روزنامه قانون
1397/11/04
لطفا «تيتر يك» نشوید
به مجموعه اي از هزينه ها كه پرداخت آن بردوش آحاد جامعه است ، ولي در محاسبات آورده نمي شود ، اصطلاحا هزينه هاي اجتماعي گفته ميشود؛مانند آلودگي هوا و اثرات آن ، ترافيك و اتلاف وقت ، ملتهب كردن جامعه و مسائل زياد ديگر از اين دست. ممكن است عامل انسانيِ تحميل اين هزينه، همه افراد يك جامعه باشند يا گروهي، دستهاي و فردي، اما مهم اين است كه همه افراد جامعه يكسان و بدون توجه به سهم ومسئوليتشان ، هزينه آنرا ميپردازند و در حقيقت به آنها تحميل ميشود و ديگر آثار مترتب نيز به همين منوال بر دوش جامعه خواهد بود . با اين توضيح هر چند مختصر، با اميد و انتظار كه دوستان و صاحبان قلم، همه زمينههاي آن را وفق تخصص و آگاهيهاي خود بررسي كنند، همين نوشته كوتاه را طليعه اين مختصر قرار مي دهم كه پرسيده و بررسي شود، چرا در كشور ما برخي افراد، تا اين حد طالب كه تيتر يك شدن، هستند و برآن اصرار دارند ، بي آنكه به پيامدهاي مختلف آن، از جمله تحميل هزينههاي اجتماعي توجه كنند. لطفا نگاهي به يكي از روزنامه ها بيندازيد يا يك بخش خبري راديو و تلويزيون را مورد توجه قرار دهيد، مطمئن هستم به تعداد زيادي فرآورده خبري برخورد خواهيد كرد كه ميتوانيد مصداق اين بحث بدانيد. مساله، فراتر از درج يا عدم درج اين نوع خبرهاست . آنچه دراين ميان اصلا به حساب نميآيد، هزينه فوق العاده سنگيني است كه جامعه آنرا مي پردازد و برايش نه تنها سود ندارد كه بايد براي آن باز هم هزينه كند . اين مساله خاص مسائل اجتماعي نيست و در همه امور بهويژه بخشهايي كه از حساسيت بيشتري در نزد افكار عمومي داخل يا خارج برخوردار است، مصداق دارد و حتي فراتر از بحث هزينه، مي تواند عواقبي را براي يك ملت يا كشور و حتي هر دو بهدنبال داشته باشد كه به هيچ وجه قابل جبران نباشد. دقت در گفتهها و نوشتهها خاص زمان حاضر نيست ولي شرايط كنوني كشور، رعايت آن بيشتر از هر زماني واجب است. به تعبير يكي از بزرگان نظام، دشمن اينك چون ببر زخمي، در فضايي بهشدت ارعابي منتظر فرصت است تا آنچه را به حق يا ناحق منافع حياتي خود مي داند، بهدست آورد يا حفظ كند و توسعه دهد. آنچه دراين شرايط ميتواند كشتي امور را به سرانجام مقصود و نظر برساند، مديريت كردن بر امور از جمله بر زبان و قلم بهخصوص توسط صاحبان مقام است . ماهيت ذاتي دشمن ، دشمني كردن است و غير از اين نميتواند باشد و نيست ، همانطور كه تبديل كردن تهديد به فرصت يك اصل حياتي و مهارت مديريتي است . كم نيستند جوامعي كه اين اصل را بهكار برده و برندهاند و منافع ملي خود را حفظ و توسعه و تعميق ميبخشند ، اما تاريخ نمونه هاي زيادي را نيز ديده است كه در آن تهديدها، فرصتها را عقب زدند . چندی پیش گزارشي تحليلي از سازماندهيهاي تبليغاتي آمريكا عليه ايران را ميخواندم كه شوراي روابط خارجي اين كشور به منظور حساس كردنِ جهتدار مردم آمريكا در خصوص برنامه هاي هسته اي ايران آنرا طراحي و بازوهاي اصلي رسانه ای آن، يعني CNN وMSNBC و فاكس نيوز مسئول پيشبرد آن در حوزه افكار عمومي داخل آمريكا شدهاند. طرح شوراي روابط خارجي آمريكا (AFPC) در سه منطقه اين كشور شامل واشنگتن ، مريلند و ويرجينياي شمالي اجرا شده ، حاصل كار براساس آن گزارش ، تغيير نظر شديد مردم مناطق هدف ، عليه ايران بوده است. نكته قابل توجه در اين پروژه ذهنشويي ، بهره رسانههاي متولي طرح از خوراك ايراني بود كه در قالب چند تيزر تلويزيوني با استفاده از سخنان و مواضع برخي از مسئولان ايراني ساخته و پرداخته و ارائه و نتيجه آن همانطور كه در بالا اشاره شد،موفق بوده است. اين مساله و مسائل عديده در ديگر حوزهها نشان ميدهد، متاسفانه كشور به رغم گذشت قريب به چهار دهه از پيروزي انقلاب اسلامي، همچنان فاقد يك استراتژي ثابت از جمله در حوزه ارتباطات بوده و از اين رو است كه ميبينيم با يك تغيير دولت در ديگر نقاط جهان، در كشورما سياست ها 180درجه تغيير مي كند و بايد ملت هزينه هاي كمر شكن آن را بپردازد. در حالي كه در ساير كشورهابهواسطه ترسيم استراتژي ها و تعيين محدوده عمل ( دالان استراتژيك ) امور بدون دگرگوني اساسي به پيش برده مي شود.خلاصه اينكه لطفا اصرار به تیتر شدن نداشته باشید. اجازه بدهید امور در چهارچوب مسئولیتها پیش برود. یادمان باشد آنچه اصل است، منافع ملی است.

