روزنامه شهروند
1398/03/09
هفت ابهام بزرگی که ذهن ایرانیها را به هم ریخت
اصلا عجیب نبود که اتفاق روز سهشنبه به خبر نخست کشور تبدیل شد و همه اخبار دیگر را به حاشیه برد. اینکه بعضی رسانهها خواستند به خبر قتل همسر نجفی بیتوجهی نشان دهند هم از دو حالت خارج نبود؛ یا مصالحی در میان بود که ترجیح میدادند به این خبر نپردازند و از بغلش به آرامی رد شوند یا به اشتباه تصور کردند چون این خبر در حوزه حوادث جا میگیرد، شأنی ندارد و نباید با پرداختن به آن جایگاه خود را پایین بیاورند که در این صورت به جدول زدند. اما این خبر در کنار همه وجوه سیاسی و اجتماعیاش و ابعادی که در ساعات گذشته مورد توجه قرار گرفت و در روزهای آینده همچنان یکی از خبرهای مورد توجه جامعه خواهد بود، حاشیههایی هم داشت که باعث ابهامات و پرسشهای زیادی شد. با هم مواردی از این نکات شائبهبرانگیز را مرور میکنیم.
یک- یکی از موضوعات عجیب برای عموم این بود که چرا از ظهر روز سهشنبه و بلافاصله پس از مشاهده صحنه جرم، بعضی از رسانهها از نجفی بهعنوان مظنون اصلی نام بردند. این اتفاق اگرچه ممکن است اخلاقی نباشد یا از نظر حقوقی با اشکالاتی همراه باشد، اما غیرعادی نبود. خبرنگارانی که روز گذشته به سعادت آباد و محل وقوع جنایت رفته بودند، از همان اول با این فرضیه که احتمالا همسر میترا استاد او را کشته مواجه شدند و نیروهای آگاهی حاضر در محل چنین حدسی را میزدند. اینکه بعضی رسانهها ترجیح دادند به راحتی موضوع را منتشر کنند، جدا از گرایشهای سیاسی و جناحیشان حتما به خاطر جذابیت موضوع هم بوده.
دو- بسیاری پس از انتشار فیلم حضور نجفی در آگاهی در دلیل پذیرایی از او میپرسیدند. این اتفاق ظاهرا چندان هم استثنایی نیست و کسانی که برای اعتراف به آگاهی رجوع میکنند با استقبال مواجه میشوند، اگرچه ممکن است در مورد چهرهای مثل نجفی این برخورد بیش از اندازه مهربانانه بوده باشد که دیروز رییس پلیس پایتخت در این زمینه توضیحاتی داد و متذکر شد با همه همینطور برخورد میشود. البته دعا کنیم پایمان به آنجا نرسد که بخواهیم با چشم خودمان ببینیم!
سه- نکته دیگر چای خوردن نجفی در ساعت مورد اشاره در فیلم، یعنی هفت بعدازظهر بود که جلب توجه کرد. یعنی ساعتی که هنوز افطار نشده بود. باید به این موضوع توجه کرد که نجفی در ساعات قبل به قم رفته و برگشته و طبیعتا نمیتوانسته روزه باشد. هرچند که اساسا بعد از دست زدن به قتل طرح چنین موضوعی اساسا کمی فانتزی است. دراینباره به فنجانهای دیگری در صحنه هم اشاره شده که...باید به تیزبینی منتقدان آفرین گفت! اگرچه رئیس پلیس تهران در همین باره هم توضیح داد و گفت ساعت تهیه گزارش بعد از افطار بوده. پس چرا گزارشگر سیما گفت ساعت هفت؟ این را باید از خودش بپرسیم.
چهار- یکی از پرسشها این بود که چرا خبرنگاران صداوسیما باید بتوانند در صحنه بازجویی حاضر شوند و قبل از تشکیل محکمه و رأی قاضی تصویر متهم را نشان بدهند و ماجرا را روایت کنند. در این مورد چه عرض کنیم. حداقل اینکه بر خبرنگاران ایرادی وارد نیست. اگر به خبرنگار «شهروند» هم اجازه میدادند در معرکه حاضر میشد و به وظیفهاش عمل میکرد. چرا و چطورش را باید از کسانی که مجوز دادهاند، پرسید. پنج- نکته دیگر نحوه خبررسانی گزارشگر سیما بود. عدهای ایراد گرفته بودند که چطور ممکن است آلت جرم، قبل از تشکیل شدن پرونده در اختیار فردی دیگر قرار داده شود و او به راحتی با در دست گرفتن اسلحه به جزییات و تعداد فشنگها اشاره کند. دراینباره گویا عزیزان غرغرو زیادی سخت گرفتهاند و براساس فیلمها و سریالهایهالیوودی و قواعد پلیسهای کشورهای خارجی(!) قضاوت کردهاند. گزارشگر محترم میگوید وقتی اسلحه را به من دادند تحقیق روی آن تمام شده بوده و انگشتنگاریها را تمام کرده بودند. رییس پلیس محترم پایتخت هم همین توضیحات را دادهاند. لابد دیگر با اسلحه کاری نداشتهاند و الان ما هم برویم میدهند نگاهش کنیم. نباید گیر داد.
شش- خیلیها هم میگفتند آرامش نجفی طبیعی نیست. چطور کسی میتواند بعد از کشتن زنش بنشیند به آن شکل چای سر بکشد و بعد رو به دوربین با طمأنینه جوری حرف بزند که به قول یکی از نکتهسنجان انگار دارد درباره سوالهای آخر ترم توضیح میدهد. چنین موضوعی مطمئنا در حوزه کار روانشناسان و روانپزشکان است. اما اینکه نجفی ماهها تحت فشار بوده و حالا از زیر فشار خارج شده و اینکه او به هر حال فردی سیاستمدار در رده اول مملکت است و میتواند خود را کنترل کند ممکن است در این آرامش نقش داشته باشد. اگرچه باز هم میشود پرسید اگر او روی خود کنترل داشت و میتوانست با این آرامش، پس از قتل به قم و بر سر مزار پدر برود، چرا در چکاندن ماشه تأمل نکرد؟ بههرحال سوالها زیاد است و ماجرا به این سادگیها نیست.
هفت- انتقادها و سوالهایی هم درباره نحوه پوشش اخبار مطرح بود. اینکه مصاحبه با فرزند مقتول درست نبوده. اینکه استفاده از عکسهای خصوصی نجفی و همسرش چرا و به چه علت و سوالهای پرشمار دیگر. این دوستان احتمالا جزو آن یکی دسته که فیلمهایهالیوودی میبینند، نیستند و از اوضاع در سایر نقاط جهان بیاطلاعند. بالاخره وقتی کسی کشته میشود طبیعی است که رسانهها برای گرفتن اطلاعات و پاسخ دادن و پرسش مخاطبان سراغ دوروبریهای قاتل و مقتول میروند. (این صحنههایی را که خبرنگارها جلوی خانه طرف منتظر ایستادهاند تا وقتی آمد برای گرفتن دو کلمه حرف به سویش هجوم ببرند دیدهاید؟) درباره استفاده از عکس هم باید گفت این عکسها همه توسط خود میترا استاد یا نجفی منتشر شده و دیگر جنبه خصوصی نداشته. بعد هم در این شرایط جز استفاده از این تصاویر چه راه دیگری بود؟ نمیشد که از مرحومه خواست بلند شود و با همسر مجرمش در استودیو عکس رسمی و غیرخصوصی برای ما بیندازد. همه جای دنیا از همین عکسها استفاده میکنند و به نظر میرسد ایراد گرفتنها به دلیل ناآشنایی با ملاحظات این کار و علاقه به اعتراض و نک و ناله است.
سوالات و ابهامات بیشتری هم بود. خیلیها درباره نقش عجیب میترا استاد در زندگی نجفی گیج شده بودند و در این ساعات واژه و تعبیر «پرستو» که برای خیلیها ناآشنا بود به دفعات زیاد استفاده شد. مطمئنا در آینده جنبههای پنهان دیگری از قضیه فاش خواهد شد و البته چه بسا با ابهامات تازهای هم مواجه شویم که باید صبور بود و بدون هیجانزدگی و احساساتی شدن منتظر توضیحات بیشتر ماند.
سایر اخبار این روزنامه
میترا، مشاجره، خودکشی هتل لاله و پایان خونین
بیخانهها مستأجر دولت میشوند
اختلال در سرمایهگذاری یا ساماندهی بازار مسکن
فرود بالگرد در فدراسیون!
انفجار دوباره چرنوبیل در HBO
قدس یک اسم رمز برای مقاومت همه مسلمانها
مجازاتزودهنگام در دادگاه مجازی
مناقشه هشت ساله بر سر پل دو طبقه
استقبال از حضور غیرسینمایی در کن
از سود شاهگوش پورشه خریدم
چطور خانوادههای ایرانی کوچک شدند
چگونه در فصل داغ مراقب فرزندانمان باشیم
چهار سریالی که مردم به آنها OK ندادند
4 پرسش کلیدی درباره ویلموتس و تیمملی
صفحه شهرونگ
ماجرای نجفی و پوشش رسانهای یک قتل
هفت ابهام بزرگی که ذهن ایرانیها را به هم ریخت
ما متهمیم