نقد گذشته برای اصلاح مسیر آینده



جعفر شیرعلی‌نیا، پژوهشگر حوزه تاریخ معتقد است در آستانه چهل سالگی انقلاب اسلامی ضروری‌ترین نیاز ما نگاهی انتقادی به گذشته و حالمان است. نگاهی که او معتقد است نباید خط قرمزی در بیان نقدها و انتخاب سوژه‌ها داشته باشد. شیرعلی‌نیا می‌گوید از دل همین نقدها می‌تواند راهکار هم ساخته شود و وضعیت امروز را تغییر و برای فردا امید ایجاد کند. او در گفت‌و‌گو با  «ایرنا» همچنین برخوردهای محدودکننده و مکرر با رسانه‌ را در چهل سال گذشته یکی از اشتباهات اصلی دانسته است.
گفت وگوی کیوان مهرگان باشیرعلی نیا را که همزمان با خبرگزاری ایرنا منتشر میشود را با هم می خوانیم :


آقای شیرعلی‌نیا، زمانی که این مصاحبه منتشر می‌شود، ایام چهل سالگی انقلاب اسلامی، مردم ایران در سال 57 است. نظام برآمده از این انقلاب، یک نظام انقلابی شیعی است که با اقتدار سیاسی و نظامی خودش، همچنان به پیش می‌رود. تهدید آنچنانی هم متوجه آن نیست. هر چند اگر تهدیدی هم باشد، باز از درون خودش است. از نگاه شما بایدها و نبایدهای جمهوری اسلامی برای آینده‌اش براساس تجربه 40 سال گذشته چیست؟
چهلمین سال انقلاب اسلامی، چهلمین سال خود من هم هست. من متولد بهمن 1357 هستم. یعنی دقیقاً همان تاریخ پیروزی انقلاب. این روزها هم خیلی سرشار از نگرانی‌ها و امیدهایی هستیم. اتفاقی که باید بیفتد، این است که اول، بزرگان کشور اراده سیاسی برای اصلاح امور داشته باشند. لذا برای این اصلاح، نیاز داریم امروز و گذشته را خوب نقد کنیم و به آینده بیندیشیم. اگر می‌خواهیم تصمیمی بگیریم و کاری بکنیم، هم مبتنی به نقد گذشته باشد، هم شناخت شرایط امروز و هم پیش‌بینی نتایج تصمیم‌های امروز ما برای فردا. وقتی تاریخ جمهوری اسلامی را مرور می‌کنیم، خیلی کارهاست که الان بعضاً خود کسانی که آن تصمیمات را گرفتند یا اقدامات را انجام دادند به وجود نقاط ضعفی در آنها اذعان دارند که یا فاقد آینده نگری بوده، یا آنقدر شور و شوق کار انجام دادن و خدمت در آن بوده که برخی مؤلفه‌های دیگر را درنظر نگرفتند.
مثلاً جهاد سازندگی، یک حرکت خیلی خوب و دلنشین است. اما می‌بینیم در این قالب، یکسری کارها در اول انقلاب انجام شده که فاقد آینده نگری است. از این لحاظ به نظرم، آن چیزی که بهتر از همه به ما کمک می‌کند، این است که نقد داشته باشیم. فضای نقادی را باز کنیم. چه بهتر که خود کسانی که متولی این امور بودند، پیشقدم شوند برای اینکه بتوانیم بدانیم کجاها اشتباه کردیم. بدانیم که چه‌ کارهایی نباید تکرار شود. یعنی همه‌اش به فکر آینده سیاسی شخصی نباشیم. وگرنه افراد برای اینکه می‌خواهند در آینده فلان پست یا فلان موقعیت را به‌دست آورند، مانع نقد گذشته خود می‌شوند. بالاخره نیاز است برای بهتر شدن وضعیت کشور، بعضی‌ها دغدغه آینده شخصی را کم کرده و نگاه نقاد به کارهای خود داشته باشند.من با افراد زیادی از مسئولان سطح بالای جمهوری اسلامی مصاحبه کرده‌ام، از نگاه خیلی‌ها قبل از انقلاب، نظامی بوده که هیچ نقطه سفید و روشنی نداشته و تمام سیاه است. وقتی چنین چیزی را در گذشته ببینید، نتیجه این می‌شود که هر تغییری دهید، یعنی کار بهتری انجام داده‌اید. تقریباً در همه حوزه‌ها دچار تغییرات بزرگ شدیم که یکی از استدلال‌هایش این بوده که چون گذشته سیاه بوده، ما باید این را عوض کنیم. خیلی سراغ داریم که اول انقلاب، افرادی بدون اینکه تجربه داشته باشند برای استانداری و فرمانداری معرفی می‌شوند. کسی که فرماندار اول انقلاب است، بعدش می‌تواند نماینده مجلس شود. پایان دهه 60، یک آدم صاحب تجربه محسوب می‌شود. در صورتی که وقتی این عملکردها را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم ممکن است خیلی هم باتجربه نباشد. یعنی ضعف‌هایی در کارش بوده که آنقدری که باید، پیشرفت نکرده است.به‌نظر من، راه‌مان این است که اولاً آن گذشته خوب نقد شود، یعنی بدانیم چه کارهایی کردیم که نباید می‌کردیم، کجا کارهایی کردیم که خوب بوده و خوبی‌اش به خاطر چه بوده. موفقیت‌هامان به‌خاطر چه بوده، شکست‌هامان به‌خاطر چه بوده. ولی متأسفانه هنوز هم با خیلی از قدیمی‌ها که صحبت می‌کنیم، معتقد به شکست نیستند انگار. می‌گویند شرایط این‌طور بوده و این اتفاق‌ها افتاده. ما مقصر نبودیم. ما اصلاً دنبال مقصر نیستیم. دنبال این هستیم که آینده‌مان را بسازیم.
 شما معتقد هستید که باید نقد گذشته کنیم، کاری که خود شما انجام می‌دهید. علاوه بر نقد گذشته، باید چه کار دیگری کنیم؟
وقتی شما نقد گذشته می‌کنید، از درونش می‌توانید راهکار درآورید. برای کارهای آینده، نیاز به آینده نگری و فکر متمرکز داریم، نیاز به نقد روزانه سیاست‌ها داریم. الان مثلاً، فارغ از درستی و غلطی آن می‌گویم، ما در سوریه حضور نظامی داریم. آیا می‌توانید این حضور نظامی را به نقد بکشید؟ ما سه نیاز داریم: نقد گذشته برای بیرون آوردن راهکارها، یکی هم نقد کارهایی که امروز انجام می‌دهیم که بخشی از آن، ریشه در گذشته دارد. مثلاً الان در تلویزیون ما، می‌توانید ببینید یک نفر بیاورند که مخالف حضور نظامی ایران در سوریه باشد، یک نفر موافق باشد. بنشینند و با هم بحث کنند؟ می‌توانیم بگوییم حضور ما در افغانستان و عراق در دوره جورج بوش چطور بود، در این دوره چطور است. اینها را با هم مقایسه کنیم و ببینیم چه هزینه‌هایی پرداخت کردیم، چه چیزهایی به دست آوردیم.
الان حیطه‌هایی داریم که به نوعی گفت‌وگو درباره‌اش، خط قرمز است. نمی‌توانیم درباره این موضوع صحبت کنیم. چه اشکالی دارد راجع به موضوعات مختلف‌مان بتوانیم صحبت کنیم؟ نکته سوم این است که ما باید از ظرفیت‌هامان استفاده کنیم. ما افرادی داریم با وجود اینکه هم در سیاست خارجی می‌توانند کمک کنند، یا تجربه‌های مدیریتی گوناگون دارند، اصلاً انگار بنا نیست از تجربه آنها استفاده شود و مدام این دایره را تنگ‌تر می‌کنیم.
 پس یک نقد گذشته برای پیدا کردن راهکار. دو نقد امروز و ایجاد فضای گفت‌وگو. سه، باز کردن حلقه‌ها برای استفاده از ظرفیت‌ها. دیگر چه چیزی لازم است؟
نکته دیگر استفاده از فکر و کار علمی است. به هر حوزه‌ای بروید، نیازمند این هستیم که کار علمی کنیم برای مدیریت خودمان. اراده سیاسی، یکی از مهم‌ترین چیزهاست، آن اراده سیاسی لازم این است که از سیاست زدگی‌مان کم کنیم. در فضای رقابت شدید نمی‌توانید کار زیربنایی انجام دهید. شما وسط مسابقه دو، نمی‌توانید پای خود را به جراح بسپارید. وسط یک درگیری، نمی‌توانید کار اصولی انجام دهید.
ما با امریکا، دوره‌هایی با مذاکره، کارهایی کردیم. مثل جریان افغانستان. در دوره‌ای به دو کشور پیرامون ما، حمله کردند. حکومت آنها را ساقط کردند. ما در سیستم آینده آن کشورها، یکی از پررنگ‌ترین نقش‌ها را داشتیم. ما باید از ظرفیت‌هامان استفاده کنیم. یعنی نمی‌توانیم فقط به یک نوع کارکرد سیاسی قانع باشیم. اینها را اگر انجام دهیم، می‌توانیم امیدوار باشیم که از دل آن، کارهای خوبی درآید.
آقای شیرعلی‌نیا، سال 57 تمام نیروها و گروه‌های سیاسی از مارکسیست‌ها که حزب توده و چریک‌های فدایی خلق باشند تا مسلمانان مدرن که نهضت آزادی‌ها باشند، تا سکولارهای ملی که جبهه ملی و حزب ملت باشند، تا نویسندگان لائیک که کانون نویسندگان هستند و نیز روحانیت و مذهبی‌ها همه کنار هم قرار می‌گیرند. تقریباً می‌شود گفت در تاریخ این بی‌سابقه است. چه چیزی همه گروه‌ها را کنار هم جمع کرد؟ آیا رهبری امام خمینی بود؟ آیا اتفاق دیگری افتاد؟
مسأله تک عاملی نیست. عامل وحدت مخالفت با رژیم شاه بود که خیلی پررنگ بود. یعنی هیچ کدام از این گروه‌های سیاسی، دل خوشی از رژیم شاه نداشتند. بعد، آن چیزی که اینها را امیدوار کرده بود، این بود که به نوعی می‌تواند این وحدت، موجب سرنگونی آن چیزی شود که همه‌شان نمی‌خواهند. یعنی ما توافق خیلی بزرگی داشتیم، روی چیزی که نمی‌خواهیم. اما در اینکه چه چیزی می‌خواهیم انجام دهیم، اختلاف‌ها زیاد بود. از همان موقع هم اختلاف بود. یعنی حتی نهضت آزادی با طیف روحانیون در جریان انقلاب، یکی از نزدیک‌ترین گروه‌ها بود. در همان‌جا هم در اینکه ما نمی‌خواهیم شاه به این سیستم سلطنت کند، در این سیستم مدیریت کند، کشور را مدیریت کند، بین نهضت آزادی و روحانیون، نوعی هماهنگی است. ولی اینکه تا کجا می‌خواهیم پیش رویم، نه.
غیر از مخالفت با شاه چه عوامل دیگری می‌توان ذکر کرد؟
 بعد از آن، همیشه حضور مردمی، خیلی فضا را تلطیف می‌کند. وقتی مردم حضور داشته باشند در بطن یک واقعه و یکدلی بین مردم باشد، گروه‌های سیاسی هم به هم نزدیک می‌شوند. البته برای بخش‌های زیادی از همین گروه‌های سیاسی، مرجعیت امام به‌عنوان رهبر انقلاب، پذیرفته شده بود. الان هم یکی از بایدها این است که ما حضور مردم را پررنگ‌تر کنیم.ما با فضای رسانه‌ای، برخوردهای محدودکننده زیادی داشته‌ایم. یک زمان، برخی نوارهای کاست ممنوع بود. بعد از آن ویدئو رسید که ممنوع بود. بعد به سایت و بحث‌های این‌طوری رسید، تا همین الان که می‌بینیم در بحث‌های رسانه‌ای، هنوز یکی از اولویت‌ها ایجاد محدودیت است. بتدریج هم حضور مردم با این فضای رسانه‌ای شکل می‌گیرد. من احساس می‌کنم یکی از نقطه‌های امید ما در آینده و یکی از بایدهایی که به نظرم باید فضایش باز شود، رسانه است.با یکی از آقایان صحبت می‌کردم، همان سال 67، بحث این بود که شوراها را شکل دهیم. می‌گفت در یک جلسه سطح بالای نظامی بحث شد راجع به اینکه شوراها شکل گیرد. یکی از مقامات عالی‌رتبه گفته بود این شورا را رها کنید، الان خودمان خیلی مزاحم داریم. در صورتی که اتفاقاً با حضور مردم است که می‌توانیم. یعنی الان دیگر هیچ نظارتی جز نظارت افکار عمومی نمی‌تواند جواب دهد. چقدر می‌توانید سیستم‌های نظارتی را بگذارید، بعدش برای اینکه این سیستم نظارتی خودش دچار فساد نشود، یک سیستم نظارتی بالای سر این بگذارید. مجبور هستید خیلی جاها، از جاهایی که، راه‌هایی که دنیا تجربه کرده به‌صورت بومی آن استفاده کنید. یعنی فضای رسانه‌ای را بازتر کنید، مردم بتوانند نظر بدهند و حرف بزنند. البته تبعات دارد و ممکن است تبعاتش در جاهایی منفی باشد. ممکن است آبروی یکسری هم برود که به ناحق باشد. ولی یک موقع است که چاره‌ای ندارید برخی از این تخریب‌ها را بپذیرید برای اینکه به تخریب بزرگ‌تری دچار نشوید. یعنی اجازه حضور مردم را بدهید. از مردمی که مثلاً بعد از سال‌ها رسانه‌ای پیدا کردند که می‌توانند همه‌شان در تعامل باشند، می‌توانند گروه شکل دهند، می‌توانند حرف بزنند، می‌توانند یک‌دفعه مسأله‌ای را در اداره یک گمرک شهری، در کل کشور پخش کنند و نظرشان را راجع به آن بگویند. به نظرم این هم یکی از نقطه‌های امیدواری و بایدهاست. دنیای ایران تغییر کرده و خیلی‌ها امکان حرف زدن پیدا کردند. مخاطب‌شان را دارند. به نظرم مسئولان هم ممکن است طول بکشد ولی با این تغییرات همگام می‌شوند. چون این مسیری است که به نظرم ناگزیر از آن هستیم.