.دستی نیرومند در رزومه سازی دارند. آنها در یک شبکه پیچیده ارتباطی آموختهاند و میتوانند ظاهر همه چیز را حفظ کنند. گویی که همه چیز سر جای خودش است و هیچ چیز نامیزان نیست. چنین مدیرانی به دلیل حضور همزمان در چند موقعیت، خواه ناخواه شبکهای از روابط انحصاری ایجاد میکنند که دسترسی ویژه آنها به برخی رانتها، اطلاعات و امکانات را فراهم میکند.آدمهایی هستند که در عین حال که عضو هیئت علمی فلان دانشگاه معتبر هستند، سالها در مصدر امور اجرایی فعالیت میکنند، در حالی که یک کرسی دانشگاهی را اشغال کردهاند و عجبا که در زمان همین مسئولیت، هم تدریس میکنند، هم استاد راهنما و مشاور پایاننامههای مختلف میشوند، هم کتاب ترجمه میکنند و هم پروژههای تحقیقاتی را انجام میدهند. و در میان این همه حضور چندگانه از سخنرانی در مجامع گوناگون هم پا پس نمیکشند.
برای یک لمپن- مدیر هیچ چیز ناامیدکنندهتر و خردکنندهتر از آن نیست که احساس کند قدرتش برای تسلط به دیگران رو به افول نهاده است.
روش معمول برای پناه دادن به آنان این است که در یک دستگاه دیگر دولتی یا عمومی مدیر شوند. به این ترتیب او به راحتی خواهد توانست تا آدمهای سادهلوح و خوشبینی را که هنوز فکر میکنند شخصی وجود دارد که ابرمرد است را مرعوب کند و بر آنها تسلط داشته باشد.
حقیقت آن است که مردم جهان سوم با ساختاری سروکار دارند که از این افراد تشکیل شده و برای راحتی آنها فعالیت میکنند.
بازی مورد علاقه لمپن- مدیر سرگردان کردن مردم است، هر چیز نادرستی به عنوان درست نشان داده میشود و برای ابراز قدرت یک سری مقررات از خود میسازد.
زمان ارزشمندترین سلاح اوست. آنها مقدار فراوانی از این سلاح را در اختیار دارند بطور مثال یک درخواست ملاقات ساده (با توجه به مقام طرف) از دو هفته تا دو ماه طول خواهد کشید. در کشف شیوههای جدید رانتخواری و غارت قوه ابتکار شگفتانگیزی دارند.
او خیلی زود میفهمد که دروغ گفتن و طفره رفتن چه اثر شگفتانگیزی در نشان دادن قدرت و برتری دارد. سپس با همین روش شروع به دور زدن قواعد و قوانین میکند و هر قانونی را هم که احتیاج داشته باشد از خودش درمیآورد و اگر احیاناً یک نفر چه از برون و یا از درون مجموعه تحت حاکمیتش شروع به چون و چرا کند و بخواهد دلیل بیاورد که چنین نیست، با انواع و اقسام اتهام روبرو خواهد شد.
سادهترین موارد از این دست را میتوان در برخی کشورهای خاورمیانه دید جاهایی که میزان کُرنش و چاپلوسی فرد جایگاه و نحوه ترقی او را مشخص میکند. بدین معنا که هر قدر میزان ارادت و سرسپردگی یک نفر بیشتر باشد بخت او برای پیشرفت به نحو روزافزونی افزایش مییابد.
در مجموع لمپن- مدیران یکی از شاخصههای ساختار سیاسی- اداری در کشورهای توسعه نیافته هستند. حمایت و مصونیتی که از آن برخوردار هستند به آنها چنان قدرتی میبخشد که به راحتی به آینده خود امیدوار باشند.
زمانی که این افراد به سمت مدیریت دولتی یا عمومی میرسند (به این معنی که بودجهی دستگاه از سرمایههای عمومی تامین میشود) از این فرصت جهت ساختن دوران پس از ایام غیر مدیریتی خود استفاده میکنند. انگار که همای سعادت بر شانهی او نشسته است و بخت و اقبال به او روی کرده است. دقیقاً به همین جهت است که خود مدیر بودن افتخار است، فارغ از نوع عملکرد مدیر.
لمپن- مدیر برای استمرار و تحکیم پایههای مدیریتش، سعی میکند تا جایی که توان دارد نیروهای منسوب و وفادار به خودش را وارد سیستم کند. دلیل تغییرات اتوبوسی کارکنان و سطوح مختلف مدیران که با تغییر وزرا و مدیران ارشد اتفاق میافتد، همین مسئله است. مهم این است که شما بتوانید وارد مجموعه شوید، بعد از تثبیت به راحتی میتوانید از این سازمان به آن سازمان و از این وزارتخانه به آن وزارتخانه جابجا شوید. افرادی که توسط یک مدیر وارد مجموعه میشوند، به نوعی وامدار و وفادارهستند. این افراد در هر سطحی از سازمان که باشند از آبدارچی تا معاون سازمان، به عنوان یکی از اعضای شبکهی مدیر عمل میکنند. حتی با اخراج مدیر، اعضای شبکهی وی میتوانند برای او کار کنند، حتی اگر به سازمانهای دیگر بروند باز هم به عنوان یک مهره به حساب میآیند. لذا هر چه قدر شبکهی یک مدیر- لمپن گستردهتر باشد، حوزهی نفوذش بیشتر است.
با همین رویکرد، وی سعی میکند در دوران مدیریت خود هر گونه امتیاز تاسیس کارخانه (با و بدون موافقت اصولی)، وامهای طویلالمدت کمبهره، پروانه ساخت و ساز، اجازه تاسیس دانشگاه، آموزشگاه، مجوز مجله، روزنامه و خبرگزاری، ادامه تحصیل و عضویت در هیئت علمی وخلاصه هرچیزی که با اعمال نفوذ و استفاده از رانت قابل تحصیل باشد را دریافت میکند البته برای روزگار برکناری و بازنشستگی. به عبارت دیگربار خودش را ببندد.
در پایان باید گفت ریشهها و زمینههای ظهور لمپن- مدیران تا حد زیادی معلول عوامل زیر است:
1. نظام دولت سالار
2. ساختار رانتی
3. فقدان نظارت اجتماعی بر عملکرد مدیران دستگاههای دولتی و عمومی
4. ضعف و تعلل دستگاه نظارتی در برخورد با مدیران و کارکنان متخلف
5. غلبهی فرهنگ انتفاع فردی بر انتفاع جمعی و جزئینگری مسائل اجتماعی
6. شفاف نبودن فرایندهای دولتی که البته بیشتر معلول این بیماری است تا علت.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
مسئولیت جدید و یک توصیه به ربیعی
فرهنگ بار و فرهنگ یار
لامبورگینی 24 میلیاردی چگونه سر از شیراز در آورد؟
اختصاص ۱۰۰ هزار دینار ویژه زائرین اربعین
ظهور طبقه لمپن- مدیر
طرح کانال پرداخت مالی مستقیم طی هفتههای آینده اجرایی میشود
یک بام و دو هوا؛ تبعیض آشکار میان افزایش حقوق کارمندان و کارگران!
یک بام و دو هوا؛ تبعیض آشکار میان افزایش حقوق کارمندان و کارگران!
مقصر شرایط موجود مردم نیستند
FATF به ایران 4 ماه دیگر فرصت داد
FATF به ایران 4 ماه دیگر فرصت داد
استراتژی سکوت تهران در قبال قتل خاشقجی
آب لاکچری
آب لاکچری
لامبورگینی 24 میلیاردی چگونه سر از شیراز در آورد؟
لامبورگینی 24 میلیاردی چگونه سر از شیراز در آورد؟

