روزنامه ایران ورزشی
1398/03/19
تاوان توهین
احسان محمدیوالیبال ایران بعد از پیروزی 3-یک مقابل آرژانتین دارد به سرخط خبرهای ورزش این حوزه در دنیا میرسد. قرار گرفتن در نزدیکی صدر جدول لیگ ملت ها -جایی که ما را «مثل کوی می فروشان» پیش از این نه بازی میدانند و نه راه- اتفاق خوشایندی است حتی اگر هنوز حرص بخوریم که چرا بازی بُرده مقابل برزیل را 3-2 باختیم.
درخشش «سعید معروف» و یارانش تازگی ندارد اما این بار انگار عزمشان را جزم کردهاند که یک «محال» را «ممکن» کنند. قرار گرفتن روی سکو و مدال. چیزی که رویایش هم قشنگ است. خیلی از کارشناسان معتقدند اگر بتوانیم این روند را حفظ کنیم و «خودمان» پای «خودمان» را در لحظههای کلیدی نگیریم ممکن است این نسل طلایی، یک افتخار ماندگار را رقم بزند. هنوز بازیها ادامه دارد و ما مردمان رویاباف وقت داریم تا خودمان را روی سکو ببینیم.
اما در کنار بازیکنان تیم ملی والیبال، یک چهره هم کاری کرد تا نام «ایران» بیشتر شنیده و تکرار شود. «میخال یاروسلاو کوبیاک» در یک اظهارنظر غافلگیرکننده گفت: «ایرانیها همیشه طوری وانمود میکنند که انگار بیگناه و بسیار عالی و خونگرم هستند و در مقابل ما بدترین آدمهای دنیا هستیم، ولی به نظر من آنها مردمی بد ذات و لعنت شده هستند. گرچه آنها خودشان را «پارس» و نه «عرب» خطاب میکنند، ولی برای من چنین ملتی وجود خارجی ندارد. ما بعضی اوقات مجبور هستیم با آنها بازی کنیم، ولی آنها برای من وجود ندارند. آنها مثل ماهی بدون افتخار و ضعیف هستند.»
«از مادر نزاییده کسی اینطور به آریایی جماعت پرخاش کند. چه کنیم؟ به صفحه اینستاگرامیاش حمله میکنیم و به او یادآوری میکنیم ما چه ملت بزرگ، پرافتخار، متمدن و اهل ادب و شعری هستیم»... حمللللله!
این نخستین بار نیست که یک والیبالیست خارجی سر راه ما قرار میگیرد. شش سال پیش، بعد از آنکه در ست سوم بازی ایران و ایتالیا، «ایوان زایتسف»، ستاره میزبان - با وجود مصدومیت - به زمین آمد و در دو ست متوالی 19 امتیاز برای تیمش گرفت و نزدیک بود که با درخشش خود، تیمش را از یک شکست تاریخی نجات دهد، مورد حمله مجازی قرار گرفت.
دقایقی پس از پیروزی خاطرهانگیز ایران برابر ایتالیا، صفحه شخصی زایتسف در اینستاگرام آماج حملات کاربران ایرانی قرار گرفت و در عرض چند ساعت، هزاران کامنت که بیشترشان حاوی دشنام و ناسزاهای رکیک بود، در آن صفحه جای گرفت. مایه تأسف این است که زایتسف در همان صفحه - پس از اطلاع از محتوای نظرات ایرانیان - نوشت: «متأسفم که بزرگترین تفریح ایرانیان، توهین به دیگران است!»
در خلال المپیک 2016 ریو هم بعد از درگیری بازیکنان ایران و لهستان در پایان بازی که 3-2 لهستانیها پیروز آن شدند، عده زیادی به اینستاگرام «کورک» و «کوبیاک» حمله کردند و کردند آنچه نباید میکردند! از توهین نژادی گرفته تا «گرده افشانی جنسی»!
علیرغم همه این اتفاقات سابقه نداشت که یک والیبالیست به این صراحت و تلخی به ما بتازد. کوبیاک پیش از این چند باری زیر و روی تور با «محمد موسوی» درگیر شده بود و دو بازیکن از زبانشان به خوبی علیه هم استفاده کردند اما به نظر جرقه این انبار باروت در فینال جام باشگاههای آسیا خورد.
کوبیاک در لباس تیم پاناسونیک ژاپن و در فینال جام باشگاههای آسیا مقابل تیم شهرداری ورامین ایستاد و آنجا هم تا مرز گلاویز شدن با بازیکنان ایران رفت. او درباره آن بازی گفت: «خیلی بهندرت پیش میآید که کسی بتواند مرا اینقدر عصبانی و از کنترل خارج کند. بازیکن حریف زیر تور ایستاد و به خانواده من توهین کرد و وقتی من به طرف او رفتم، پشت همتیمیهایش مخفی شد و فرار کرد. دیگر احترامی برای مردم ایران قایل نیستم. من دیگر آنها را نمیبینم و هیچ تفاوتی بین آنها و عربها قایل نیستم.»
پدر هم در حمایت از پسر به میدان آمد. «یاروسلاو کوبیاک» پدر کاپیتان تیم ملی والیبال لهستان با دفاع از فرزندش تأکید کرد که خبرنگاران به دنبال راه انداختن چنین جنجالهایی هستند.
بعد کمیته انضباطی فدراسیون جهانی والیبال، برای خواباندن این آتش کمفایده و پرهزینه، کوبیاک را در پرونده توهین به ملت ایران مقصر دانست و محرومیت 6 جلسهای این بازیکن از همراهی تیمش را تأیید کرد.
اما به نظر میرسد که فدراسیون جهانی والیبال با درک حساسیت برگزاری این مسابقات در ایران یک گام جلوتر برداشته و توصیهای کدخدامنشانه کرد و درخواست کرد نامهای کتبی از طرف کوبیاک برای مردم ایران نوشته و در روز بازی ایران و لهستان در سالن مسابقه قرائت شود.
اقدامی که احتمالاً به مذاق ایرانیان هم خوش خواهد آمد. یک گام بزرگ و بلند رو به عقب و عذرخواهی ستاره مغروری مثل کوبیاک در میان هلهله هوادارانی که میخواهند ثابت کنند ایرانیان همه مثل آن زامبیهای یورش برنده اینستاگرام نیستند، تصاویر خوشایندی را خلق خواهند کرد و ورزشگاه را به «غوغاکدهای» تبدیل میکنند که مجریان تلویزیون جزییاتش را به «سمع و نظر بینندگان عزیز» خواهند رساند.
اما آیا این پایان ماجراست؟ (در صورت انجام شدن این سناریوها) فشفشه هوا کنیم که طرف را وادار به عذرخواهی کنیم و «ما اینیم دیگه؟» و «هرگز یک ایرانی را تهدید نکن» و ... دست بالا را خواهیم داشت و با چهرهای پرغرور سر به آسمان بساییم که به یاری حق علیه باطل، حقمان را از حلقوم اروپایی موبور و چشم رنگی ستاندیم؟
درک میکنیم که این حملهها و یورشهای غیرمسوولانه مجازی چه تصویر ناخوشایندی از ما به جا میگذارد؟ متوجه هستیم که «محمد صلاح» چطور با منش و گفتارش چهره مهربانی از «اسلام» در بندر لیورپول، فوتبال انگلیس و اروپا و دنیا ارائه کرده است؟ به «قدرتنرم» ورزش آگاه هستیم که چطور میتواند مردم یک کشور را متین و جنتلمن یا پرخاشگر و ستیزهجو نشان دهد؟
تابستان 96 برای دیدن بازی ایران - قطر از سری مسابقات مقدماتی جام جهانی 2018 رفته بودم استادیوم آزادی. تیم ملی گل نمیزد. حمله هم نمیکرد. زور بردن انگار نداشت. جمعیت دور و برم شروع کردند به شعارهای جنسی و نژادپرستانه علیه بازیکنان قطری. تأکید خیلی خاصی هم روی واژههای کاف و میم دار داشتند!
پسر جوان سنگینوزنی که کنارم بود یکدفعه وسط آن همه آدرنالین متراکم رو کرد به من و گفت: چرا فحش نمیدی؟! پس برای چی اومدی استادیوم؟
گفتم: چرا باید بهشون فحش بدم؟ تازه مگه اونا فارسی بلدن؟
مثل کسی که ناامید شده باشد شروع کرد به همنوایی با باقی شعار دهندگان و ورود کرد به خانواده بازیکنان قطری!
بعد برگشت گفت: فحش بده! درسته که نمیفهمن ولی خودت خالی که میشی!
هنوز صورت گوشتالودش پیش چشمم است. شاید به زحمت هفده سالش میشد. بازی را رها کردم و خیره شدم به حرکاتش. به دستهایی که دور دهنش میگرفت تا فحشهایش با صدای بلندتر و دقیقتری به زمین چمن برسد.
فکر کردم لابد احساس میکند دارد به وطنش خدمت میکند. پیروزی به هر قیمتی. سکوهای ورزشگاه آزادی جای خوبی برای بحث نیست. آن هم در مورد موضوعی به این اندازه پیچیده!
اما این فقط سکوهای ورزشگاهها یا دیوار توالتهای عمومی نیستند که بوی فحشهای جنسی میدهند. فضای مجازی این فرصت را به وجود آورده که هر کس به هر میزان و غلظت به سوی دیگری فحش پرتاب کند و به قول آن پسر «خودش خالی شود»!
مخاطب فحشها هم خیلی مهم نیست. میتواند «رامبد جوان» باشد که تلاش میکند وسط این روزهای عبوس لبخند بدهد به مردم، میتواند «حسن روحانی» باشد، میتواند «سردار آزمون» باشد که برخی بازیاش را نمیپسندند، میتواند «ایرج ملکی» کارگردان کرمانشاهی باشد که فیلمهای کوتاهش بیش از آنکه آموزنده باشد اسباب خنده خلایق شده.
میتواند «کافو» باشد که قرعه دشوار جام جهانی را برای ما برداشت، میتواند «تتلو» باشد، میتواند «احسان علیخانی» باشد ... میتواند هر کسی باشد. مهم فرد و کاری نیست که انجام داده بلکه انگار نیاز و عطش ما به برونریزی خشمی است که داریم. آن هم در قالب فحش!
درک اینکه جامعه پرخاشگر و خشن شده و آستانه تحملمان پایین آمده است و این موضوعات ریشه در مشکلات اجتماعی و اقتصادی دارد، دشوار نیست اما یادمان نرود که علنی کردن این فحشها در عرصه جهانی ما را بیش از آنکه مردمی «غیور» نشان دهد، بازتابنده تصویری عصبانی و هتاک از ماست؛ ما که مدعی هستیم چندهزار سال تمدن داریم و منشور حقوق بشر را نگاشتهایم و «پندار نیک» و «گفتار نیک» و «کردار نیک» منش نیاکانمان بوده است...


