تریدینگ فایندر

اراده‌ای برای اصلاح تناقضات گذشته

عباس عبدی روزنامه‌نگار اگر ما در فهم و تحلیل موضوعات از يك منطق مشترك و ثابتي تبعيت كنيم، به طور قطع در آن زمينه دچار تناقض فكري يا رفتاري نمي‌شويم. ولي اگر نگاه ثابتي نداشته باشيم در این صورت هر لحظه دچار اعوجاج رفتاري و گفتاري مي‌شويم. يكي از اين موارد كه به شدت با چنين حالتي مواجه است، موضوع پوشش است.
تقريباً از گذشته زنان زنداني را با چادر به محاكم قضائي مي‌آوردند. كسي هم ظاهراً جرأت نداشت كه اين كار را نفي و نقد كند. تا اينكه اخيراً رياست قوه قضائيه در اقدامي جالب و در نشست هم‌انديشي با فعالان و نخبگان حوزه حقوق زنان در پاسخ به انتقادي در مورد پوشاندن چادر به متهمان زن، اظهار داشت كه بنده هم با شما هم‌نظر هستم و معتقدم متهمان زن لزوماً نبايد چادر بپوشند. بلكه مي‌توان ترتيباتي اتخاذ كرد كه هر متهم زن با همان پوششي كه به صورت عادي دارد منتها با رعايت شئونات در دادگاه، دادسرا و زندان حضور يابد.
شايد براي هر كس اين پرسش مطرح شود كه اگر چادر حجاب برتر و ناشي از انتخاب زن مسلمان است، چرا در گذشته آن را تبديل به لباس رسمي زندان كرده‌اند و همه متهمان و مجرمان زن بايد آن را می‌پوشیدند؟ مثل لباس‌هاي رسمي مردان زنداني كه هيچ مردي در بيرون زندان آنها را نمي‌پوشد. اما آيا بايد با پوشاندن چادر، زنان متهم نيز تحقير می‌شوند؟ چرا اين حد از تناقض در ذهن مديريت فرهنگي جامعه وجود دارد؟ چرا از يك سو چادر را حجاب برتر معرفي مي‌كند و از سوي ديگر گویی عده‌ای می‌خواستند از آن به عنوان ابزاري براي تنبيه زنان استفاده ‌كنند؟ كدام‌يك از اين نگاه‌ها درست است؟ چرا در گذشته چادر را به عنوان يك الزام بر سر زندانیان زنان مي‌كردند كه به طور معمول جزو اقشار غير قابل دفاع از زنان جامعه هستند؟
اين نگاه به چادر اگر از سوي مردان تحليل شود، هدفش تحت فشار قرار دادن زنان است كه در مورد زندانیان به يك نوعي توجيه مي‌شود و به صورت متناقضی در جامعه به عنوان حجاب برتر معرفي مي‌شود. ولي اگر چادر از سوي زنان تحليل شود، براي برخي از آنان به منزله يك انتخاب و همان حجاب برتر خواهد بود.
اين تناقض فكري را در جاي ديگري هم مي‌توان ديد. اخيراً تصوير برخي از زناني منتشر شده كه در ايران حجاب دارند ولي در خارج از كشور ندارند و به عنوان يك رفتار ناهنجار و دورويي معرفي شده است. در حالي كه اين رفتار دورويي نيست، زيرا در ايران داشتن حجاب يك الزام حقوقي است. حتي اگر الزام حقوقي هم نباشد، عرف اجتماعي و احترام به آن مبناي رفتار مي‌شود. عرفي كه در كشورهاي ديگر وجود ندارد. اين نوع داوري غلط ناشي از همان فلسفه متناقضي است كه به موضوعات وجود دارد. اگر حجاب از زاويه شرعي مد نظر است، ديگر در خيابان يا خانه يا ايران يا خارج فرقي نمي‌كند. ولي اگر از زاويه حقوقي مد نظر است، ديگر نمي‌توان نسبت به فقدان حجاب آنان در خارج از كشور يا داخل خانه معترض شد. امیدواریم که طرح این موارد به کاهش تناقضات فکری منجر شود.
تریدینگ فایندر