استراماچونی در نقش آلن دلون

حمیدرضا عرب

1- یک دلیل مشترک پشت تمام ناکامی‌های سال‌های اخیر استقلال نهفته است؛ از دست دادن امتیاز‌های نیم‌فصل اول. در تأیید این ادعا کافی است به نتایج استقلال در نیم‌فصل‌های دوم سال‌های اخیر نگاهی بیندازیم.
استقلال طبق آمار قهرمان نیم‌فصل دوم لیگ هجدهم بود و امتیازهای بیشتری نسبت به سایر رقبا به دست آورد. در فصل هفدهم نیز همین سناریو رقم خورد؛ نیم‌فصل اول بسیار ناهماهنگ و نا‌امید کننده اما در نیم‌فصل دوم بسیار هماهنگ و امیدوارکننده.


 در لیگ شانزدهم هم همین وضعیت رقم خورد تا استقلال در آن فصل هم به رغم شایستگی‌ها نتواند جام لیگ را به چنگ آورد. ریشه این ناکامی‌ها عموماً در نقطه تصمیم‌گیری‌ها بود؛ جایی که تیم باید به نحو مطلوبی مهیای ورود به فصل می‌شد تا از همان هفته‌های آغازین امتیازها را به نفع خودش درو کند اما تصمیم‌های نادرست و ناتوانی در جذب بازیکنان تأثیرگذار موجب شد استقلال پی در پی نیم‌فصل‌های اول را از کف بدهد و دیگر مدعیان را برای رسیدن به جام آزاد بگذارد.
اینکه بسیاری از مربیان موفق بر این باورند که قهرمانی یک تیم وابسته به نقل‌ و انتقالات پیش‌فصل است، حرف بیهوده‌ای نیست. در واقع در این ایام است که خمیره تیم شکل می‌گیرد اما تصمیم‌گیران باشگاه استقلال در سال‌های اخیر همواره به این موضوع مهم بی‌توجه بودند و بدون در نظر گرفتن عوامل موفقیت (حفظ ستاره‌ها و خریدهای تازه) وارد فصل شدند. حفظ ستاره‌ها و جذب بازیکنان تأثیرگذار دیگر تیم‌ها در واقع رکن اصلی موفقیت است که به نظر می‌رسد استقلال لیگ نوزدهم نیز از این ویژگی و مزیت بی‌بهره است.
2- اینکه حالا استراماچونی را در قامت یک معترض جدی می‌بینیم در واقع حاصل همین ضعف‌های استراتژیک است و اگر مدیران باشگاه استقلال در جذب بازیکنان عملکرد بهتری از خود برجا می‌گذاشتند بدون شک این مربی هم به خودش اجازه نمی‌داد از طریق رسانه‌های کشورش تن هواداران استقلال را بلرزاند و ماجرای دلخوری‌اش را افشا و تهدید به جدایی کند.
در واقع این مدیران باشگاه استقلال هستند که با تصمیم‌های ناشیانه دست استراماچونی را باز گذاشته‌اند تا اینگونه آنها را در منگنه قرار دهد و در حالی که لیگ شروع نشده بهانه‌تراشی را شروع کند.
چهره آرام، مصمم و امیدوارکننده استراماچونی حالا به چهره‌ای مرموز بدل شده که هرگاه احتمال خروجش از دایره آبی می‌رود. این وضعیت در واقع محصول یک مدیریت نادرست است و اگر تصمیم‌گیران باشگاه استقلال قدم‌های صحیحی در نقل و انتقالات پیش فصل بر‌می‌داشتند و در مذاکرات اولیه صادقانه و روشن صحبت می‌کردند، هرگز مرد ایتالیایی به مرتبه‌ای نمی‌رسید که حالا برای استقلال ضرب‌الاجل تعیین کند.
استراماچونی حالا خود را برنده بازی اخیر (بازی استعفا) می‌داند. او در هر حال چه موفق باشد، چه ناکام، بهانه در دست دارد تا در مقابل هواداران استقلال قرار دهد و این مدیران باشگاه استقلال هستند که در هر شرایطی بازنده این بازی خواهند بود. استراماچونی اگر با استقلال موفق شود به همگان اعلام می‌کند که در شرایطی به این مهم رسیده که ابزار کافی در اختیار نداشته و اگر هم ناکام شود، اعلام خواهد کرد که از قبل چنین روزهایی را پیش‌بینی می‌کرده است و این مدیران استقلال هستند که بازهم باید در مقابل افکار عمومی پاسخگو باشند؛ مدیرانی که راهی جز ادامه دادن در همین شرایط با استراماچونی پیش روی خود نمی‌بینند و اگر عذر این مربی را بخواهند آب را بیش از این گل‌آلود کرده‌اند و اگر هم تن به همکاری با این مربی بدهند -که باید بدهند- تا زمان قطع همکاری در مقابل این مربی در موضع ضعف قرار دارند.
3- سناریویی که استراماچونی برای استقلال چید بسیار آینده‌نگرانه و حرفه‌ای بود. او درست در نقطه‌ای که زمان زیادی به شروع لیگ باقی نمانده از پوسته سکوت خارج شد و از طریق رسانه‌های وابسته استقلال را تهدید به جدایی کرد و از مشکلاتی پرده برداشت که شاید می‌شد همچنان در خفا پنهان بماند تا استقلال وارد فصل شود.
استراماچونی اگر نسبت به استقلال قدری حسن‌نیت داشت هرگز در این مسیر قدم برنمی‌داشت اما انگار او هم می‌داند که موفقیت با این استقلال ممکن نیست و باید برای خودش راه گریزی باز کند.
 استراماچونی با این رفتارها ما را به یاد آلن دلون، هنرپیشه فرانسوی می‌اندازد. مردی که با چهره‌ای آرام، موقر و اتو کشیده ناگهان هفت‌تیر  می‌کشید!