تریدینگ فایندر

تقدیم به آنان که با قلم گواهی درد را به چشم جهانیان آشکار می‌کنند...

روشنفکر و عوام می‌گویند که «روشنفکر نباید از عوام پیروی کند». اما من می‌گویم «روشنفکر نباید عوام زده باشد». فرق است بین عوام زدگی و همراهی با عوام. هر نوع همراهی با مردم لزوما عوام‌زدگی نیست.
روشنفکر گاه همراه با مردم و حتی در پیروی از حساسیت انسانی آنها بیدار می‌شود.
گرچه روشنفکر خود را عادت می‌دهد تا در برابر تعصبات جزئی‌نگر ملی، دینی، قومی و امثال آن از بروز هیجانات خود جز در قالب خردگرایانه جلوگیری کند اما عواطف مشترک انسانی بین عوام و روشنفکر به صورت یکسان وجود دارد.
واکنش به فقر، بردگی جنسی، تن فروشی، فروش اعضای بدن، فروش نوزاد، اعتیاد فراگیر، سرکوب قومی، کشتار، تبعیض و ... جنبه انسانی داشته و روشنفکر و مردم را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
تریدینگ فایندر


اصولا روشنفکر از گرایشات واگرایانه به این دلیل دوری می‌گزیند که رسالت خود را صرفنظر از هر جزئی‌نگری به اصلاح جوامع انسانی معطوف میداند. پس تضییع حقوق مادی و معنوی انسان‌ها مانند بردگی جنسی و تن فروشی سیستمی که از یک دستورالعمل واحد پیروی می‌کند نمی‌تواند از دید یک روشنفکر واقعی پنهان بماند یا به دور از واکنش وی باشد.
در این مورد گرچه هم الیت و هم مردم به یکسان واکنش نشان می‌دهند اما این اشتراک در واکنش، به ریشه درد انسانی مشترک بر می‌گردد و نباید آن را به عوام زدگی ترجمه کرد.
در کنار روشنفکر و عامه، همیشه قطب شبه روشنفکری نیز وجود داشته است. دو قطبی جوامع انسانی بین عامه و الیت نیست. بلکه در تقابل بین روشنفکر واقعی و شبه روشنفکر است که دو قطبی تقابلی رخ می‌نماید.
شبه روشنفکر در تعاریف فرمال و قدیمی از روشنفکری گیر کرده است. روشنفکر در مسائل انسانی پرهیزی ندارد که خود را همراه با عامه بداند چون که این همراهی را در راستای رسالت اصلاحگرایانه انسانی خود می‌بیند. اما شبه روشنفکر اسیر در تعاریف کتابخانه‌ای از واکنش در برابر آنچه به اقتضای وجوهات انسانی وجدان عوام را نیز درد آلود کرده است عار دارد. برای شبه روشنفکر لجاجت برتعاریف کتابخانه‌ای، خاص بودن، ایستادگی در برابر تألمات مشترک انسانی، نمایش پوزیشن بی‌احساس روشنفکری، ارجحیت دارد بر خردگرا بودن و همراهی با مردم در مبارزه با بردگی‌های مُدرن.
تریدینگ فایندر