تریدینگ فایندر

جامعه روحانيت محور وحدت باشد؛ نه جريان‌های ديگر

چرا هر دو جريان سياسي کشور اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب با چالش ناکارآمدي مواجه شده‌اند؟ در چنين شرايطي جريان‌هاي سياسي چگونه مي‌توانند دوباره اعتماد مردم را به خود جلب کنند؟
اين يک واقعيت انکارناپذير است که جريان‌هاي سياسي کشور با بحران ناکارآمدي مواجه شده‌اند و مردم نيز به اين مساله آگاه هستند. جريان‌هاي سياسي نتوانسته‌اند به شعارهايي که در دوران انتخابات مطرح مي‌کنند عمل کنند و به همين دليل نيز در شرايط کنوني مردم با نوعي بي‌اعتمادي، سرخوردگي و نااميدي به جريان‌هاي سياسي نگاه مي‌کنند. بدون‌شک با اين وضعيت چشم‌انداز مناسبي پيش‌روي جريان‌هاي سياسي قرار نگرفته است. هر انتخاباتي به‌نوعي مهر تائيد مردم به حقانيت و مشروعيت نظام و انقلاب است. با اين وجود اگر جريان‌هاي سياسي به دنبال طرحي جديد و ترميم نقاط ضعف خود نباشند مردم ديگر به‌راحتي در انتخابات آينده به آنها اعتماد نخواهند کرد. تفاوت انتخابات در ايران با بقيه کشورها اين است که انتخاباتي که در ديگر کشورها برگزار مي‌شود بيشتر به وضعيت دولت‌ها و انتخاب رويکرد تصميم‌گيري در جامعه ارتباط دارد اما در ايران با کليت نظام و آرمان‌هاي انقلاب ارتباط پيدا مي‌کند. در نتيجه جريان‌هاي سياسي بايد خود را از درون آسيب‌شناسي کنند که چرا و به چه دليل برنامه‌هاي آنها به نتيجه نرسيده است که امروز اعتماد مردم نسبت به آنها کاهش پيدا کرده است. جريان‌هاي سياسي بايد نسبت به عملکرد ناموفق خود و ناکارآمدي‌هايي که در گذشته داشته‌اند از مردم عذرخواهي کنند. اين يک واقعيت غيرقابل کتمان است. با اين وجود مردم همچنان در انتخابات آينده حضور پيدا خواهند کرد و اين اتفاقي بوده که همواره رخ داده و در آينده نيز رخ خواهد داد. مردم به‌خوبي به اين نکته آگاهي دارند که کشور در شرايط خطيري قرار دارد و حضور آنها در انتخابات آينده به‌خوبي توسط کشورهاي معاند رصد خواهد شد. به همين دليل نيز در انتخابات آينده حضور گسترده و پرشور خواهند داشت اما اين حضور به معناي تائيد عملکرد و کارآمدي جريان‌هاي سياسي نيست. اين وضعيت در روز22بهمن نيز وجود دارد و مردم براي دفاع از آرمان‌هاي نظام و انقلاب به صحنه مي‌آيند. در شرايط کنوني جريان‌هاي سياسي بايد به اين نکته توجه داشته باشند که اگر قصد دارند در انتخابات آينده مورد حمايت مردم قرار بگيرند بايد يک بازنگري جدي در همه حوزه‌هاي خود انجام دهند.
در شرايط کنوني مهمترين چالش‌هاي جريان اصولگرايي چيست؟
رويکرد جريان اصولگرايي در همه انتخابات اين بوده که عوام‌فريبي نکند و با مردم به شکلي سخن نگويد که خلاف واقع باشد. از سوي ديگر رفتار شعارگونه نداشته و به دنبال دوقطبي‌کردن جامعه نبوده است. جريان اصولگرايي همواره در انتخابات داراي خطوط قرمزي بوده که اين خط قرمزها براي اين جريان محدودکننده بوده است. به نظر مي‌رسد اين رويکرد در انتخابات آينده نيز در دستور کار جريان اصولگرايي قرار خواهد داشت. با اين وجود اگر بخواهيم از منظر آسيب‌شناسي به جريان اصولگرايي نگاه کنيم بايد به اين مساله توجه کنيم که جريان اصولگرايي بايد يک بازنگري جدي در همه حوزه‌هاي خود داشته باشد. بنده همواره معتقد بوده‌ام بايد به بزرگان جريان اصولگرايي احترام گذاشت و همواره احترام آنها را نگه داشت. با اين وجود بزرگان جريان اصولگرايي بايد اجازه دهند لايه‌هاي ديگر جريان اصولگرايي نيز وارد عرصه سياسي کشور شوند. اين دايره بسته و محدودي که در جريان اصولگرايي ايجاد شده بايد بازشود تا جوانان و نيروهاي تازه‌نفس بتوانند وارد ميدان شوند. البته اين اتفاق تا حدودي در حال رخ‌دادن است و در شرايط کنوني در برخي استان‌هاي کشور فضا براي ورود جوانان نخبه و تاثيرگذار به عرصه سياسي مهيا شده است. با اين وجود بايد عزم جدي‌تري در اين زمينه وجود داشته باشد. چالش ديگري که جريان اصولگرايي با آن مواجه است اين است که بايد گفتمان خود را به مطالبات و دغدغه‌هاي جامعه نزديک‌تر کند. مردم بايد به اين نتيجه برسند که جريان اصولگرايي چه در قبل و چه بعد از انتخابات در بطن و متن جامعه حضور دارد و از نزديک دغدغه‌ها و مطالبات مردم را رصد مي‌کند. به همين دليل اصولگرايان بايد ارتباط خود را با مردم بيشتر کنند. نکته ديگر که از اهميت زيادي برخوردار است داشتن برنامه و استراتژي براي آينده است. اصولگرايان بايد يک برنامه جامع و کامل را به مردم ارائه کنند که اگر در انتخابات آينده به پيروزي رسيدند وضعيت معيشتي مردم را ارتقا خواهند داد. ثبات و امنيت اقتصادي،خارج‌کردن جامعه از رکود اقتصادي و همچنين کنترل تورم بايد در برنامه اصولگرايان وجود داشته باشد و در عمل نيز اين مطالبات محقق شود. براي رسيدن به نتيجه مطلوب نيز بايد شاخص‌ها کمي به مردم ارائه داد، يعني مردم بايد به‌صورت عيني تغييرات و بهبود وضعيت معيشتي خود را مشاهده کنند. امروز مردم کشور با مشکلات جدي معيشتي مواجه هستند. به همين دليل نيز برنامه‌ريزي براي حل مشکلات معيشتي مردم مي‌تواند اصولگرايان را به پيروزي در انتخابات بسيار نزديک کند.
تریدینگ فایندر


برخي از تئوريسين‌هاي اصولگرايي از ضرورت تولد گفتماني به‌نام نواصولگرايي از دل جريان سنتي اصولگرايي سخن مي‌گويند. اين در حالي است که محمدباقر قاليباف نيز از جمله چهره‌هاي برجسته اصولگرايي است که در خط مقدم نواصولگرايي حرکت مي‌کند. آيا نواصولگرايي مي‌تواند چالش‌هاي جريان اصولگرايي را مرتفع کند؟
واقعيت اين است که هنوز ماهيت گفتمان نواصولگرايي به‌صورت يک برنامه جامع و کامل ارائه‌نشده و به همين دليل مشخص نيست که نواصولگرايي به دنبال اجراکردن چه برنامه‌اي است و چه استراتژي براي آينده دارد. نکته ديگر اينکه به‌جز آقاي قاليباف که به‌صراحت از نواصولگرايي صحبت مي‌کنند چهره ديگري در راستاي اين گفتمان به جامعه معرفي نشده است. از سوي ديگر گفتمان موسوم به نواصولگرايي هنوز موفق نشده با نخبگان جريان اصولگرايي ارتباط برقرار کند و خود را به‌عنوان يک گفتمان غالب در دل اين جريان معرفي کند. اين وضعيت درباره افکار عمومي و بدنه جريان اصولگرايي نيز وجود دارد و بدنه جريان اصولگرايي با مجهولات زيادي درباره نواصولگرايي مواجه هستند. اين وضعيت درباره اصلاح‌طلبان نيز وجود داشته است. جريان اصلاحات نيز داراي يک گفتمان کلي است که در زيرمجموعه آن گروه‌ها و خرده‌گفتمان‌هاي مختلفي در حال فعاليت هستند. جريان اصولگرايي داراي مولفه‌هايي مانند ارزش‌گرايي، کارآمدي و ايستادگي بر آرمان‌هاي انقلاب و نظام و مقاومت در مقابل گفتمان سلطه است. در شرايط کنوني اين مولفه‌ها نياز به تبيين براي آينده و تعيين استراتژي کاربردي و عملي دارد. نيروهاي تازه‌نفس جريان اصولگرايي بايد بتوانند در چارچوب اين مولفه‌ها و در قامت گروه‌ها و تشکل‌هاي سياسي فعاليت کنند. با اين وجود در زمان انتخابات همه اين گروه و تشکل‌هاي سياسي بايد در چارچوب يک نظام گزينش شايسته‌سالاري دور هم جمع شوند و با يک ليست واحد در انتخابات حضور پيدا کنند. تکثرگرايي در جريان اصولگرايي به‌معناي سهم‌خواهي نيست و تشکل‌هايي که چنين رويکردي را دنبال مي‌کنند علاوه براينکه به هدف خود نمي‌رسند به کليت جريان اصولگرايي نيز آسيب مي‌زنند. تشکل‌هاي سياسي اصولگرا مي‌توانند در حفظ جايگاه و تبيين گفتمان اصولگرايي در بين مردم نقش‌آفريني کنند اما در هنگام انتخابات بايد حول يک محور جمع شوند و به صورت واحد تصميم‌گيري کنند. ممکن است تصميم نهايي که گرفته مي‌شود الزاما به هيچ‌کدام از تشکل‌هاي سياسي درون جريان اصولگرايي وابستگي نداشته باشد اما به گفتمان انقلاب اسلامي و گفتمان اصولگرايي وابستگي دارد و به دنبال تحقق آرمان‌هاي آن است. بدون‌شک اگر چنين رويکردي در تصميم‌گيري نهايي جريان اصولگرايي وجود داشته باشد جريان اصولگرايي مي‌تواند در انتخابات آينده عملکرد موفقي از خود نشان بدهد، در غير اين صورت و در شرايطي که تشکل‌هاي جريان اصولگرايي تنها به دنبال سهم‌خواهي در انتخابات باشند از هم‌اکنون مي‌توان پيش‌بيني کرد که جريان اصولگرايي در انتخابات آينده نمي‌تواند نسبت به موفقيت خود خوشبين باشد.
جريان اصولگرايي در انتخابات اخير همواره با چالش ليدر واحد مواجه بوده و طيف‌هاي مختلف اصولگرايي در فقدان يک ليدر واحد به دنبال سهم‌خواهي در انتخابات بوده‌اند. اصولگرايان براي فائق‌آمدن بر اين چالش در انتخابات آينده بايد چه رويکردي در پيش بگيرند؟
تا زمان حيات آيت‌ا... مهدوي کني اين چالش در جريان اصولگرايي وجود نداشت و ايشان عمود خيمه جريان اصولگرايي در عرصه سياسي بودند. با اين وجود با رحلت آيت‌ا... مهدوي کني جريان اصولگرايي دچار فقدان رهبري کاريزماتيک و معنوي شده است. با اين وجود اصولگرايان همچنان کليت جامعه روحانيت مبارز را بر مبناي تفکر آيت‌ا... مهدوي کني مي‌شناسند و به همين دليل در شرايط کنوني، جامعه روحانيت مبارز بايد نقش محوري و کاريزماي جريان اصولگرايي را برعهده داشته باشد. جامعه روحانيت مبارز بايد با نقش معنوي خود عامل پيوند و همبستگي طيف‌هاي مختلف جريان اصولگرايي به يکديگر باشد. راه برون‌رفت از اين وضعيت اين است که جريان اصولگرايي از فرد به تشکيلات برسد و به‌جاي اينکه افراد محور تصميم‌گيري باشند خرد جمعي جايگزين آن شود. جامعه روحانيت مبارز محور و عمود خيمه جريان اصولگرايي است و طيف‌هاي مختلف اصولگرايي در انتخابات آينده بايد حول اين محور به اجماع نهايي دست پيدا کنند. پس از اين بايد مولفه‌ها و شاخص‌هاي انتخاب افراد براي حضور در انتخابات مشخص شود که چه کساني مي‌توانند در چارچوب اين گفتمان نقش‌آفريني کنند. در مرحله بعد جريان اصولگرايي بايد در سطح جامعه به دنبال افرادي باشد که بتوانند در راستاي اين مولفه‌ها حرکت کنند و در نهايت اين افراد به‌عنوان کانديداي مورد نظر جريان اصولگرايي به مردم معرفي شوند. فردگرايي و تکيه‌کردن بر افراد همواره با جريان اصولگرايي آسيب زده است. به همين دليل نيز اصولگرايان نبايد تجربه ناموفق گذشته را دوباره تکرار کنند، بلکه بايد خرد جمعي و تشکيلات محور تصميم‌گيري باشد. بنده جز افرادي هستم که معتقدم جريان اصولگرايي بايد داراي ساختار، تشکيلات و مانيفيست مشخص باشد. در دوران انقلاب اين اتفاق در حزب جمهوري اسلامي رخ داد و نيروهاي انقلاب با محوريت اين حزب فعاليت‌هاي خود را سازمان مي‌دادند. بنده معتقدم اين وضعيت امروز نيز بايد وجود داشته باشد و جريان اصولگرايي حول يک محور واحد چشم‌انداز آينده خود را تعيين کند.
مواضع آقاي احمدي‌نژاد در هفته‌هاي اخير به شکلي بوده که گمانه‌زني‌هاي زيادي پيرامون حضور طيف منتسب به ايشان در انتخابات مجلس وجود داشته است. آيا در شرايط کنوني جريان اصولگرايي تمايلي براي همکاري با طيف احمدي‌نژاد دارد؟
آقاي احمدي‌نژاد يکي از ظرفيت‌هاي جريان اصولگرايي بوده است و در شرايط کنوني نيز مي‌تواند باشد. هرچند ما در برخي زمينه‌ها به ايشان نقد داريم اما نمي‌توانيم وجوه مثبت و محاسن ايشان را ناديده بگيريم. معتقدم نبايد درباره آقاي احمدي‌نژاد به صورت تک‌بعدي موضع‌گيري کنيم و بايد محاسن و معايب ايشان را در کنار هم مورد بررسي قرار دهيم. بدون‌شک آقاي احمدي‌نژاد و طيف منتسب به ايشان نيز مي‌توانند در کنار ديگر طيف‌هاي منتسب به جريان اصولگرايي نقش موثري در موفقيت جريان اصولگرايي در انتخابات آينده ايفا کند. اگر آقاي احمدي‌نژاد و طيف منتسب به ايشان همچنان خود را جزئي از گفتمان انقلاب و اصولگرايي قلمداد مي‌کنند بايد براي کمک به جريان اصولگرايي و موفقيت اين جريان در انتخابات آينده مجلس با جريان اصولگرايي همکاري کنند. آغوش جريان اصولگرايي هيچ‌گاه به روي آقاي احمدي‌نژاد بسته نبوده است. البته نقدهايي به عملکرد، اقدامات، رفتار و برخي از نزديکان آقاي احمدي‌نژاد وجود داشته و امروز نيز وجود دارد. با اين وجود آغوش جريان اصولگرايي همواره به روي احمدي‌نژاد باز بوده و همچنان نيز باز است. جدا از نقدهايي که به آقاي احمدي‌نژاد وارد است اين يک واقعيت است که گفتماني که آقاي احمدي‌نژاد دنبال مي‌کند در راستاي گفتمان جريان اصولگرايي است. با اين وجود ابهاماتي درباره گفتمان ايشان وجود دارد که ايشان بايد اين ابهامات را براي افکار عمومي و مردم برطرف کند. ما نمي‌توانيم بين گفتمان آقاي احمدي‌نژاد و گفتمان اصولگرايي فاصله قائل شويم. در شرايط کنوني با توجه به عملکرد ضعيف دو دولت يازدهم و دوازدهم مردم در مقام مقايسه بين دولت آقاي احمدي‌نژاد و آقاي روحاني برآمده‌اند و برخي از اقشار مردم معتقدند اقدامات آقاي احمدي‌نژاد بيشتر به زندگي آنها کمک کرده است. به همين دليل آقاي احمدي‌نژاد و طيف منتسب به ايشان جزئي از سرمايه انقلاب و نظام تلقي مي‌شوند و ما نمي‌توانيم به‌راحتي از کنار اين سرمايه عبور کنيم.
ديدگاه شما درباره ديدار آقاي قاليباف و آقاي احمدي‌نژاد چيست؟ آيا اين ديدار مي‌تواند زمينه‌ساز يک ائتلاف سياسي در انتخابات آينده باشد؟
شناختي که بنده از آقاي قاليباف دارم گواهي بر اين است که ايشان همواره به دنبال هم‌افزايي بين نيروهاي نظام بوده است. اين وضعيت حتي در سال 88 نيز وجود داشت و بنده در جريان بودم آقاي قاليباف در اين سال تلاش زيادي از خود نشان داد تا اجازه ندهد کار به جايي برسد که متاسفانه در نهايت رسيد. در شرايط کنوني نيز آقاي قاليباف تلاش مي‌کند تا فاصله آقاي احمدي‌نژاد با جريان انقلابي و اصولگرايي را به حداقل برساند. آقاي قاليباف به دنبال اين است که اجازه ندهد بيگانگان و معاندان بر روي گلايه‌هايي که در سطح جامعه وجود دارد سوار شوند و به نظام آسيب بزنند. برخي اين ديدار را زمينه‌ساز يک ائتلاف سياسي قلمداد کرده‌اند در حالي که اين ديدار در راستاي هم‌افزايي بين طيف‌هاي مختلف انقلابي و از جمله نزديک‌شدن طيف احمدي‌نژاد به جريان کلي اصولگرايان بوده است.
تریدینگ فایندر