روزنامه ایران ورزشی
1398/05/02
بایکوت مدافع همیشگی «حرمت» در روزگار بیحرمتیها!
احسان محمدیتیم ملی پرامید ایران مقابل بحرین شکست خورد. یک نتیجه تلخ که حتی جواد خیابانی به پهنای صورتی که هنوز این همه شکسته نشده بود اشک ریخت.
حال همهمان بد بود. حس ناامیدی مثل اکسیژن در تمام فضا شناور بود. امیر حاجرضایی میهمان برنامه نود اما با خونسردی پیشنهاد کرد تا بازیکنان تیم ملی به تماشای فیلم «زندگی و دیگر هیچ» ساخته «عباس کیارستمی» بنشینند.
فیلمی تلخ اما پر از نکتههای امید بخش. کیارستمی داستان پدر و پسری را در این فیلم روایت میکند که بعد از زلزله رودبار برای پیگیری سلامت بازیگران فیلم خانه دوست کجاست که ساکن رودبار هستند، به منطقه زلزلهزده میروند. جاده اصلی خراب شده و آن دو ناگزیر از راههای فرعی به روستاهای ویران شده میروند و در هر گوشهای و ویرانهای میبینند که زندگی ادامه دارد و انگار نه انگار مصیبتی رخ داده است.
حالا که سر برمیگردانیم انگار آن شکست مقابل بحرین به تاریخ تعلق دارد. دور، رنگپریده و نهچندان مهم. در حالیکه آن روزها بغض کرده در خیابان راه میرفتیم و احساس میکردیم هرگز دوباره نمیخندیم. درست مثل رودبار که حالا با زیتونهایش بوی «زندگی» میدهد و هیچ نشانی از «مرگ» و آوار در آن نیست.
امیر حاجرضایی از نخستین کسانی بود که در تلویزیون، فوتبال، ادبیات و سینما را کنار هم گذاشت. خوش صحبت، آرام، فروتن و با موهای سفید و چهره محجوبی که انگار به او حقانیتی میبخشید. رابطهاش با عادل فردوسیپور چنان تنگاتنگ بود که میتوانستند نقش پدر و پسر را در یک فیلم بازی کنند و برایش جایزه هم بگیرند.
حاجرضایی تجربه نشستن روی نیمکت تیم ملی را داشت. هنوز تصویر او در پیراهن سبز تیم ملی کنار علی پروین قاب خاطرههاست. مقدماتی جام جهانی 1994. جایی که «بهزاد غلامپور» با عملکردی که احتمالاً تا ابد معما میماند، فاجعهبارترین نمایش ممکن را ارائه کرد.
حاجرضایی یک بار در پاسخ به این پرسش که چطور با این همه تفاوت شخصیت با «علی پروین» همکاری کرده، گفت: «دنبال رویاهای بچگی و نوجوانی بودم، خیلی دوست داشتم عنوان «ملی» پسوند نامم بشود».
او میگوید به واسطه نسبتی که با طیب حاجرضایی - عمو- برادرزادگی- داشته، هم از خدمت معاف شده، هم جلوی استخدامش در بانک تجارت را گرفتهاند و هم از حضور در پاس و شانس پوشیدن پیراهن تیم ملی محروم شده است.
این روزها او را در تلویزیون نمیبینیم. مردی که آخرین حضورش در تلویزیون بعد از ناکامی تیم ملی در جام ملتهای آسیا 2019 با حاشیه همراه شد. هنوز او و مجید جلالی در استودیو مشغول جدل با مهدی تاج بودند که هیوا یوسفی توئیت کرد: «امیر حاجرضایی، با اون همه ادعا، نخستین کارشناسی شد که با فروغی بیعت کرد و در شب # نود، روبهروی # میثاقی نشست. تازه میگه عزادار هم بوده ولی خودش رو با پیراهن مشکی به استودیو رسونده. دنیای عجیبی شده واقعاً».
در کسری از دقیقه، نسل جدیدی که عطش مچگیری و «جاج کردن» دارند و چندان در قید و بند حرمت موی سفید و این قصههای قدیمی نیستند، به او حمله کردند و متهم شد به عادل فردوسی پور مغضوب، خیانت کرده است. از آن روز کسی از او خبری ندارد. مثل پادشاهی شده که در گوشهای از شهر که کسی آدرسش را نمیداند در خودش فرو رفته، نه جواب تلفن کسی را میدهد و نه دل و دماغی برای پاسخ دادن به نیشهای جانسوز دارد.
دوازده سال پیش در تیرماه 86 همراه بهمن فروتن میهمان روزنامه اعتماد بود. فروتن گفت اگر در اروپا از من بپرسند نام یک مربی بزرگ را ببر، میگویم: «امیر حاجرضایی».
او در تکمیل حرفش خاطرهای از دهه 60 را تعریف کرد، زمانی که توانست دو سال هما را قهرمان کند اما در میانه فصل مدیران باشگاه او را کنار گذاشتند و نیمه شب امیر حاجرضایی در خانهاش رفته و به او گفته: «بهمنخان اول این را به تو بگویم که هیچ وقت وسط فصل جای همکارم را نمیگیرم. بخصوص که آن آدم تو باشی. دوم اینکه خواستم از زبان خودم بشنوی که از هما با من تماس گرفتند و به آنها جواب رد دادم. این وقت شب هم آمدم اینجا که جریان را از زبان خودم بشنوی.»
آن روز حاجرضایی در پاسخ به این ستایش بهمن فروتن گفت: «مهدی اربابی همیشه مثال میزند «پدر من یک نجار است و نشده تا به حال کار یک نجار دیگر را نیمهکاره قبول بکند» حالا ما که دیگر مربی هستیم و باید این مسائل را بهتر رعایت بکنیم. من هنوز به این ارزشها احترام میگذارم».
دوازده سال بعد از آن گفتوگو، بزرگترین اتهامی که در شبکههای مجازی به او بستهاند این است که با حضور در برنامه میثاقی، کار نیمه تمام عادل را قبول کرد. مردی که همیشه از «حرمت» حرف میزد حالا انگار برای حفظ «حرمتش» گوشهگیری را انتخاب کرده است.


