روزنامه شهروند
1398/02/03
ما همه «نفر دوم» هستیم!
رسول بهروش روزنامهنگار مترو، قطارها و ايستگاههاي شلوغش يكي از بهترين تجليگاههاي فرهنگ روزمره اين كشور است. شايد نمودي از آنچه هستيم و آنچه ميكنيم، به خوبي در چنين لوكيشني قابل رويت باشد. همانقدر كه مرام و لوطيگري شرقي و ايراني در تعارفکردن جوانها به سالمندان قابل تامل است، فوجي از خلقيات نكوهيده ما را هم ميتوان بين همين مسافران ديد؛ از آنها كه روي صندلي پهن ميشوند و به حق خودشان قانع نيستند تا آنها كه بلندبلند حرف ميزنند و شوخي ميكنند، توجهي به رعايت حريم شخصي دیگران ندارند و دايم توي گوشي موبايل هم سرك ميكشند. انگار بخش زيادي از خوب و بد ما را كنسرو كردهاند و در اين محفظه مختصر گنجاندهاند.بين همه عجايب مترو اما، يك لحظه خاص و تكرارشونده وجود دارد كه انگار يكي از بزرگترين دردهاي جامعه ما را بيرون ميريزد و با ظرافت آشكار ميكند. اين لحظه ویژه و استثنایی، به سوار و پياده شدن مسافران مربوط است. بارها گفته شده و همه هم ميدانند كه اولويت با مسافراني است كه قصد پيادهشدن دارند. بنابراين تونلي در دو طرف درها تشكيل ميشود تا ابتدا كساني كه داخل هستند، بيرون بيايند و سپس مسافران جديد سوار شوند. البته معمولا بردباري جماعت بيرون از قطار، چندان طول نميكشد و در ميانههاي كار، جماعت به سمت داخل هجوم ميبرند. اوج رنج اما آنجاست كه انگار همه براي اين هنجارشكني، منتظر طغيان اولين نفر هستند. انگار این سد تا زمانی پابرجا باقی است که نفر اول به دل جمعیت نزده باشد. بلافاصله بعد از اینکه صبر نخستین مسافر تمام میشود و با زیر پا گذاشتن همه قواعد خودش را توی واگن میاندازد، بقیه هم دنبالش راه میافتند. انگار ناگهان امکان خویشتنداری از همه سلب میشود و یک بلبشوی کامل به وجود میآید. برای آنها که بیرون ایستادهاند، سخت است که فرصتطلبی نفر اول را ببینند و همچنان به هنجارها پایبند باقی بمانند. احتمالا آنها از خودشان میپرسند: «وقتی این بابا رفت داخل و راحت صندلی برای نشستن پیدا کرد، ما چرا الکی منتظر بمانیم؟» و این یقینا یکی از بزرگترین مصایب اجتماعی زمانه ما است.
مشکل اینجاست که برخی از شهروندان ایرانی جاهای مختلف زندگی روزمره دقیقا حکم همین نفرات دوم را دارند؛ کسانی که فکر میکنند، چون یک نفر قبل از آنها دزدی کرده، رابطهبازی داشته، حق را زیر پا گذاشته و هر خبط و خلاف دیگری انجام داده، پس راه باز است که خودشان هم همین تخلفات را تکرار کنند. بدبختانه انگار ما مشروعیت لازم برای انجام هر خطایی را از خطاکار قبلی میگیریم؛ یک وضع اسفبار که وقتی رواج مییابد، دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. هر بار مسافر مترو شدید به این قاب دردناک نگاه کنید. این چکیده جامعه ما است. هر وقت یاد گرفتیم روی اصول خودمان باقی بمانیم و با هنجارشکنی یک نفر دنبال سرش راه نیفتیم، پنجره امیدی رو به آینده باز خواهد شد.
سایر اخبار این روزنامه
آغاز زندگی مشترک با ضیافت 80 میلیون نفری
خواندن آثار ممنوعه پس از یک قرن انتظار
«س.م.ر» را هرگز نمیبخشم
ما لیگ دویی هستیم!
لباس پسرانه تن دخترانمان میکنیم
بازی بیبازگشت «امیرعباس» و «ابوالفضل»
یک روز خاطرهانگیز دو نفره چند؟
این ضربه رو محکمتر بزن!
یک مقام آگاه در وزارت نفت: بازار جهانی نفت، به نفت ایران نیاز دارد
کلاهبرداری 300 میلیونی یک دورهگرد از 200 نفر
خط قرمزهای امدادرسانی برای شما!
زمان جلب اعتماد مردمی توسط قوه قضائیه فرا رسیده است
سختی هیجانانگیز در عملیات نجات
صفحه شهرونگ
ما همه «نفر دوم» هستیم!
ماجرای تبلیغات خبرساز بابل که میتوانست این همه پلیسی-جنایی نشود
so what?


