روزنامه شهروند
1397/09/05
تربیت شدهایم که ساکت بمانیم؟
رسول بهروش روزنامهنگار چند روزی از انتشار ویدیوی مربوط به برخورد تند کارشناس مسابقه آشپزی در تلویزیون با یکی از شرکتکنندهها میگذرد و جنجالها در این مورد با عذرخواهی مجری برنامه مزبور فروکش کرد. در مورد این مبحث اما به نظر میرسد دو نکته ناگفته باقی مانده باشد.نخست اینکه گویا قرار است برخوردهای تندی نظیر آنچه در این ویدیو دیدیم، نوعی الگوبرداری از مسابقات مشابه ماهوارهای تلقی شود. یعنی چون مثلا در شبکه تلویزیونی ماهوارهای داوران مسابقه استعدادیابی با برخی خوانندگان جوان کماستعداد برخوردی تند و عاری از تعارف و رودربایستی دارند، حالا کارشناسان برنامههای داخلی هم بدشان نمیآید همین متد را در پیش بگیرند. در این مورد سوال کلیدی این است که مگر ساختار شبکههای ما و آنها نزدیک به هم است که در چنین جزییاتی برای کپیبرداری از آن طرف آب تلاش کنیم؟ به طور مثال در همین کانال منوتو طی دو ماه گذشته دو کارشناس مدعو به صراحت در مورد سلامت منابع مالی این شبکه ابراز تشکیک کرده و خواهان پاسخگویی شدهاند. جالب اینجاست که برخی خبرگزاریهای داخلی همین قسمت از اظهارات میهمانان مزبور را در قالب ویدیوهای افشاگرانه روی خروجیشان گذاشتهاند؛ اما واقعا چقدر امکان دارد در صداوسیمای خودمان یک کارشناس یا میهمان بتواند به همین راحتی پیرامون بودجه هزار و 500 میلیارد تومانی سازمان و چگونگی هزینهکرد آن پرسوجو کند؟ حتی اگر یکهزارم درصد هم چنین اتفاقی رخ بدهد، حداقل تبعاتش حذف همیشگی میهمان مزبور است. ما چگونه میتوانیم امتیازات مدل خارجی اعطا شده به برنامهساز را برای خودمان برداریم، اما امتیازاتی که به مخاطب یا میهمان یا هر عضو خارجی دیگری واگذار میشود را نادیده بگیریم؟ یادتان باشد ما داریم در مورد تشکیلاتی حرف میزنیم که حتی تکجمله فردوسیپور را در مورد حضور بانوان در استادیومها برنتافت و آن را موقع پخش مصاحبه عادل در برنامه دورهمی تقطیع کرد!
نکته دوم اما به مراتب مهمتر است. بشمارید و ببینید این اواخر حجم تندیها در تلویزیون چقدر افزایش پیدا کرده؛ از آب پاشیدن علی ضیا روی صورت دوستش تا مچل کردن میهمانی مسن در برنامه فرزاد حسنی و از رفتارهای شگفتانگیز مهران مدیری مخصوصا در قسمتهای آغازین شوی دورهمی تا انبوه اتفاقاتی که این هفتهها در مسابقات تلویزیونی دوستان سلبریتی میبینیم. جالب اینجاست که همین پنجشنبه قبل حمید گودرزی یکی از شرکتکنندگان در مسابقه تلویزیونی پنجستاره را با لحنی غیرمودبانه به تلاش برای بامزهبازی و جلب توجه عده خاصی از بینندهها متهم کرد، در حالی که هیچکس به اندازه خود این مجری در این مسیر حرکت نمیکند! طبق معمول در مواجهه با هر کدام از این اتفاقات میتوان یقه مجری بیپروا را گرفت و از او بابت رفتار نادرستش گله کرد، اما هیچکس به حالات غیرطبیعی میهمانان تحقیر شده کاری ندارد؛ همانها که کاملا مطیع و آرام منتظر میمانند تا فرآیند حقارت کشیدنشان به پایان برسد و جناب مجری بیخیال شود. آیا این «تسلیم محض» عادی است؟ آیا این قبیل میهمانان نباید پیش از آنکه منتظر موج همدلیهای مجازی باشند، خودشان در صف مقدم دفاع از کرامت انسانیشان قرار بگیرند؟ پس چرا نه آن آدمی که از فرزاد حسنی زرشک جایزه میگیرد و نه آن آدمی که به جرم بلد نبودن جواب یک سوال با موج کنایههای حمید گودرزی مواجه میشود، هیچکدام لام تا کام حرف نمیزنند؟ چرا کتشان را برنمیدارند و از استودیو بیرون نمیروند؟ امثال گودرزی و محمدرضا گلزار مدام وارد ریزترین مسائل زندگی شرکتکنندهها میشوند و مصرانه و با لحن توأم با منت از آنها میپرسند برای خرج کردن جایزه 5 یا 10 میلیون تومانیشان (که گویی صدقه است!) چه برنامهای دارند، اما هیچیک از این افراد از خود مجری گرامی نمیپرسند: شما دستمزد میلیاردیتان بابت اجرای این قبیل مسابقات تکراری را چطور خرج میکنید؟ واقعا این همه انفعال و مظلومیت غیرقابل تفاخر به خاطر چیست؟
به نظر میرسد این نمونهها، برشهایی آشکار از روحیه سرکوب شده بسیاری از ما ایرانیهاست؛ آنچه ریشههای تاریخی و اجتماعی چندصد ساله دارد و به این راحتیها قابل اصلاح نیست. برای ما که این طرف میز بودهایم، همیشه آدم آن طرف میز حکم موجودی خدشهناپذیر داشته است. آدم آن طرف، گاهی پدر یا مادر بوده، گاهی معلم و ناظم و گاهی هم رئیس و کارفرما. ببینید حالات میهمانان تحقیر شده در تلویزیون چقدر شبیه واکنش خیلی از ماست، وقتی دانشآموز بودیم و برابر معلم پرخاشگر، حتی نمیتوانستیم سرمان را بالا بگیریم. همه عمر تربیت شدهایم که ساکت و آرام این طرف مرز بایستیم و خاموش و بلاکش باشیم. واکنش نشان دادن در برابر عادتهای روانی و اجتماعی دیرپا کار راحتی نیست. به علاوه فراموش نکنید جنس نامرغوب تربیت شهروندان مطیع در ایران، این باور غلط را هم در ذهن ما به وجود آورده که ستارههای شناختهشده تلویزیونی (به طور کلی وسایل ارتباط جمعی؛ آنهایی که از عنصر شهرت برخوردارند) کاراکترهای فرازمینی هستند که غیر از تسلیم و رضا و البته شوق و ذوق کور، هیچ گزینه دیگری در برخورد با آنها نمیتواند وجود داشته باشد. بعد ما که یاد گرفتهایم در مقابل بالادستیها اینقدر آرام و مظلوم باشیم، همه این خشم فروخورده تاریخی را در مواجهه با پاییندستیها یا آدمهای همعرض خودمان تخلیه میکنیم. باورنکردنی است که مهران مدیری یک نفر را از استیج فرا میخواند، جلوی چشم عالم و آدم با تمسخر موهای او را میتراشد، مردم قاهقاه میخندند و طرف با عرض تشکر از زمین بلند میشود و روی صندلیاش برمیگردد. بعد همین آدم اگر در پیادهرو با برخورد سهوی یک عابر حواسپرت به بدنش مواجه شود، یقه او را میگیرد و یک ربع به طرف فحش بالای 18 سال میدهد. اعتراف تلخی است، اما گویا خیلی از ما برای بیاحترامی دیدن و بیاحترامی کردن تربیت شدهایم؛ یک تربیت ناخودآگاه و ناخواسته که ریشههای ستبر تاریخی دارد و گریز از آن به این راحتیها نیست.
سایر اخبار این روزنامه
پرسپولیس- تراکتور دیداری که فقط بخشی از آن را دیدید
تنها راه نجات منطقه بیداری اسلامی و مقاومت است
زلزله باز تن کرمانشاه را لرزاند
یک راه طلایی دیگر برای غلبه بر فیلترینگ
برای ایران، در ایران میمانیم
چک بیمحل نکشید بدبختتان می کند!
وزارت اطلاعات حناچی را تایید کرده
در جستوجوی گمشدگان رودبار
ساره بیات در تله روباه!
محسن رضایی مصادیق «نفوذ» را معرفی کند
خرید 59 میلیارد دلاری آمریکاییها در حراجمعه
سرقت مسلحانه از فروشندگان موبایل در دیوار
جنگ جهانی لیبرتادورس!
صفحه شهرونگ
بازگشت قناعت به زندگی مردم
دوستی خاله خرسه!
تربیت شدهایم که ساکت بمانیم؟

