روزنامه فرهیختگان
1398/05/07
علم قادر به پاسخگویی به همه پرسشها نیست
توماس مایکل اسکانلون، فیلسوف معاصر، استاد سابق دانشگاه پرینستون و استاد ممتاز دانشگاه هاروارد است. وی عضو انجمن فلسفه آمریکاست. حوزه مطالعاتی او منطق ریاضی، اخلاق و فلسفه سیاسی است. «چهچیزی را به یکدیگر مدیون هستیم»، «دشواری تساهل»، «نظریه اخلاق» و «ابعاد اخلاقی» از جمله آثار او بهشمار میروند. اسکانلون از فیلسوفانی است که نظریه قراردادگرایی را در فلسفه اخلاق معاصر احیا کرده است. قراردادگرایی ریشه در آرای کانت و هابز دارد و در دوره معاصر توسط افرادی چون رالز و اسکانلون بسط و توسعه یافته است. یکی از نخستین مکاتب و نظریات غیرواقعگرایانه در اخلاق که میتوان ردپای آن را در یونان باستان بهخوبی جستوجو کرد، نظریه قراردادگرایی است. از پروفسور توماس اسکانلون در باب نسبت علم و دیانت، پرسشهایی کردهایم که در ادامه از نظر میگذرانید. پیشتر پرسشهای مشابهی را با پروفسور آلن وود طرح کرده بودیم که در صفحه اندیشه «فرهیختگان» دوم مرداد 98 با مقدمهای انتقادی منتشر شد.مذاهب (schools یا به ترجمه رایج، مکاتب) مختلفی درخصوص نسبت علم و دین وجود دارند، از جمله ناسازگاری و غیرقابل قیاس بودن، استقلال این دو حوزه، قائلشدن به گفتوگو و قائلشدن بهجمع میان این هر دو حوزه. امروز کدامیک از این مذاهب در دنیای غرب رواج عام یا تسلط دارد؟ پاسخ به این پرسش بستگی به مضمون و مدلول [لفظ] «دین» در سوال شما دارد [یعنی باید مشخص شود منظور پرسشگر از «دین» چیست]. [شاید بتوان گفت نزد معتقدان به] رایجترین اموری که [به اسم] «دین» خوانده میشوند، پاسخ آن باشد که علم و دین حوزههایی مستقل از یکدیگر هستند یا شاید مکمل یکدیگرند. اما معالاسف برای بسیاری از صورتهای دیانت، پاسخ [پرسش از نسبت علم و دین،] ناسازگاری میان آن دو است.
آیا میتوان گفت پیشرفت و توسعه علم منجر به تضعیف دیانت یا براهین دینی میشود؟ ممکن است چنین شود. اما حسب آنچه در جریان است، در کشور من [=آمریکا] چنین بهنظر نمیرسد.
چندسال پیش از این «استیون هاوکینگ» دانشمند شناختهشده فیزیک، از «مرگ فلسفه» سخن گفت. هاوکینگ ادعا کرد: «بهدنبال پیشرفت علم، فلسفه مرده است و استدلالهای فلسفی بیاعتبار شدهاند.» نظر شما در باب این قول هاوکینگ چیست؟ هاوکینگ مرد برجستهای بود اما این موضوع نشان داد که او چیزی از فلسفه نمیداند. هاوکینگ نمیدانست که فلسفه چیست. نمیدانست مسائلی وجود دارد که علم توان پاسخگویی به آنها را ندارد. از جمله این پرسشها این است که ما چگونه باید زندگی کنیم. این پرسشی است که علم قادر به پاسخگویی به آن نیست. هاوکینگ متوجه تفاوت میان پرسشهای توصیفی و پرسشهای هنجاری نبود.
آیا فکر میکنید که علم قادر به پاسخگویی پرسشهای بنیادین بشر، از جمله [پرسش از] طبع و سرشت جهان باشد؟
علم ممکن است قادر باشد که به برخی پرسشهای اساسی بشر ازجمله طبع و سرشت جهان پاسخ دهد. اما باید توجه داشت که پرسشهای دیگری هم در کار است که علم از پاسخ به آنها ناتوان است.
سایر اخبار این روزنامه


