تریدینگ فایندر

این بدسلیقگی‌ها، شیرینی برتری را به کام مردم تلخ می‌کند

پنجشنبه شب گذشته نقل محافل ایرانی احتمالا دو موضوع بود. اولی همان که چند روز است سوژه اول سیاست جهان است. ایران پهپاد پیشرفته، آمریکایی را سرنگون کرده و همه درگیر این نکته‌اند که حالا چه می‌شود. در دو روز گذشته حتی شبکه‌های ایرانی‌زبان خارج از کشور هم موضوعی مهمتر از این حادثه نداشتند. همه، اخبار واشنگتن و تهران را دنبال می‌کردند تا ببینند این قدرت‌نمایی ایران چه بازتاب‌هایی خواهد داشت. اما چیزی که برای ایرانی‌ها مهم بود، زمینگیرکردن آمریکا و حال‌گیری از بزرگترین قدرت نظامی جهان بود. احساس مشترک هموطنان ما غرور بود و افتخار ایرانی‌بودن. احتمالا این احساس به جریان سیاسی و گرایش‌های اجتماعی افراد هم رحم نکرده بود. از اصلاح‌طلب و اصولگرا و حتی کسانی که شاید میانه چندانی با سیاست ندارند یا خود را منتقد سیاست‌های کشور می‌دانند، انگار بر سر این واقعیت که ایران قدرت کنترل منطقه را دارد و می‌تواند به خوبی از مرزهایش دفاع کند، به توافق رسیده بودند و ته دل همه شاد بود که هیچ‌کس نمی‌تواند چپ به مرزهای ما نگاه کند. انگار مردم بر سر درست بودن این تصمیم و جانانه‌بودن آن شلیک به اتفاق نظر رسیده بودند. فارغ از این‌که ادعاهای غربی مبنی‌بر سقوط پهپاد خارج از مرزهای آبی ما درست است یا نه. فارغ از این‌که تهدیدهای بعدی چقدر جدی خواهد بود. این از آن شلیک‌هایی بود که در آن خون از دماغ کسی نیامده بود، اما دماغ یک ابرقدرت به خاک مالیده شده بود. پس ملت حق داشتند که از آن لذت ببرند و به ایرانی‌بودن خود ببالند و خود را در کنار هم قدرتمندتر از همیشه ببینند. اما متاسفانه همه صحبت‌های پنجشنبه شب در توصیف ضربه معرکه بچه‌های نظامی ما خلاصه نمی‌شد. فعالیت‌هایی که این روزها در شهر دیده می‌شود و برخوردهای وسیع و همه‌گیر موضوعی نیست که جامعه بتواند به راحتی هضم کند، برای همین هم هست که این روزها یکی از مهمترین حرف‌های مردم سختگیری‌های اجتماعی است. اصرار عجیب و دامنه‌دار برخی مسئولان برای پرداختن به رفتارهای اجتماعی مردم حالا با برخوردهای تنش‌زا با کافه‌ها و رستوران‌ها هم همراه شده، پدیده‌ای که گزارشی درباره آن هم تهیه کرده‌ایم، یعنی شهروندانی که فکر می‌کردند می‌توانند گوشه کافه‌ای بخزند و دور از هیاهو خلوتی داشته باشند هم حالا با برخوردهایی مواجهند که گویی گمان می‌کنند انداختن ترس در دل مردم آنها را به راه راست هدایت خواهد کرد. بستن رستوران‌ها و فشار بیشتر بر مراکز حضور مردم، شاید برای حافظان قانون نوعی انجام وظیفه باشد، اما کمتر کسی است که نداند چه گلایه‌هایی  به دنبال خواهد داشت. به این شرایط برخورد با حیوانات خانگی را هم اضافه کنید. در آخر هفته گذشته گزارش‌های مردم حکایت می‌کرد که جمع‌آوری و مقابله با حضور حیوانات خانگی در خیابان‌ها شدت گرفته است. شاهدان از حیواناتی می‌گفتند که برای ساعات طولانی یا چند روز بدون آب و غذا در مراکز جمع‌آوری این حیوانات رها شده بودند و درخواست و التماس صاحبان آنها برای رسیدگی به جایی نمی‌رسید. در این حال تصور کنید که دسترسی به اینترنت و شبکه‌های اجتماعی هم با اختلال مواجه شده. به اینها اضافه کنید تعطیل‌کردن کنسرت در برخی شهرها و ممنوعیت اکران فیلم در بعضی شهرستان‌ها را. چنین فضایی چقدر به آرامش و غرور جمعی شهروندان کمک خواهد کرد؟ چقدر باعث افزایش همدلی و اتحاد خواهد شد؟ چقدر به مردم کمک خواهد کرد تا در شرایط سخت و زمانی که تهدیدهای دشمن فزاینده است، در کنار هم بمانند و احساس همبستگی داشته باشند؟
با این وصف امروز با دو عرصه مواجهیم. در یک عرصه فرزندان این سرزمین حماسه می‌آفرینند و اعتمادبه‌نفس ملی را بالا می‌برند و به همه انرژی و غرور تزریق می‌کنند و در عرصه‌ای دیگر، به هر دلیل، زمینه نارضایتی فراهم می‌شود. همزمان‌شدن رفتارهای سختگیرانه و محدودکننده با وضع کشور و نیاز به آرامش و حمایت هم قابل توجه است. شک کردن در حسن‌نیت کسانی که بر این فشارها تاکید دارند، آسان نیست. مسئولانی که وظیفه‌ای خطیر در جامعه را به عهده دارند. آنها با وجود تاکید مهمترین مدیران کشور بر حفظ یکپارچگی و پرهیز از اختلاف‌افکنی بین مردم، دارند در مسیر دیگری حرکت می‌کنند و با بدسلیقگی و انتخاب زمان نامناسب برای اجرای طرح‌های خود فضایی ایجاد کرده‌اند که اجازه نمی‌دهد کام مردم از عملیات غرورآفرین سپاهیان سرافراز شیرین شود.
سوال این است که با درک همه حساسیت‌ها قرار است در بر همین پاشنه بچرخد و به جای توجه به مطالبات عمومی بر انباشته‌کردن گلایه‌ها و مطالبات اصرار کنیم؟  
تریدینگ فایندر