فرصت های از دست رفته مهاجران افغانستانی

«مهاجرت » امروزه پدید های است که م یتوان از آن ب هعنوان یکی از شاخ صهای موفقیت و پیشرفت در کشورها یاد کرد، به نحوی که م یتوان گفت کشورهای موفق کشورهایی هستند که «مهاجرپذیرند » و مردم سایر کشورها از اقصی نقاط جهان به دلایل مختلفِ دفعی )وجود جنگ و  خشونت، فقر و درآمد کم، تبعی ضهای مذهبی، نژادی، قومی و...( و جذبی )وجود امنیت، امکانات و رفاه بیشتر و...( به سوی آن کشورها سرازیر
م یشوند. از همین رو است که کشورهای اروپایی و آمریکایی - ب هعنوان کشورهای توسع هیافته و پیشرفته- در زمینه «مهاجرت » و «مهاجرپذیری » در صدر قرار دارند. «مهاجرت » و «مهاجران » این فرصت و امکان را برای کشور میزبان فراهم م یآورد تا استعدادهای پنهان و آشکار مهاجران در عرص ههای گوناگون فرهنگی، ورزشی، علمی، خدمات و... در جهت خدمت و به نفع آن کشور به کار گرفته شود؛ و «مهاجرت » و «مهاجران » بتواند ب هعنوان ابزاری کارآمد و مهم در راستای تامین «منافع ملی » کشور میزبان نقش بازی کند. برای نمونه با نظر به جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه که به تازگی پشت سر گذاشته شده است، در یک نگاه اجمالی به بازیکنان و اعضای تیم ملی کشورهای اروپایی را هیافته به جام جهانی م یتوان دریافت که تعداد قاب لتوجهی از بازیکنان تیم ملی این کشورها را مهاجران و پناهندگان سایر کشورها تشکیل م یدهند، اما این موضوع درباره ایران قدری تفاوت دارد. با مطالعه و بررسی مهاجرت افغانستان یها به ایران که بیش از سه دهه از عمر آن م یگذرد، چنین م یتوان نتیجه گرفت که جمهوری اسلامی ایران در حوزه سیاستگذاری در زمینه مهاجرت و مهاجران نابسامان یها و نواقص بسیاری دارد و این امر سبب شده است که عملکرد ایران در این زمینه ضعیف قلمداد شده و انتقادات تند و تیزی بدان وارد شود. با توجه به مستندات و مشاهدات عینی و میدانی م یتوان ادعا کرد بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه از مهاجرت افغانستان یها به ایران، اوضاع ب هگون های است که هم مهاجران از وضع موجود راضی نیستند و هم ایران با تقبل هزین ههای مختلف در این زمینه به دلیل عدم مدیریت آن، بهر های از منافع موجود در پدیده مهاجرت و پتانسیل مهاجران به دست نیاورده است. اینکه تاکنون جمهوری اسلامی ایران درباره مهاجران از مسائلی چون «باز کردن حساب بانکی « ،» گواهینامه رانندگی « ،» خرید سیمکارت تلفن همراه » و... عبور نکرده، نشا ندهنده یک نابسامانی مشهود است که در این حوزه به چشم م یخورد. مه مترین مشکل و مسال های که در موضوع سیاستگذاری درباره مهاجران در ایران وجود دارد و سایر موضوعات از آن ناشی م یشود، جنبه حقوقی و قانونی ماجرا و ضعف در قانون «تابعیت و اقامت » جمهوری اسلامی ایران است. این مهم را نباید فراموش کرد که قوانین «تابعیت و اقامت » موجود که همان قوانین مدنی سال ۱۳۱۳ -دوره رضا پهلوی – است، دیگر جوابگوی نیازها، شرایط و مقتضیات امروز جامعه و کشور ایران نیست؛ از باب مثال، امروز موضوع تابعیت فرزندان مادر ایرانی خود به یک مشکل و بحران اساسی در کشور مبدل شده که مستلزم یک بازنگری و ایجاد تغییرات سریع و صریح به قانون «تابعیت و اقامت » است. داستان سامان کبیری )مجید احمدی( در سال ۱۳۹۲ داستان دردآلود و غ مانگیز بسیاری از فرزندان مادر ایرانی و همچنین مهاجران فراوانی است که در این کشور به جای اینکه از آنها استفاده به عمل آید، نادیده گرفته شده و طرد شدند. مجید احمدی از مادری ایرانی و پدری افغانستانی در فریدونکنار مازندران به دنیا آمد. استعداد فوق العاده اش در ورزش کشتی او را به این عرصه ورزشی کشاند، اما بزرگ ترین مشکل او «هویت » بود؛ او افغانستانی نبود و ایرانی هم محسوب نم یشد، چون حاصل ازدواج یک زن ایرانی با شوهر خارجی بود. مربیان او برای اینکه از استعداد او بهره مند شوند، برای او یک «شناسنامه جعلی » با هویت «سامان کبیری » درست کردند. مجید احمدی با این «هویت جعلی » توانست در سطح ایران به مقام قهرمانی برسد و عازم چند مسابقه جهانی در قزاقستان، ترکیه، هندوستان و قرقیزستان شود و برای تیم کشتی ایران افتخا رآفرینی کند. مجید وقتی ۱۸ ساله شد، به تیم باشگاهی کفایتی خراسان رضوی پیوست. در رقاب تهای لیگ کشتی، تیم کفایتی خراسان در نیمه نهایی به تیمی از استان مازندران برخورد. مجید احمدی ستاره تیم کفایتی بود. مربیان تیم مازندرانی برای کنار زدن تیم کفایتی خراسان تنها چاره را در این دیدند که هویت مجید احمدی را فاش کنند. همان کسانی که روزگاری برای او «شناسنامه جعلی » درست کرده بودند، به فدراسیون کشتی شکایت کردند. مجید احمدی دو سال از کشتی محروم و تمام عناوین قهرمانی اش پس گرفته شد و پس از آن هیچ گاه نتوانست به کشتی برگردد. جرم او این بود که از مادری ایرانی و پدری افغانستانی به دنیا
آمده بود. ماجرای «مریم منصف » یک نمونه کوچک دیگر از بحر عظیم موضوع «فرص تهای نادیده » است؛ او هم یک مهاجر افغانستان ی در ایران بود که تا ۱۱ سالگی در ایران زندگی کرد، اما چون حتی شرایط تحصیل در مدرسه هم برایش سخت و دشوار بود، به کانادا رفت و امروز «مریم منصف » یک وزیر در کابینه دولت کاناداست. تنها وجود دانشجویان مهاجر افغانستانی که چند سال اخیر رتب ههای ت کرقمی کنکور ارشد جمهوری اسلامی ایران را کسب کرد هاند، مشتی نمونه خروار و گواه بر این حقیقت است که چه ظرفی تها و پتانسی لهای بزرگی در پدیده مهاجرت و مهاجران نهفته است؛ علاو هبر نخبگان علمی و دانشگاهی، وفور نخب ههای ورزشی، هنری و... در میان مهاجران افغانستانی موج م یزند که با اینکه بسیاری از ایشان متولد و بزر گشده ایران هستند و در همین کشور پرورش یافت هاند، اما به علت وجود قوانین تابعیتی و اقامتی ایران و عدم بهر هبرداری و استفاده از این ظرفی تها درست زمانی که هنگام بهر هوری آنهاست، مجبورند ایران را به مقصد یکی از کشورهای اروپایی یا آمریکایی ترک کنند، هرچند اکثر ایشان نیز به این امر راغب نیستند، چراکه ریش ههای پیوندشان در ایران گره خورده و در این میان فایده و برد نهایی از آن کشورهای اروپایی و آمریکایی است که تا زمان ساخته شدن ایشان هیچ هزین های نکرد هاند. در این زمینه کمیسیون اعطای تابعیت یکی از مقصران اصلی است که حداقل در زمینه تابعیت نخبگان مهاجر نیز اقدامی انجام نداده است.