روزنامه شهروند
1398/02/03
so what?
محمد اشعری معاون سردبیر دیروز بانک مرکزی زحمت کشید و به وعدهاش عمل کرد و فهرست تمامی دریافتکنندگان ارز دولتی و نیمایی را منتشر کرد. لیستی ۲هزار و ۳۶۰ صفحهای با انبوهی اسم حقیقی و حقوقی و مبلغهای ریز و درشت و انبوهتر(!) سوال؛ مثلا شرکتی که در کار واردات خودرو است و قیمت خودروهای چینیاش را بعد از نوسانات نرخ ارز، بالا برده، چرا بیش از دو صفحه از این فهرست را اشغال کرده؟ چرا یک شرکت دارویی چند برابر بقیه شرکتها ارز گرفته؟ مگر شیر و فرآوردههایش در یکسال گذشته بیش از ۵۰درصد افزایش قیمت نداشته؟ پس چرا نام تمامی شرکتهای لبنی در این فهرست هست و سودش به سلامت مردم نرسیده؟ اختصاص این مبلغ بزرگ به دو غول خودروسازی ایران و شرکتهای تابعهشان در کنار بقیه کمکهای بلاعوضی که در یکسال گذشته پرداخت شده، چه توجیهی دارد؟ چرا بیشتر اسمهای حقیقی مشخصشده در فهرست، زنان هستند؟ بحران کاغذ و گرانی ویرانکنندهاش هم دامن روزنامهها را گرفته و هم نمایشگاه کتاب را تحتتاثیر قرار داده، پس این همه شرکت واردکننده کاغذ با ارز دولتی کجا هستند و ارز و کاغذ را چه کردند؟ کارخانجات قند چه دخلی به ارز دارند؟ سوالهای بیشماری که شاید پاسخهای مستدل و منطقی هم برای آنها وجود داشته باشد.همین چند وقت پیش وزیر ارتباطات گزارش تخلف صورت گرفته در رأيگیری جشنواره جامجم را اعلام و به پلیس ارایه کرد، مقصر چه کسانی بودند؟ به سزای اعتمادزدایی از رسانه ملی رسیدند؟ ماجرای املاک نجومی بالاخره به کجا کشید؟ حتی کسانی که آن را یک هجمه سیاسی میدانستند، به تخلف در حد و اندازه کوچک اذعان کردند، اما کسی بابت معامله به ضرر اموال عمومی، ملکش را واگذار کرد؟ اصلا در همین سامانه شفافیت وقتی سند و قراردادی را طلب میکنی و پس از مدتی ایمیل میرسد و شفاف به مخاطب پاسخ میدهد (فارغ از اینکه شفافیت طلبشده به نتیجه رسیده یا محرمانه بوده است!) احساس خوشایندی به آدم دست میدهد اما...
اما so what! و این «خب که چی؟» سوال اساسی و بیپاسخ مانده همه این روزها و سالهاست؛ گام پس از شفافیت چیست؟ اینکه بدانیم قراردادهای سازمانها و نهادها در چه سازوکاری بسته میشود، یا بفهمیم که چه کسانی از اعتماد بانک مرکزی سوءاستفاده کردهاند، یا بخوانیم کدام آدمها با رانت و بیتالمال به مال و منالی رسیدهاند، جز اینکه خوراکی برای تسویهحسابهای سیاسی و جناحی جور شود و مدتی به جان فکر و ذهن مردم بیفتد، چه سودی دارد؟ نه! تصور نکنید که نتیجه این حرفها یعنی شفافیت بد است و همان بهتر که همه چیز در پرده بماند و همین «اطلاع» هم بشود یک رانت برای عدهای خاص. گامهایی که در سالهای اخیر به سمت شفافیت بیشتر برداشته شده، تحسینبرانگیز است، ولی این کشف و پخش اطلاعات و بینتیجه رها کردنش یعنی علیه شفافیت شوریدن، یعنی آن را به موضوعی بیخاصیت بدل کردن، یعنی تکثیر یأس و نومیدی. اشتباه نکنیم، شفافیت تنها هدف نیست؛ گام بزرگی به سمت مبارزه با فساد و رانتخواری است. گامهای بعدی را باید برداشت تا هنوز امید هست...
سایر اخبار این روزنامه
آغاز زندگی مشترک با ضیافت 80 میلیون نفری
خواندن آثار ممنوعه پس از یک قرن انتظار
«س.م.ر» را هرگز نمیبخشم
ما لیگ دویی هستیم!
لباس پسرانه تن دخترانمان میکنیم
بازی بیبازگشت «امیرعباس» و «ابوالفضل»
یک روز خاطرهانگیز دو نفره چند؟
این ضربه رو محکمتر بزن!
یک مقام آگاه در وزارت نفت: بازار جهانی نفت، به نفت ایران نیاز دارد
کلاهبرداری 300 میلیونی یک دورهگرد از 200 نفر
خط قرمزهای امدادرسانی برای شما!
زمان جلب اعتماد مردمی توسط قوه قضائیه فرا رسیده است
سختی هیجانانگیز در عملیات نجات
صفحه شهرونگ
ما همه «نفر دوم» هستیم!
ماجرای تبلیغات خبرساز بابل که میتوانست این همه پلیسی-جنایی نشود
so what?


